قبل از این که به قورباغهی ماری،
مارخرسی و خرس قورباغهای سلام کند،
سه تا اسباب بازی کوکی به او گفتند:
«سلام امیر کبوتری! حالت چطور است؟»
آن شب امیر کوچولو خواب دید که بال در آورده است و مثل کبوتر پرواز میکند.
اسباب بازیها هم ایستاده بودند و او را نگاه میکردند.
صبح وقتی امیر کوچولو از خواب بیدار شد، پیش اسباب بازیهایش رفت و گفت: «سلام قورباغهی ماری،
سلام مار خرسی،
سلام خرس قورباغهای!»
اسباب بازیها خواستند به
او بگویند: «سلام امیر کبوتری!» اما خود امیر کوچولو گفت:
«من هم امیر کبوتری هستم!» بعد رفت صبحانه بخورد.
اسباب بازیها با تعجب از هم پرسیدند:
«او از کجا فهمید ما چه اسمی روی او گذاشتهایم؟ نکند صدای ما را میشنود؟!»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 201صفحه 6