مجله خردسال 233 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 233 صفحه 8

فرشتهها یک شب خواب دیدم که کنار امام ایستاده­ام و با هم عکس میگیریم. صبح به مادرم گفتم:«کاش امام هنوز پیش ما بودند آن وقت من میتوانستم با امام عکس بگیرم.» مادرم کمی فکر کرد و گفت:«دلت می­خواهد با امام عکس داشته باشی؟» گفتم:«بله. مثل خوابم.» مادر گفت:«یک فکر خوب دارم !» مادرم از توی آلبوم عکس یکی از عکس­های مرا برداشت و آن را کنار عکس امام در قاب گذاشت. مادرم گفت:«این هم از عکس تو با امام !» حسین وقتی عکس مرا کنار عکس امام دید گفت:«من! من!» مادرم عکس حسین را هم کنار عکس من گذاشت. عکس من و حسین و امام کنار هم خیلی قشنگ بود. مادرم مرا بوسید و گفت:«امام همیشه پیش ما هستند.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 233صفحه 8