مجله خردسال 249 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 249 صفحه 7

کرد که اگر کسی تخم­مرغ لازم داشته باشد، او در این روز قشنگ و آفتابی گرسنه خواهد ماند! خرگوش در را باز کرد. سنجاب بود، با یک کیک بزرگ و خوش­مزه! سنجاب گفت: «تو برای درست کردن کیک سیب به من سیب دادی. پس بهتر است آن را با هم بخوریم!» خرگوش خوش­حال شد. همین موقع موش از راه رسید با یک ظرف پر از مربا. موش گفت: «تو برای درست کردن مربا به من شکر دادی. پس بهتر است آن را با هم بخوریم.» خرگوش خیلی خوش­حال شد. میمون هم آمد. با یک عالمه کلوچه. میمون گفت: «تو برای درست کردن کلوچه­ها، به من آرد دادی. پس بهتر است آن را با هم بخوریم.» خرگوش، خیلی خیلی خوش­حال شد. آن روز قشنگ و آفتابی، خرگوش و سنجاب و میمون، هم کیک خوردند، هم مربا، هم کوچه و هم تخم مرغ!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 249صفحه 7