مجله خردسال 254 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 254 صفحه 6

من این­جا هستم بیا و پیدایم کن!» کلاغ قارقار خندید وگفت: «گردو شاید ولی این­جا از سیب خبری نیست.» گربه دمی جنباند و گفت: «فقط یک موش بازیگوش این­جا قایم شده!» دخترک، چپ­چپ به کلاغ و گربه و جوجه­تیغی نگاه کرد و گفت:«گردو نبود، موش هم نبود، سیب هم نبود، فقط من بودم که فریادکشیدم؛ آهای! یکی بیاید و پیدایم کند.» کلاغ این طرف و آن طرف پرید و گفت: «مطمئن مطمئنم که یک گردو صدایم کرد.» گربه، این طرف و آن طرف خزید وگفت: «من هم مطمئن مطمئنم که یک موش بود.» جوجه­تیغی دوروبر خودش چرخی زد و گفت: «سیب من بود!» که یکهو یک تیغ جوجه­تیغی خورد به دم گربه. گربه چنگی زد و پرید عقب و افتاد روی کلاغ، کلاغ قاری کرد و به گربه نوک زد. دخترک که از های و هوی و وای و ووی آن­ها خسته شده بود، یواشکی از توی شکم درخت بیرون آمد رفت پشت یک درخت دیگر قایم شد و گفت: «آهای من این­جا هستم. یکی بیاید و پیدایم کند.» کلاغ از جا جست وگفت: «گردوی من است. گردوی من است.» و پرواز کرد و رفت. گربه دمش را توی هوا تاب داد وگفت: «نه نه موش بازیگوش من است.» و از توی شکم درخت دوید بیرون. جوجه تیغی دوید و جیغ کشید: «سیب من! سیب من کجایی؟» و از توی درخت آمد بیرون. آن وقت دوباره دخترک ماند و شکم خالی درخت!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 254صفحه 6