مجله خردسال 258 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 258 صفحه 4

بوته­ی تمشک یکی بود، یکی نبود. یک­روز وقتی پیشی می­خواست از روی بوته­ی تمشک بپرد، یک خار تمشک، رفت توی پایش. پیشی هر کاری کرد، نتوانست آن را بیرون بیاورد. لنگ لنگان رفت پیش­گاو و گفت: «می­توانی این خار را از پایم در بیاوری؟» گاو به کف پای پیشـی نگاه کرد وگفت: «این کار من نیست. من با این سمّ نمی­توانم خار به این کوچکی را از پای تو در بیاورم. فقط موش می­تواند خار را از پایت در آورد.» پیشی گفت: «موش؟!» و دهانش آب افتاد! گاو گفت: «اما موش از تو می­ترسد، فکر نمی­کنم نزدیک تو بیاید و خار را از پایت در بیاورد!» گربه گفت: «قول می­دهم آن رانخورم!» گاو گفت: «من به موش می­گویم. شاید بیاید! شاید هم نیاید!» پیشی گوشه­ای نشست و شروع کرد به لیسیدن پایش تا شاید خار بیرون بیاید. گاو هم به سراغ موش رفت و به او گفت که چه بلایی به سر پیشی آمده است. موش از خوش حالی جستی زد و گفت: «امکان ندارد به پیشی کمک کنم. حالا که پایش درد می­کند، نمی­تواند دنبال من بدود!» گاو گفت: «پیشی قول داده تو را نگیرد و نخورد. بیا و به او کمک کن.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 258صفحه 4