مجله خردسال 265 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 265 صفحه 8

فرشته ها من و حسین در خانه ی مادر بزرگ بودیم که همسایه ی مسیحی مادر بزرگ برایش کیک آورد. همسایه ی مادر بزرگ، هرسال روز تولد حضرت عیسی (ع) کیک درست می کند و برای مادر بزرگ می آورد. کیک او آن قدر خوش مزه بود که من و حسین و مادر بزرگ همه ی آن را خوردیم. مادر بزرگ ظرف کیک را پر از نقل کرد و آن را به من و حسین داد تا برای خانم همسایه ببریم. ظرف را من دستم گرفتم. چون حسین کوچک بود و ممکن بود آن را بریزد. اول حسین نق می زد و می خواست ظرف پراز نقل را به او بدهم ولی من ندادم .قتی خانم همسایه ما را دید خیلی خوش حال شد. او من و حسین را با مهربانی توی خانه برد. آن ها یک درخت کاج را پر از چراغ های روشن و نوارهای رنگارنگ کرده بودند. من و حسین ایستادیم و درخت را تماشا کردیم. من می دانستم که روز تولد حضرت عیسی (ع) برای مسیحی ها روز عید و شادی است. اما حسین نمی دانست. خانم همسایه دوتا تخم مرغ رنگی به من و حسین داد. بعد ما را بوسید و ما دوباره پیش مادر بزرگ برگشتیم. من دلم می خواهد همیشه روز تولد حضرت عیسی (ع) در خانه ی مادر بزرگ باشم!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 265صفحه 8