مجله خردسال 267 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 267 صفحه 8

فرشته ها من و حسین می خواستیم نقاشی بکشیم. به حسین گفتم:« بیا عکس امام را نقاشی کنیم.» حسین گفت:« خب!» مداد رنگی و کاغذهایمان را آوردیم. روبه روی عکس امام نشستیم و شروع کردیم به نقاشی کشیدن. من اول قاب عکس امام را نقاشی کردم. حسین هم، هرچه من کشیدم، می کشید اما کج و نامرتب! بعد به عکس امام نگاه کردم. آفتاب روی عکس افتاده بود و من نمی توانستم عکس امام را خوب ببینم. برای همین هم وسط قاب عکس، یک خورشید کشیدم. یک خورشید طلایی و گفتم:« این عکس امام! » حسین هم مثل من یک خورشید کشید. ما نقاشی هایمان را پیش مادر بردیم و گفتیم:« این عکس امام است! مادر نقاشی ها را نگاه کرد و خندید. بعد نقاشی های ما را کنار عکس امام گذاشت و گفت:« این نقاشی های قشنگ را همه باید ببینند!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 267صفحه 8