مجله خردسال 375 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 375 صفحه 6

پرواز می کرد، دید. اتوبوس پرواز کنان رفت وسط جنگل کنار خانه ی شیرینی ، شکلاتی، آبنباتی ، جادوگر نشست. جاودگر بدون دماغ روی پله های جلوی خانه اش نشسته بود و غصه می خورد. دماغ و مسافرها پیاده شدند . جادوگر دماغ را دید. با خوش حالی به طرفش دوید و او را بغل کرد و نوکش را بوسید! مسافرها، های های گریه می کردند! جادوگر دماغ را گذاشت روی صورتش واز مسافرها خواست که هر چه قدر دلشان می خواهد، از خانه ی شیرینی ، شکلاتی ، آبنباتی اش بخورند. مسافر ها به جان خانه افتادند و نصف آن را خوردند! بعد به خانه ی نصفه نگاه کردند و خجالت کشیدند. جادوگر خندید و گفت : « غصه نخورید! الان درستش می کنم.» نوک دماغ دوباره لرزید و خانه مثل اولش شد. همه خوش حال شدند . بعد از جادوگر و دماغش خداحافظی کردند و به شهر برگشتند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 375صفحه 6