به جای این حرف ها کمی فکر کنید تا یک راهی پیدا کنم . » وقتی و و ساکت شدند تا فکر کنند، از پشت بوته ها بیرون آمد و گفت : « من می دانم چرا خرو پف می کند.» و و با تعجب پرسیدند: « چرا؟ » گفت: « خرطوم دماغ او است. با خرطومش نفس می کشد وقتی می خوابد، خرطومش کج می شود و
نمی تواند خوب نفس بکشد برای همین هم خروپف می کند. » پرسید: « حالا باید چه کار کنیم؟» جواب داد : « باید خرطوم را صاف نگه داریم تا او راحت بتواند نفس بکشد ! خندید و گفت : « به به حالا باید بیدار بمانیم و تا صبح خرطوم را صاف کنیم! » گفت: « اما من فکر خوبی دارم! » و و گفتند: « چه فکری ؟ » گفت: « خرطوم را با دو تا چوب می بندیم. این طوری خرطومش کج نمی شود!» همه از این فکر خوششان آمد . بعد ، و و و مشغول شدند و در طرف خرطوم، دو تا چوب بلند گذاشتند و آن را بستند . صدای خروپف تمام شد . راحت نفس کشید. جنگل آرام شد و همه به خواب رفتند
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 375صفحه 21