با معرفی شخصیتهای داستان به کودک از او بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند.
گل پروانه برگ زنبور قارچ حلزون کرم
خواب
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچ کس نبود.
خیلی خسته بود. روی یک سبز کوچولو نشست. بالهایش را جمع کرد تا بخوابد. همین که چشمهایش را بست. ناگهان صدایی شنید:«خِرت، خِرت، خِرت، ...» چشمهایش را باز کرد و را دید که مشغول جویدن است. گفت:«مگر نمیبینی که من خوابیدهام؟ چرا اینقدر سروصدا میکنی؟ گفت:«تو روی غذای من خوابیدی! این غذای من است!» پر زد و رفت روی . بالهایش را جمع کرد، چشمهایش را بست و خوابید. ناگهان صدایی شنید:«ویز ویز ویز ...»
چشمهایش را باز کرد و را دید. گفت:«مگر نمیبینی من خوابیدهام.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 395صفحه 20