مجله خردسال 29 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 29 صفحه 17

ابر باد خورشید پرنده درخت وقتی باد آمد رود گل یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. یک روز گـرم و آفتـابی بود. نه بـود. نه بود. فقط داغ وسـط آسمـان می­درخشید. در میـان دشتی بزرگ، کنار کوچک، یک بود. به آسمـان نگـاه کرد و گفت: «تشنه­ام.» گفت:«چیزی نمانده خشک شوم. ریشه­هایت را به طرف من بکش و هر چه قدر می­توانی آب بنوش.» آرام سرش را خم کرد. گفت: «دیگر طاقت گرما ندارم.» گفت: «از این­جا می­روم.» ، صدای آن­ها را شنید و غمگین شد. ریشه­هـای تشنه­اش را نزدیک رساند و چند قطره آب نوشید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 29صفحه 17