مجله خردسال 236 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 236 صفحه 18

گفت: «ولی من فقط با صدای قورقور بیدار می­شوم. هم وقتی بیدار می­شود و قورقور می­کند که خیلی دیر است.» و پیش رفتند. به گفت: «من صبح خیلی زود، هوهو می­کنم و تو را بیدار می­کنم، آن وقت تو هم قورقور می­کنی و را بیدار می­کنی.» کمی فکر کرد و گفت: «ولی من فقط با صدای وز وز بیدار می­شوم. درست وقتی که به سراغ گل­های برکه می­آید.» و و پیش رفتند. او روی شاخه­ی درخت نزدیک لانه زندگی می­کرد. به گفت: «من صبح زود، هوهو می­کنم. تو بیدار شو و وزوز کن تا بیدار شود و قورقور کند، آن وقت صدای را بشنود و بیدار شود،قوقولی قوقو کند و همه را بیدار کند.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 236صفحه 18