مجله خردسال 241 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 241 صفحه 6

سنجاب و خرگوش با خوش حالی گفتند: «بله. می­خواهیم!» بعد همه آرام و بی­صدا به شیر نزدیک شدند. میمون یک برگ بزرگ را به دم شیر بست. شیر هنوز خواب بود و توی خواب دمش را تکان می­داد و مگس­ها را کنار می­زد. وقتی برگ به دم شیر بسته شد، یک بادبزن بزرگ درست شد. میمون خرگوش و سنجاب و موش دور شیر خوابیدند، تا شیر، با دمش آن­ها را باد بزند. اما همه نگران بودند که مبادا شیر بیدار شود. آن­ها نمی­دانستند که شیر بیدار است و از زیر پلک­هایش آن­ها را نگاه می­کند. شیر، دوستان کوچولوی خواب آلودش را بیشتر از مگس­های زشت و پر سر و صدا دوست داشت. در آن روز گرم گرم، جای خواب آن­ها هم خنک بود، هم راحت.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 241صفحه 6