مجله خردسال 320 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 320 صفحه 6

خرسه گفت:« دنبالم بیا تا دوستانت را به تو نشان بدهم:» اول به لانه ی خرس های همسایه رفتند. سفید برفی دید که همه ی آن ها بی سرو صدا و آرام کنار هم خوابیده اند. از آن جا به لانه ی روباه ها رفتند. به لانه ی خرگوش ها هم سر زدند اما همه خوابیده بودند. مامان خرسه گفت:« دیدی؟! حالا فصل زمستان است. نوبت برف فراوان است. برای همین هم خرس ها و خرگوش ها و روباه ها همه می خوابند. وقتی بهار شد، یخ ها آب شد، دوباره بیدار می شوند و دنبال شکار می روند. سفید برفی گفت:« ولی من گرسنه ام، نمی توانم تا بهار صبر کنم.» مامان خرسه با مهربانی او را بوسید و به لانه برد و گفت:« تو همین جا بمان . من می روم تا برایت یک ماهی خوش مزه بگیرم.» بعد رفت. سفید برفی گوشه ی لانه نشست، منتظر ماند و چشم هایش را بست. کمی گذشت. مامان خرسه برگشت. وقتی سفید برفی را دید، خندید. چون خرس کوچولویش به خواب رفته بود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 320صفحه 6