پدر خیلی هم شجاع است یک روز پلنگ بزرگی به او حمله کرد.
اما پدر اصلاً نترسید و با صدای بلند بر سر پلنگ فریاد کشید.
پلنگ بیچاره از ترس لابهلای سبزهها پنهان شد. و پدر میمون کوچولو با یک عالم سیب خوشمزه به خانه برگشت.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 02صفحه 23