مجله خردسال 60 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 60 صفحه 4

بهترین هدیه سرور کتبی یک روز کلم بنفش به خیابان رفت و سوار اتوبوس شد. کلم بنفش کوچولو بود و برگ­هایش توی آفتاب برق می­زد. اتوبوس تا کلم را دید گفت: «کلم بنفش کجا می­روی؟» کلم بنفش گفت: «می­خواهم برای دوستم هدیه بخرم، اما نمی­دانم چی بخرم.» اتوبوس در ایستگاه بعدی ایستاد. کلم بنفش پیاده شد. کنار جوی آب یک گربه دید. گربه گفت: «کلم کوچولو ... کجا می­روی؟» کلم گفت: «می­خواهم برای دوستم هدیه بخرم اما نمی­دانم چی بخرم.» گربه بی­معطلی گفت: «میو میو ... یک موش توپولی بهترین هدیه است.» کلم بنفش دوباره راه افتاد و رفت و رفت تا به یک کلاغ رسید. کلاغ گفت: «کلم کوچولو کجا می­روی؟» کلم گفت: «می­خواهم برای دوستم هدیه بخرم. اما نمی­دانم چی بخرم.» کلاغ گفت: «قار قار ... یک قالب پنیر بهترین هدیه است.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 60صفحه 4