لبخنددوست
روزنامه دیواری خانۀ ما
سرمقاله تظاهرات در مقابل آشپزخانه تظاهرات، موقتاً خاتمه مییابد
رسیدگی به درخواست بچّهها در یک خانواده،امری ضروری است که متأسفانه گاهی وقتها به فراموشی سپرده میشوند.
در چنین حالتی، بدیهی است که بچّهها باید به جای توسّل به زور! یا اعتراضهای خشونت آمیز، از راههای منطقی وارد شوند.
در غیر این صورت، فقط وقت و انرژی خود را هدر میدهند و صد البته به جایی هم نمیرسند. مروری بر اخبار امروز روزنامه
دیواری، صحت گفتههای بنده را تأیید میکند.
سردبیر(طوطی سخنگو)
به گزارش خبرنگار ما، بعد از یک ساعت که
بچّهها خمیازهشان گرفته بود و خسته شده بودند،
در گوشی مذاکراتی باهم انجام دادند:
خواهر: این که نمیشه، مامان عین خیالش
نیست!
برادر: برای این که ما ساکتیم. بیا داد بزنیم!
خواهر: اواخاک عالم، نه! نمیشه، ما با سکوت
میخواهیم اعتراض کنیم.
برادر: ولی آخه مامان از کجا بفهمه که ما
چی میخواهیم؟
خواهر: یه فکری کردم! «پلاکارد» راه حلّشه.
(البته در تمام این مدّت، مادر که در حال
آشپزی بود، گاهی با پوزخند نگاهی به آنها
میانداخت و به کار خود ادامه میداد.)
بعد از انجام این مذاکرات محرمانه، خواهر و
برادر برای چند دقیقه تظاهرات خود را متوقف
کردند و برای تهیه پلاکارد به اتاق رفتند.
موضوع از این قرار است که خواهر و برادر گرامی، تصمیم میگیرند
در اعتراض به برآورده نشدن درخواستهایشان (یک جفت کفش
ورزشی برای پسر و یک مانتوی نو برای دختر) دست به «تَحَصُّن»
بزنند. البته برای اطّلاع آن دسته از خوانندگان گرامی که نمیدانند
«تَحَصُّن» یعنی چه، و احیاناً میخواهند بهآن دست بزنند، باید بگوییم:
تحصّن، چیزی نیست که بشود به آن دست زد. بلکه به معنی بست
نشستن در مقابل جاهای مهم (مثل در اتاق پدر یا آشپزخانه که دفتر
کار مادر محسوب میشود) به منظور اعتراض میباشد. البته در این
حالت، باید سکوت کامل را رعایت کرد. یعنی همین بست نشستن و
حرف نزدن، خودش از هزار تا جیغ بنفش و
فریادهای برقآسا بدتر است!
به این ترتیب خواهر و برادر گرامی
خانوادۀ ما، به محض بازگشت از
مدرسه، اعتصاب خود را آغاز کردند و
در مقابل در ورودی آشپزخانه تحصّن
کردند. امّا از آنجا که مادر خانواده
نمیدانست موضوع از چه قرار ا ست،
کمی چپ چپ به آنها نگاه کرد و بعد
هم به کار خودش مشغول شد.
طفلکی بچّهها، هر چقدر به تحصّن
اعتراضآمیز خود ادامه دادند، مادر
متوجه موضوع نشد. طبق آخرین
گزارش، این تحصّن تا یک ساعت
ادامه داشت.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 80صفحه 22