مجله کودک 120 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 120 صفحه 3

پاسخ مسابقۀ «راز بچه ها و اشیاء» ماه مبارک رمضان که می رسد، همه جا رنگ و بوی تازه ای می گیرد و زندگی در خانه ها زودتر از همیشه آغاز می شود. قبل از طلوع آفتاب، با صدای دلنشین دعای سحر و بوی خوب غذای سحری از خواب بیدار می شویم. روزها که گرسنه هستیم، به جای خورد غذا صبر می کنیم و از لحظه های استقامت، ذخیره ای برای فردا می اندوزم و هنگامی که تشنه می شویم و جرعه ای آب نمی نوشیم، سکّه هایی از صبرو پایداری را در صندوقچه دلمان پس انداز می کنیم. حتّی در لحظه های آخر روز که گرسنگی و تشنگی طاقت از ما می گیرد، به یاد لحظۀ شیرین افطار، باز هم صبر می کنیم. چرا که می دانیم با اوّلین تکبیر اذان مغرب، پاداش تمام لحظه های سخت روزه داری را به زیباترین شکل از خداوند رمضان خواهیم گرفت. نام برندگان · اصفهان: سپیده شاهی، کلاس پنجم- نوید حاذق، 10 ساله · کاشان: علی شافعی نوش آبادی- فاطمه قندی، 10 ساله · اسفراین: سعید برآباید، کلاس اول راهنمایی. · تهران: بیداد سعیدی، 8 ساله- مرجان سیف اشرفی، کلاس سوّم- فاطمه افراسیابی، کلاس سوّم- فاطمه ترابی خالدی، 13 ساله- محمدّ مهدی اشتری، کلاس پنجم بازی ابر و باد بازی آن و جالب بود. باد ابر را به این طرف و آن طرف می بُرد. ابر بالا و پائین می رفت. بر اثر این فشارها و تکانها ناگهان ابر گریه اش گرفت و اشک ریخت. در نتیجه مقداری کوچک شد. باد او را دلداری داد و با بازی با ابر، او را بالا و پائین انداخت، سپس به طرف دریا حرکت کردند. ابر وقتی بزرگ شد، دوباره با باد بازی کرد و هر دو در آسمان بالا و پائین رفتند. باد به حرکت خود ادامه داد، درست مثل این که ابر در آسمان از بالای سرسره سر می خورد و به راهی که باد می خواست، حرکت می کرد. این بازی ساعت ها، روزها، ماهها و سال ها تکرار می شود. پگاه سادات زین الدین / کلاس چهارم تقدیم به کودکان زلزله زده بم رضا شریفی از ساری سید محسن نبی طبا 8 ساله از اصفهان آرش یحیی زاده امین 12 ساله از تهران محسن سعادت کلاس اول راهنمایی از تهران در مورد امام زمان (عج) «وقتی تو بیایی» تو در بین ما هستی، ولی ما تو را نمی شناسیم. ما همیشه دست به دعا بر می داریم تا ظهورت را ببینیم، زیبا کردن دنیا به دست تو را ببینیم، نبردت با دشمنان را ببینیم، و دعا می کنیم و سعی می کنیم بتوانیم یکی از یارانت باشیم. با ظهور تو خورشیدی که همیشه از افق مشرق طلوع می کند به خاطر تو و آمدنت، از مغرب طلوع می کند. زمین می شکافد تا یارانت بیایند و در کنار تو بجنگند. ما همه و همه پشتیبانت هستیم، همه چیز حتّی جسم های بیجان تو را نگاه می کنند، حتّی اگر در زمستان باشد گلها می رویند و با شادی تو را نگاه می کنند. ما همه دوستت داریم، پس بیا که منتظریم. زینت غفّاری/ کلاس پنجم

مجلات دوست کودکانمجله کودک 120صفحه 3