مجله کودک 120 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 120 صفحه 25

نمی دانستم «قوقه» به زبان آدم بزرگی چه معنی می دهد. یعنی نخواستم بفهمم، آن قدر خسته بودم که فقط می خواستم بخوابم. محل نگذاشتم و دراز کشیدم؛ اما باز آن دو تا وروجک می گفتند: «قوقِه، قوقه.» آن قدر قوقه و قوقه کردند که مجبور شدم بروم دفتر زبان نی نی ها را بیاورم و معنی آن را پیدا کنم. هی دفتر را وق زدم و ورق زدم تا آن کلمه را پیدا کردم، نوشته بود: قوقه» یعنی: «قصه». نفهمیدم یعنی چی. منظور این است که فهمیدم یعنی چی؛ اما نمی دانستم منظور این دو تا فسقلی شلوغ و پر سرو صدا چیست. محل نگذاشتم، امّا جنین ها ول کن نبودند. همین طور داد و قال راه انداخته بودند و می گفتند: «قوقه، قوقِه». یواش که شبنم بیدا نشود، گفتم: «چه خبره این قدر شلوغ می کنید؟» جنین ها فسقلی اصلاً محلم نگذاشتند و مثل طوطی می گفتند: «قوقه، قوقه، قوقه...» هی گفتم: «هیس س، هیس س.» ولی اصلاً گوششان بدهکار نبود. گمانم توی شکم شبنم نشسته بودند و دست می زدند و هی می خواندند: قصه، قصه، یعنی می گفتند: «قوقِه، قوقِه.» ادامه دارد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 120صفحه 25