مجله کودک 137 صفحه 6

به مامانم روز تولدش مترجم : فاطمه زمانی نویسنده : ترشا گاردلا امروز پنج روزبه سالگردتولدمامان مانده . فکر کردم یک نقاشی براش بکشم . مثل همان تابلویی که در فروشگاه دیدم و مامان از آن خیلی خوشش آمده بود . کاغذ و مداد و آبرنگم را به آشپزخانه بردم ، روی میز گذاشتم و یک نقاشی قشنگ کشیدم . تیلر برادر کوچولویم کنار من نشست ومرتب به وسایلم دست می زد . آخر سر لیوان آب را ریخت و میز و صندلی و کف اشپزخانه را کثیف کرد . از سرو صدای آن مامان به آشپزخانه آمد فوری نقاشی ام را زیر میز قایم کردم تا نبیند ، ولی مامان دعوایم کرد و گفت : چرا لباس هایت را رنگی کردی ؟ همین دیروز آنها را شسته بودم . وقتی مامان رفت ؛ دوباره به نقاشی ام نگاه کردم . خراب شده بود با ناراحتی مچاله اش کردم و انداختم توی سطل . امروز چهار روز به تولد مامان مانده . مامان رفته بود توی حیاط و داشت علف های هرز باغچه را می چید و با خانم همسایه صحبت می کرد . تیلر یک چیزی در دهانش گذاشت . با تعجب گفتم : مامان ! اشکالی ندارد تیلر این آشغال ها رو بخورد ؟ مامان صحبتش را قطع کرد . انگشتش را در دهان تیلر کرد و اشغال ها را بیرون آورد . سپس او را بغل کرد و به سرعت داخل خانه شد. با خود فکر کردم مامان دوست دارد باغچه تمیز باشد. پس به خاطر تولدش حالا این علف ها را در می آورم . روی نوک پا ایستادم و به طرف باغچه خم شدم . ولی همه گیاهان سبز بودند ؛ همه مثل هم . مامان از کجا می داند کدام گیاه خوب است و کدام علف هرز ؟ من این چیزها را بلد نیستم . امروز سه روز به تولد مامان مانده . مامان داشت تلفنی با مامان بزرگ صحبت می کرد . با خوشحالی گفت : خیلی عالیه ؛ من هم دوست دارم با شما بیایم و کمی از آن بازار خرید کنم ؛ البته به شرطی که کاری پیش نیاید. با خودم فکر کردم خیلی خوب شد اگر باهم برویم من می توانم از بازار هدیه ای برای مامان بخرم خواستم پس از جنگ اول جهانی ، که موتورهای ساخت بنز در ساخت هواپیماها و تانک ها نیز به کار رفت و در دهه 1920 میلادی علامت مخصوص بنز بر روی خودروهای این گروه به کار رفت . ستاره ای سه پر که نام مرسدس در ابتدا و بنز در آخر آن قرار داشت .