مجله کودک 158 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 158 صفحه 19

راهزنان را دنبال کرد. تا این که اوّل شب به نزدیک شهر « سمنگان » رسید. مردم « سمنگان » که رستم را می شناختند، فوراً خبر ورود او را به حاکم شهر دادند. حاکم، بلافاصله عدّه ای از نزدیکان خود را برداشت و به استقبال رستم رفت. همین که چشم حاکم به سر و وضع رستم افتاد، با تعجّب پرسید : « چه عجب پهلوان ؟ ! چرا تو را این قدر آشفته و پریشان می بینم ؟ چه اتفّاقی افتاده ؟ پس اسبت کو ؟ چرا پیاده هستی ؟ ! ... » رستم در جواب حاکم با دلخوری گفت : « رخش محبوب مرا نامردها در میان صحرا، هنگامی که در خواب بوده ام، دزدیده اند.من ردّ راهزنان را تا سمنگان دنبال کرده ام و شکی ندارم که الآن اسب من در این شهر است. اگر هر چه زودتر آن را برای من پیدا کنید، از سپاس من و پاداش یزدان برخوردار می شوید، وگر نه بسیاری از سران و سرداران شما را به خاک و خون می کشم ! » حاکم گفت : « ای جوانمرد ! کمی آرام باش و خشم خود را مهار کن. فکر نمی کنم کسی جرأت چنین رفتاری با تو را داشته باشد. امشب را مهمان ما باش و بگذار شاد باشیم و خوش بگذرانیم. فردا همه با هم می گردیم و رخش را - اگر زیر سنگ هم باشد - پیدا می کنیم. اسبی مثل رخش، از چشم ما دور نمی ماند و کسی نمی تواند آن را پنهان کند ! » رستم، با این حرف ها کمی آرام گرفت و قبول کرد که شب را مهمان حاکم باشد. به افتخار ورود رستم، مهمانی بسیار مفصل و باشکوهی در کاخ حاکم بر پا شد. نیمه های شب بود که رستم، خسته و خواب آلود، راه اتاق مخصوص استراحت خود را در پیش گرفت. کمی بعد، قصر حاکم سمنگان در سکوت و تاریکی غرق شد. رستم، تازه به بستر رفته بود و پلک هایش به آرامی روی هم می افتادند، که یکدفعه روشنایی کوچکی اتاق را پر کرد ... (ادامه دارد) تلفن همراه تلفن همراه براساس فن آوری رادیویی کار می کند. در این وسیله ارتباطی یک شهر به چندین منطقه یا سلول دریافت و ارسال امواج تقسیم می شود. تلفن هنگام حرکت، از منطقه ای به منطقه ای دیگر، همچنان امواج را دریافت یا ارسال می کند. این تغییر وضعیت به دلیل انتقال دهنده رایانه ای که درون دستگاه قرار دارد، امکان پذیر می شود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 158صفحه 19