مجله کودک 158 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 158 صفحه 18

قصه های قهرمانی داستان رستم و سهراب از قصّه های شاهنامه فردوسی - قسمت اول داستان ما، بخش کوچکی از داستان رستم، پهلوان دلیر و افسانه ای ایران باستان است. او پسر زال، و نوۀ سام نریمان بود. روزی از روزها که رستم به شکار رفته بود، بعد از آن که گورخری را با تیر و کمان زد و روی آتش کباب کرد و خورد، چون شکمش سیر و پلک هایش سنگین شده بود، در گوشه ای از چمنزار خوابید تا ساعتی استراحت کند. در این حال، اسب مخصوص خود را که « رخش » نام داشت، آزاد کرد تا در چمنزار برای خودش بچرد. عده ای از راهزنان، که از آن صحرا می گذشتند، رخش را دیدند و از خواب بودن رستم استفاده کردند، آن را دزدیدند و با خود بردند. رستم، وقتی از خواب بیدار شد و اسب را ندید، خیلی نگران شد. در جستجوی رخش، همه جای صحرا را وارسی کرد و سرانجام فهمید که آن را دزدیده اند. در حالی که سخت خشمگین شده بود، زین خالی رخش را برداشت و از روی جای پای اسب ها، پیاده راه افتاد. رستم، ساعت ها ردّ تلفن بی سیم این وسیله بدون سیم است و آزادی عمل و حرکت زیادی به استفاده کننده می دهد. داخل دستگاه، گیرنده و فرستنده ای برای دریافت یا ارسال پالس های الکتریکی بدون نیاز به سیم قرار داده شده است. کامل شدن این دستگاه به تکمیل شدن فناوری رادیویی بستگی داشته است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 158صفحه 18