مجله کودک 163 صفحه 40
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 163 صفحه 40

چشمۀ جادویی بهار شروع شده بود و هوا خیلی خنک بود. پروانه ی زیبایی در باغ بزرگ در حال پرواز بود، که دید دسته ای از پرستوها از دور پیدا می شوند. دستۀ پرستوها نزدیک و نزدیک تر می شد. پروانه به دستۀ پرستوها نزدیک شد. پرستوی زیایی را در بین پرستوها دید. اسمش را پرسید: پرستو گفت: اسم من دم طلایی است.اسم تو چیست؟ پروانه گفت: بال نقره ای. دم طلایی و بال نقرهای با هم رفتند به درون باغ. پرستو گفت: هر چی تو گفتی. به طرف چپ می رویم. پرستو با خودش گفت: خوشحالم که لانۀ سال گذشته ام ر پیدا کرده ام. پروانه داشت باغ را به پرستو معرفی می کرد ناگهان صدای رعد و برق در آسمان بلند شد. پرستور و پروانه از ترس باران به لانه ای پناه بردند. بعد از باران پرستو و پروانه از لانه بیرون آمدند. به جستجو در باغ پرداختند. بعد از جستجو در باغ به خانه رفتند تا کمی استراحت کنند. مادر بزرگ پرستو به آنها گفت: مواظبت از خود را فراموش نکنید. بال نقره ای و دم طلایی باز رفتند تا بازی کنند. بال نقره ای و دوم طلایی در آخر باغ به چشمه ای برخوردند. این چشمه به نظر عجیب می رسد. انگار که چشمه ی جادویی بود. حرف می زد و می گفت: سلام عزیزان من! حال شما خوب است؟ اسم من رخشان است. من شبها می درخشم و باغ را روشن می کنم. حتماً اسم تو پروانۀ کوچک بال نقره ای و تو پرستوی زیبا دم طلایی است. پرستو و پروانه گفتند: ت... تو دیگر چه چشمه ای هستی که حرف می زنی؟ چشمه گفت: چون چشمۀ جادویی هستم. پروانه گفت: پس چرا حرف می زنی؟ پرستو گفت: من که چیزی نفهمیدم. چشمه گفت: یک بار دیگر خود را معرفی می کنم: من رخشان جادویی هستم. من هم یکی از نعمت های خدا هستم فقط جادویی هستم و با چشمه های دیگر فرق دارم. بچه ها گفتند: چه فرقی؟ چشمه گفت: من حرفی می زنم ولی چشمه های دیگر توانایی حرف زدن را ندارند. من یک چشمۀ 1000 ساله ام و هزار سال است که در این جا زندگی می کنم. امّا صحبت هایم اگر گوش می دادید گفتم که من چشمه ای جادویی هستم. که ناگهان صدای مادر بزرگ آمد. پرستو گفت: ما دیگر باید برویم و خداحافظ کردند. در راه پرستو گفت: چشمۀ جالبی بود. ناهار را خوردند و خدا را شکر کردند و به خواب رفتند. قصۀ ما به سر رسید. سحر صادقی 9 ساله از اصفهان دانستنی ها 1- فراوان ترین جانوران روی زمین چه چیزهایی هستند؟ باکتری ها هستند که بعضی آن ها در آب و بعضی ها در خاک باغچه و بعضی در داخل یا روی بدن جانوران و گیاهان زندگی می کنند. 2- اندازه و شکل باکتری ها چگونه است؟ باکتری ها فقط یک سلول بسیار کوچک دارند در حدودی 250 هزار باکتری می توانند در محلی به اندازه نقطۀ یکی از کلمات جا بگیرند. الهه ایران نژاد 11 سالهاز تهران «دوستان دوست» · ساوه: عبّاس یعقوب زاده 14 ساله، محمّد سیف جمالی · ارومیّه: سارا ولی پور · داراب فارس: سید محمّد پدرام 6 ساله · همدان: مهسا صفری 12 ساله · گرمسار: محمّد رضا کیفری · کلاردشت: زهرا کاکا سلطانی · تهران: پریسا فلاحی نیا 12 ساله، حمید محقق 13 ساله، میلاد و مهران پور محبّی، ایمان بهرامعلی، مریم مشایخی 10 ساله، سیّد پویان کاظمی، پرنیان کاظمی، مهدی حیدری، ورنا مخواستی، میلاد جدیری، امین پژمان، افسانه نجات، محمّد مهدی همیز 13 ساله، سجّاد شکیبا، افشین موسوی، مهسا زندیه 10 ساله، میترا دیهیمی 9 ساله، یاسمن ملا احمدی، مهسا ناصری، نگار، آرمین محمّدی روحی، یاشار عالیشاه. دانشمندان شروع به انجام آزمایش های گوناگون بر روی ای. تی می کنند. او در حال مرگ است و برای دانشمندان بیشتر از یک موش آزمایشگاهی ارزش ندارد. الیوت می خواهد که ای. تی زنده بماند، اما دانشمندان بیشتر به فکر خود هستند و می خواهند تحقیقات خود را کامل کنند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 163صفحه 40