مجله کودک 198 صفحه 19

خبر پیروزیهای یعقوب و دلاوری و شجاعت یاران او به گوش «اَلْمُعْتَز بِالله». خلیفة عباسی رسید و او را سخت نگران کرد. خلیفه نامهای برای یعقوب نوشت و از او خواهش کرد که اسیران خانوادة طاهری را آزاد کند. پیک خلیفه، که این نامه را برای یعقوب برد، مردی به نام «ابن بَلْعَمْ» بود. این مرد در زَرَنج، که مرکز حکومت یستان بود، به دیدار یعقوب رفت تا نامة خلیفه را به او تسلیم کند، در بیرون عمارت، نگهبانها جلو او را گرفتند. ا بن بلعم به ناچار خود را معرفی کرد و هدف ماموریتش را گفت. نگهبانها او را بیرون عمارت حکومتی نگاه داشتند و از یعقوب برای او اجازة ورود خواستند. یعقوب اجازه داد. ابن بلعم با غرور تمام وارد شد و بدون این که به یعقوب سلام کند، روبروی او نشست و نامة خلیفه را به دست یعقوب داد. یعقوب نامه را از دست پیک گرفت و مشغول باز کردن شد. ابن بلعم گفت: «نامة امیرالمؤمنین است، آن را ببوس» یعقوب اخم کرد و زیر لب گفت: «هرگز» و بدون بوسیدن نامه، که در آن روزگار رسم شده بود؛ شروع به خواندن نامه کرد. این حرکت یعقوب، پیک هلیفه را به سختی تکان داد و فهمید که با آدم بزرگی طرف حساب شده است و باید بیشتر مراقب و هوشیار باشد. پس دست و پای خود را جمع کرد و با احترام و ترس چند قدمی به عقب رفت و گفت: «السلام علیک ایها الامیرِ و رحمه الله». یعقوب، در حالی که از دیدن رفتار تکبّر آمیزِ اول، و رفتارِ همراه با فروتنی بعدی پیک تعجب کرده بود، خواندن نامه را به آخر بردو با لبخندی گرم، سلام پیک را پاسخ داد. سپس با احترام زیادی از میهمان خود پذیرایی کرد و به درسخواست معتّز، اسیران طاهری را آزاد ساخت. ادامه دارد موتور سیکلت 220 کیلوگرم وزن، 5 دنده سرعت، 4 سیلندر و حداکثر قدرت موتور برابر 7500 دور در دقیقه دارد.