مجله کودک 199 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 199 صفحه 5

یک خاطره هزار پند امام هیچگاه فرزندان خود را کتک نمی زدند . اگر هم در دوران کودکی خطایی از بچه ها سر می زد . ایشان طوری رفتار می کردند که به آنها فرصت فرار داده شود . مثلا می گفتند : الان به حسابتان می رسم ! اما با کمی تاخیر به سراغ بچه خطا کرده می آمدند . همین تاخیر باعث می شد که امام کسی را نزنند و قبح [ بدی ] اینکار نریزد . یکی از دختران امام نقل می کند . من از بچگی خیلی ساکت و آرام بودم . مادرم [ همسر امام ] می گفتند : در تمام دوران زندگی ات یک مرتبه هم پدرت تو را دعوا نکرد . فقط یک بار سر سفره انگشتت را توی ماست زدی ، امام یک قلم دستشان بود با قلم آهسته روی دست تو زدند . این کار برای تو کافی بود و دیگر هیچ وقت دستت را توی ماست نمی کردی . امام بچه های خردسال را بسیار دوست داشتند . آنقدر به بچه های کوچک علاقه مند بودند که می گفتند : در نجف از حرم که بر میگشتم بچه ها را با وجود اینکه کثیف بودند . خیلی دوست داشتم . بچه ها تا جلوی منزل امام در نجف دنبال آقا می آمدند . حاکمی ظالم در شهر نزدیک محل زندگی شرک ، قصد دستگیری شرک را دارد . او اهالی را شبانه برای اینکار به محل زندگی غول می فرستد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 199صفحه 5