مجله کودک 238 صفحه 3

یاسمن صحرایی/ 10 ساله/ از تهران حدیث دوستی با مردم نیمی از عقل است. امام رضا (ع) دوست نادان مایه­ی رنج است. امام حسن عسگری(ع) حسد آدمی ر اذوب می­کند. امام هادی (ع) مؤمن، حسود نیست. امام علی (ع) همه­ی خوبی­ها و نیکی­ها به وسیله­ی عقل نصیب بشر می­شود. پیامبر اکرم (ص) لطیفه روزی خودکار آبی پدرش می­میره، یک ماه مشکی می­نویسه! یه یک نفر توپ فوتبال را نشان می­دهند و می­گویند: این چیست؟ می­گوید: شطرنج گرد مادر: من دارم می­رم بیرون، دست به کبریت نزنی! پسر:نه مامان چون فندک بابا پیشم است. یکبار یک چینی را دار می­زنند می­شود، دارچین. اولی: نمی­دانم چرا ساعتم کار نمی­کند. دومی: حتما حقوقش را ندادی. چیستان آن چیست آتش بر دل و دست بر کمر دارد؟ جواب: سماور در خواب 2 تا در بیداری 3 تا؟ جواب:نقطه آن چیست وسط آتش است اما نمی­سوزد؟ جواب: حرف «ت» آن چیست هم ماه دارد و هم نان و هم داروخانه؟ جواب: قرص بهنام راهنمایی، 12 ساله از اصفهان پاسخ­های نیم وجبی سرکار خانم طاهری، آموزگار مهربان و سخت­کوش دبستان دخترانه­ی حافظ درروستای سعیدآباد شهریار: از زحمات بی­دریغ شما برای دانش­آموزان مدرسه و علاقه­مند کردن آن­ها به مطالعه­ی مجله­ی دوست، بی­نهایت سپاس گزاریم. مرتضی سلیمی/ از رشت فراز نیک خواه/ از رشت کاش می­شد... کاش می­شد از پشت پنجره زندگی را طور دیگری دید آدمها را شاد و خوشحال در کنار یکدیگر دید کاش می­شد از پشت پنجره همیشه زندگی بود و بی­مشکل فقیری نبود در دنیا که خانه­اش باشد از خاک و گل کاش می­شد از پشت پنجره فلسطین همیشه بود پیروز اما آمریکا و اسرائیل نابود می­شد هر روز هر روز کاش می­شد از پشت پنجره همه بودیم دنبال علم و دانش همه موفق در آینده همه بودیم در آسایش کاش می­شد از پشت پنجره دید همه دل­ها را بی­ریا دل­ها پاک بودند مثل آینه همه بی­کینه بودند در دنیا کاش می­شد از پشت پنجره همه بودند اهل ایمان و نماز همه با خدا می­کردند درد و دل می­کردیم به سوی خوبی­ها پرواز کاش می­شد از پشت پنجره دید آدمها را با لیاقت کاش می­شد پنجره­ها داشتند رنگ صداقت کاش بشه که باز کنیم پنجره­های چوبی را و همه با هم ببینیم تا ابد خوبی را پریسا فلاحی کیا، 13 ساله از تهران خلاصه هفته­ی گذشته دیدید و خواندید که چگونه والیانت، کبوتر کوچک اندام به واحد کبوترهای نامه­رسان ارتش پیوست. او اکنون به همراه دوستانش در پشت خطوط دشمن قرار دارد در حالی که «باگزی دوست والیانت در چنگ شاهین­های ارتش آلمان اسیر است. سرجوخه گاتسی که از سقوط هواپیما جان سالم به در برده است قصد دارد باگزی و پیغام را نجات دهد و اینک ادامه­ی ماجرا...