مجله کودک 255 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 255 صفحه 33

بعد از ناهار، مادربزرگ به سارا گفت که چادرش را سر کند. سارا دوید و چادر سفیدش را سر کرد و گفت: -خوب من حاضرم حالا قرار است کجا برویم؟ -میرویم از بقالی کریم آقا تخم شربت و شکر بخریم، و هردو از در حیاط بیرون رفتند. تا مادربزرگ و سارا برگردند ، مادر پرچم را شسته و روی بند درخت پهن کرده بود. پدر از پنجره آشپزخانه همه را صدا کرد وگفت: -پس منتظر چه هستید؟ بیایید شربت درست کنیم! مادربزرگ گفت: -شما درست می­گویید. الآن بچه­ها حسابی خسته شده­اند. از صبح مشغول درست کردن چادر هستند و می­روند و می­آیند. با این شربت خنک حسابی خستگی از تنشان بیرون می­آید. در آشپزخانه پدر کتری بزرگ را پر از آب کرده و روی­ میز گذاشته بود. مادربزرگ شکر و تخم شربت را در کتری ریخت و پدر با یک قاشق بزرگ مشغول هم زدن آن شد. مادر هم از کمد، استکانها را آورد و توی سینی چید. مادربزرگ گفت: -خوب. دیگر آماده است. و یک استکان شربت ریخت و به سارا داد. سارا کمی از شربت را خورد و گفت: -خیلی خوشمزه است ولی ... قصه هنوز ادامه دارد. سارا باید در درست کردن شربت و پخش کردن آن، شرکت کند. برای فهمیدن ادامه­ی قصه،می­توانید کتاب «شربت نذری» را به بهای 160 تومان از کتابفروشی­های انتشارات سروش و سایر کتابفروشی­های معتبر کودک، تهیه کنید و بخوانید. ب ام و 5 X

مجلات دوست کودکانمجله کودک 255صفحه 33