مجله کودک 282 صفحه 32
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 282 صفحه 32

آدم ها دوباره زنده می شوند و آن وقت خداوند به کار های خوب و بد رسیدگی می کند . خوب ها به بهشت می روند و آدم هایی که بدی کرده اند ، به جهنم می روند و . . . عزیر ، تکه استخوانی دید که لای گل و سنگ دیوار باغ فرو رفته بود . فکر کرد ، سال هاست که این تکه استخوان لای گل و سنگ این دیوار دیده می شود . اولش خرد و تکه پاره می شود . طوری که دیگر نمی شود تشخیص داد که استخوانی بوده ،بعد هم از بین می رود و به چشم نمی آید . عُزیر همان طور که داشت به این چیزها فکر می کرد ، در دل با خدا حرف زد :« ای خدای بزرگ ، می دانم که وعده ی تو عملی می شود . می دانم که قیامت می آید و همه ی ما دوباره زنده می شویم ، اما دلم می خواهد بدانم چطور این اتفاق می افتد ؟ چگونه این استخوان پوسیده ، دوباره جان می گیرد ، چگونه ، گوشت و پوستی که از بین رفته دوباره روی این استخوان را می پوشاند . . » خداوند که عزیر را دوست می داشت ، اراده کرد که او این مسئله را به چشم خود ببیند ، همان لحظه ، فرشته ی مرگ را فرستاد و جان عزیر را گرفت . عزیر مرد و صد سال بعد ، خدا دوباره او را زنده کرد . عزیر ، مثل کسی که از خواب بیدار شده باشد ، چشم هایش را باز کرد و اطرافش را نگاهی انداخت . دید ، ظرفی که در آن شیره ی انگور درست کرده بود . هنوز آنجاست و نان های خشک هنوز نرم نشده ، فکر شاید چند لحظه ای خوابش برده و دوباره بیدار شده است . فرشته ای که از طرف خدا آمده و کنار عزیر بود ، پرسید :« ای پیامبر خدا ، چه مدت خواب بودی ؟ » عزیر گفت :« چند لحظه ، یا کمی بیشتر یا کمتر . » فرشته گفت :« تو صد سال پیش ، همین جا از دنیا رفتی و حالا خداوند ، بعد از این همه سال تو را زنده کرد . شیره انگور بیسبال و کریکت نیز ازجمله ورزش هایی هستند که با توپ سر و کار دارند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 282صفحه 32