مجله کودک 295 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 295 صفحه 8

قصه های من و پدربزرگم دردهای پدر بزرگ قسمت سوم افشین علاء با اصرار از عمه زهرا خواستم برایم تعریف کند که راز آن خط ها چیست . عمه زهرا هم هر جقدر گفت که حالا کار دارد و بعدا برایم تعریف می کند زیر بار نرفتم . تا این که بالاخره راضی شد و گفت : "این زخم ها ، یادگار سال های زندان پدر بزرگ است ." نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورم . پدر بزرگ وزندان ؟ مگر می شود کسی مثل آقاجون ، که همه ی مردم شهر عاشقانه دوستش دارند و پشت سرش نماز می خوانند . جرمی کرده باشد که به زندان برود ؟عمه زهرا که می دانست غافلگیر شده ام ، لبخندی زدو گفت : "تعجب کردی ؟ فکر نمی کردی آقا جون زندان هم رفته باشد ؟" با درماندگی پرسیدم : "آخه برای چی ؟" عمه زهرا گفت : " مگر امام خمینی به زندان و تبعید نرفت ؟ مگرخیلی از یاران امام شکنجه و شهید نشدند ؟" یواش یواش داشتم موضوع را می فهمیدم پس سال های زندان پدر بزرگ به سال های قیام امام مربوط می شود ولی من اصلاً به این موضوع فکر نکرده بودم حالا داشتم به گذشته های دور زندگی آقاجون هم فکر می کردم . چرا قبلا فکرش را نکرده بودم کهروحاین پیری مثل پدر بزگ من می توانست درسال های مبارزه با شاه ، نقش مهمی داشته باشد ؟ سوال های زیادی از عمه زهرا داشتم . اما نمی دانستم از کجا شروع کنم . از لای در اتاق که نیمه باز بود . نگاهی به چهره ی مهربان و پیر پدر بزرگ انداختم که به آرامی خوابیده بود . وقتی یادم آمد که همین پدر بزرگی که من شب ها و روزها در کنارش هستم ودوستم دارد ، روزی در زندان شکنجه شده است . دلم به درد آمد خواستم بدوم و صورت مهربانش راغرق بوسه کنم . اما دلم نیامد خوبا قشنگش را به هم زنم . از طرفی هم باید با عمه زهرا حرف می زدم . می خواستم پدر بزرگم "فرانکویتل" مهندس انگلیسی بود که در سال 1928 میلادی توانست موتور جت را برای هواپیما بسازد . با ساخت این نوع موتور ، سرعت حرکت وسایل دارا این موتور بسیار زیاد شد .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 295صفحه 8