مجله کودک 331 صفحه 10

یک مشتری برای جعفر آقا قسمت دوم امیر محمد لاجورد هفته پیش به آنجا رسیدیم که آیدا تصمیم گرفته بود با سازمان مبارزه با گران فروشی... تماس بگیرد و از جعفر آقا شکایت کند. در آن هنگام تماس با مشترک مورد نظر مقدور نمی شد ضمن اینکه آیدا هم قلبا چندان رغبتی به برقراری تماس نداشت.وقت هم نداشت. باید هر چه زودتر باقی خرید خود را انجام می داد و به خانه می رفت چرا که هر لحظه ممکن بود خاله منیر و عباس آقا و رعنا برسند و پشت در بمانند. آیدا مقداری از خرید خود را انجام داده بود و حالا فقط مانده بود خرید مقداری میوه آیدا: به به به چه سیب هایی یه کم بوی سیب های باغ رعنا اینارو می ده یادش بخیر تابستون پارسال تو باغ اون ها چقدر خوش گذشت. جعفر آقا این سیب ها کیلویی چنده؟ جعفر آقا: این چنده چنده های تو بدجوری داره تو گوشم... زنگ می زنه با قیمت اش کاری نداشته باش، بعدا با بابات حساب می کنم.آیدا :آی آی این جوری نریزین همین جوری دارین خراب ها رو هم می ریزین تو کیسه، خودم می خوام انتخاب کنم باید بزارم جلوی عباس آقا اینا. جعفر آقا: کلافه ام کردی چه جوری بهت بگم؟ درهمه نمی شه سواکنی آیدا: نمی خوام، ببینم چی چی دارین می ریزین؟ اوه اوه اینارو می خواین بفروشین به من؟ اینا که بعضی هاشون لکه دارن. ببین ببین... نام رز: آسما شریفه ارتفاع بوته : نود سانتی متر تیپ : درختچه ای استقامت گل : بسیار مقاوم زمان گل دهی: تابستان