مجله کودک 352 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 352 صفحه 8

قصه­ی پیامبران (حضرت یعقوب (ع) - قسمت اول) مجید ملامحمدی برادرِ نامهربان سر و صدا بود. «عیص» داد می­زد. اما یعقوب آرام بود و سر به زیر داشت. فقط صورتش سرخ بود و چشم­هایش پر از اشک، عیص می­گفت:»معلوم است که پدر یعقوب را بیشتر از من دوست دارد. اما من دشمنِ یعقوب هستم. من هیچ وقت با او دوست نمی­شوم!» یعقوب با ناراحتی پیش پدر رفت. اسحاق پیر زیر سایه­ی یکی از درخت­های سیب، به عصای خود تکیه داده بود. یعقوب سلام کرد با شنیدن صدای او اسحاق خوشحال شد و گفت:»خوش آمدی پسرم!» یعقوب با ناراحتی گفت:«پدر جان، عیص را نصیحت کن، او دست از آزار و اذیت من برنمی­دارد. هر بار به یک بهانه به من حرف­های نادرست می­زند.» اسحاق آه کشید. دست بر شانه­ی او گذاشت و گفت: «پسرم؛ می­دانی که من پیر شده­ام و به زودی از دنیا می­روم. اما می­ترسم که بعد از من، برادرت همه­ی کارها را از دست تو بگیرد و تو اسیر او بشوی!» یعقوب نگران شد. حالا ساکت بود و با غصه به پدر نگاه می­کرد. اسحاق که بغض کرده بود ادامه داد:«به نام جاندار:بلوتنگ اندازه: بیش از 39 سانتی متر گستردگی: آبهای خلیج مکزیک، برمودا تا برزیل زیستگاه: جزایر مرجانی و صخره­های دریایی تغذیه: جلبک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 352صفحه 8