مجله کودک 397 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 397 صفحه 15

یک سوسیس و سه آرزو در روزگاران قدیم، هیزمشکنی با همسرش در یک خانهی چوبی کوچک زندگی میکرد. هیزمشکن هر روز صبح به جنگل میرفت و بعدازظهر که به خانه برمیگشت. یک کاسه سوپ داغ در انتظارش بود. آنها روزهای خوبی را پشت سر میگذاشتند تا اینکه روزی اتفاقی برای هیزمشکن افتاد. او در جنگل به درخت صنوبر بزرگی برخورد که حفرة عجیبی روی تنهاش بود و با بقیهی درختان جنگل فرق میکرد. وقتی شروع کرد به ضربه زدن تا درخت را قطع کند، یک کوتوله در میان سوراخ ظاهر شد. کووله گفت: «این همه سر و صدای برای چیست؟ تو که نمیخواهی این درخت را ببری؟ مگر نه؟ اینجا خانهی من است و من در این درخت زندگی میکنم. بهتر است درخت دیگری را انتخاب کنی.» هیزمشکن که از تعجّب تبر از دستش افتاده بود. با لکنت گفتت «خب، من... هر درختی را که دوست داشته باشم میبرم. بنابراین...». کوتوله وسط حرفش پرید و گفت: «بسیار خوب، بسیار خوب. اگر تو این درخت را قطع نکنی، من سه آرزوی تو را برآورده میکنم. موافقی؟». هیزمشکن کمی فکر کرد و گفت: «سه آرزو؟ باشد. من موافقم!» و برای مشورت با همسرش به طرف خانه رفت. همسر هیزمشکن مشغول شستن ظرفها بود که او شاد و خندان از راه رسید و ماجرای دیدارش با کوتوله را برای همسرش تعریف کرد. او نیز شروع کرد به فکر کردن دربارهی چیزهای عجیب و غریبی که میتوانست به عنوان یکی از سه آرزو به کوتوله بگوید و موضوع تمبر: چهره شخصیت آفریقای جنوبی قیمت: سه واحد سال انتشار: 1926

مجلات دوست کودکانمجله کودک 397صفحه 15