مجله کودک 397 صفحه 36
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 397 صفحه 36

میبینمتون!» ولی عصر با یونس، حبیب، صادق و مقصود رفتند دزدی سیبترش پاییزه از باغ ژاندارمری. صادق گفت: «بویآغا تو لباست تمیزه؛ کثیف میشه. این دفهبذار من برم بالای دیوار!» ولی بیوکآقا گفت: «تمیز چیه بچّهننه! خب لباسمو میکنم.» و کتش را درآورد و داد دست حبیب. - بیاین قلاب بگیرین برم بالا! صادق و مقصود قلاب گرفتد و بیوکآقا رفت بالای دیوار. بچّهها یکییکی از سوراخ زیر دیوار رفتند توی باغ. بیوکآقا چون از سوراخ رد نمیشد، بالای دیوار کشیک میداد. بچّهاه سیبها را میچیدند که بیوکآقا داد زد: «بچّهها فرار کنید! سر گروبان اومد!» بچّهها هر کدام به یک طرف در رفتند... این قسمتی از اولین داستان کتاب بود که خواندید. ادامهی این داستان به همراه 6 داستان دیگر را در کتاب که به بهای 800 تومان چاپ و منتشر شده است بخوانید. موضوع تمبر: چهره شخصیت عراق(ملک فیصل دوم) قیمت: 25 واحد سال انتشار: 1958

مجلات دوست کودکانمجله کودک 397صفحه 36