
خانم محمدی گفت: (( دارد خودش را لوس میکند.)) مهناز که بعد از جواب خانم محمدی، داشت به شیرین نگاه میکرد، کمی دیگر سرِپا ایستاد و بعد آرام نشست. من نگاه خانم محمدی را دنبال کردم و دیدم چشم دوخته به موهای خرمایی شیرین که منظم و مرتب ریخته بودند روی شانههایش.
ـ شیرین جان، بیا اینجا سر جایت بنشین تا من درس را شروع کنم! این جمله را خانم محمدی با آرامش گفت و بلافاصله صندلی کنار دستش را که از اول هفته، مخصوص شیرین، از کلاس چهارمیها قرض گرفته بودیم، به او نشان داد. او فقط روز اول روی آن صندلی نشسته بود. چون صبح زود روز دوم، دخترهای توی سالن منتظر خانم محمدی ماندند تا وقتی آمد از او اجازه بگیرند که شیرین سر نیمکت اول و کنار آنها بنشیند. فکرش را بکنید؛ دخترها خودشان چهار نفر بودند و حالا میخواستند شیرین
موضوع تمبر: پست جزیره فیجی
قیمت: یک واحد
سال انتشار: 1901
مجلات دوست کودکانمجله کودک 406صفحه 34