مجله کودک 459 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 459 صفحه 16

مجید شفیعی پنبه قسمت آخر تورج گفت: من پنبه را میخواهم. نه نه من میخواهم! تند دوید و پنبه را توی بغلش گرفت و گوشهای درازش را ناز داد. بابا گفت: تو مگر بابای این پنبه نیستی؟ تورج گفت: بله من هستم. بابا گفت: خیال کردی بابا بودن یعنی فقط کاهو و هویج دادن به بچه، هان؟ تورج گفت: اگر نخورد که دندانهایش یه عالمه میشود؟ بابا گفت: آنوقت مغزش یه ذره میشود! تورج گفت: یعنی بیکله میشود؟ گفتم: وای یک پنبهی بیکله و بیسواد! یک روز باز هم پنبه از قفسش بیرون آمد. مثل اینکه تورج در قفسش را بد بسته بود. هر چی گشتیم؛ پیدایش نکردیم تا اینکه یکی از همسایهها گفت: من پنبه را دیدم که بالای دیوار بود. یک گربه هم آمد پنبه را برد. ببینید روی دیوار خون خشک شده است! من تا بیایم پنبه را نجات بدهم گربه بردش. من و مامان خونهای خشکشدهی پنبه را پاک کردیم. تورج وقتی فهمید پنبهاش نیست؛ حسابی حالش خراب شد چند روز غذا هم نمیخورد. مامان گفت: تورج جان صد بار گفتم در قفس Õ نام گل: شونورد Õ ارتفاع: 25 سانتیمتر Õ زمان گلدهی: اوایل بهار Õ سال پیدایش: مشخص نیست

مجلات دوست کودکانمجله کودک 459صفحه 16