مجله کودک 459 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 459 صفحه 33

خواهش بیجا نویسنده: برادران گریم مترجم: سپیده خلیلی روزی، روزگاری کشاورزی پسری داشت که قدش به اندازه یک انگشت شست بود و سالها بعد از تولدش حتی به اندازهی سر سوزن هم رشد نکرده بود. به این ترتیب، حسرت داشتن یک پسر بزرگ و قوی به دل کشاورز و زنش مانده بود. روزی کشاورز میخواست به مزرعهاش برود و زمین را شخم بزند. پسرش گفت: «پدر، من هم میخواهم با تو بیایم.» پدرش گفت: «نه، تو همین جا بمان، چون ممکن است در آنجا گم بشوی.» شستی شروع کرد به گریه کردن و آن قدر گریه کرد که دل پدرش به رحم آمد و قبول کرد که او را با خودش ببرد. آن وقت، او را در جیبش گذاشت و راه افتاد. وقتی به مزرعه رسید، او را روی یک سنگ نشاند تا گم نشود. در همان حال، غولی از کوه پایین میآمد. پدر برای اینکه پسرش را بترساند تا بچهی حرف شنویی بشود، غول را نشان داد و گفت: «لولو را ببین، اگر کار بدی کنی میآید و تو را میبرد.» کمی بعد، غول با پاهای بلندش چند قدم برداشت، به مزرعه رسید، پسر را برداشت و رفت. پدرش هم از ترس، نتوانست حرفی بزند و جلو غول را بگیرد. فکر کرد که دیگر تا آخر عمر، پسرش را نمیبیند. غول با پسر مثل یک بچه غول رفتار کرد و از شیر و غذاهای خودشان به او داد مدت زیادی نگذشت که شستی مثل غولها، بزرگ و قوی شد. وقتی دو سال گذشت، روزی غول او را با خودش به جنگل برد که امتحانش کند و گفت: «یک نهال از خاک بیرون بیاور.» Õ نام گل: الگانس آلبا Õ ارتفاع: 50 سانتیمتر Õ زمان گلدهی: اواخر بهار Õ سال پیدایش: مشخص نیست

مجلات دوست کودکانمجله کودک 459صفحه 33