مجله کودک 468 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 468 صفحه 33

فاطمه بدرطالعی گنجشک خانه کاغذی یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. گنجشک خانمی بود سرحال و شاد که روی یک درخت بلند توی یک باغ سرسبز، خانه داشت. خانهی این گنجشک خانم، کاغذی بود. یک روز باد تندی وزید و با آن باد خانهی گنجشک خانم پرید. گنجشک خانم چشم باز کرد و خانهاش را ندید. اول ترسید، بعد خندید، بعد دید که پرهاش همه ریخت. گنجشک خانم پرهاش را برداشت و رفت پیش عمو دوزدوز. گفت: «عمودوزدوز! لطفی کن برام، پرهامو بدوز.» عمودوزدوز گفت: «گنجشک خانم! برو لب چشمه سیا، پرهاتو بشور و زود بیا!» گنجشک خانم رفت و رفت تا رسید به چشمه سیا. تا آمد پرهاش را بشوره، روی آب یک گلوله پنبه دید. گنجشک خانم خوشحال شد. پنبه را برداشت و پرید تا رسید پیش عموریس ریس. گفت: «عمو ریس ریس! لطفی کن برام، پنبهمو بریس!» آزمایش قدرت تعادل موتورسوار و موتورسیکلت در نوعی از مسابقه به نام «تریل» معلوم میشود. عبور از صخرهها و تپههای سنگی از شرایط این مسابقه است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 468صفحه 33