مجله کودک 513 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 513 صفحه 35

تق... کمرِ ننه سرما درد گرفت. ننه سرما آهی کشید و گفت: «تق تقِ پنبه... حالا چه وقته کمر درده؟! چی کار کنم؟ چطوری لحافم را پر از پنبه کنم؟» و با غصه به درختی نگاه کرد. یک کلاغ و یک خرگوش، ننه سرما را دیدند و گفتند: «سلام! شما کی هستید؟ نکند جادوگرید؟» ننه سرما خندید و گفت: «سلام... من ننه سرما هستم. جادوگر نیستم. اینها هم پنبههای لحافِ من است.» کلاغ و خرگوش گفتند: «پنبههای لحاف؟!» ننه سرما گفت: «بله... آمدم پنبهها را جمع کنم که یک دفعه کمرم درد گرفت. نمیدانم امشب بدون لحاف چطوری بخوابم؟» مجموعه کتابهای نارنجی که این داستان از آن انتخاب شده است به قیمت 2500 تومان چاپ و منتشر شده و در دسترس شماست. دورتر، روی درختی نشست. کمی بعد متوجه شد که مرد روستایی پای دیوار نیمه ویرانی نشسته است. پایین دیوار پوک و خیس خورده بود و هر لحظه ممکن بود فرو بریزد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 513صفحه 35