الف) خواستگاه قیام پانزده خرداد 1342

خاستگاه سیاسی قیام پانزده خرداد به روحانیت باز می گشت. هر چند روحانیت از دوره مشروطیت در سطوح متفاوت در حوادث مختلفی چون مشروطه، جنگ های جهانی، درگیری با رضا شاه و جریان ملی شدن صنعت نفت، ایفای نقش نموده بود، اما هیچگاه همچون پانزده خرداد، در رأس رهبری نبود. این امر نه تنها به خاطر ماهیت قیام، که به دلیل شم سیاسی رهبر انقلاب، یعنی آیت الله خمینی صورت می گرفت؛ زیرا ایشان که در زمان حیات آیت الله بروجردی بیشتر به تحقیق و تدریس مشغول بودند، پس از درگذشت مرجع بزرگ شیعیان به از خود بیگانگی سیاسی جامعه، خاتمه داد و با دشمن قلمداد نمودن رژیم شاه و دولت، زمینه را برای درگیری سیاسی مردم و مأموران شاه فراهم نمود.(1)

قیام پانزده خرداد از معدود قیام هایی بود که با واکنش منفی آمریکا و شوروی روبرو شد. این قیام از سوی متفکران دو بلوک شرق و غرب، قیامی مرتجعانه قلمداد شد و هریک کوشیدند که ریشه های آن را با توجه به پیش زمینه های فکری خود تفسیر کنند. خطابه ها و اعلامیه های رهبر قیام که انبوه تحصیل کردگان و اقشار شهری و روستایی را مخاطب قرار داده بودند، با لحن میهن دوستانه، ضد استعماری و ضد صهیونیستی، آنان را به رها کردن فرهنگ و ارزش های غربی و مقابله با سیاست های فرهنگی شاه دعوت می کردند، ایشان با تأکید بر اسلام با عنوان پشتوانه کشور ایران، سیاست های معارضه جویانه خاندان پهلوی با روحانیت را ناقض استقلال کشور تلقی می کردند. بنابراین، امام خمینی(ره) به منظور بازگشت به سوی فرهنگ خودی مردم را راهنمایی به نفی ارزش های ضد دینی و ضد ایرانی کرده و این سخنان مصداق «سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند» انگیزه های فرهنگی لازم، برای مقابله با فرهنگ غیر خودی را فراهم می ساخت. مردم که سالیان درازی شاهد از خود بیگانگی سیاسی و فرهنگی خود بودند اکنون بازگشت به فرهنگ خودی را درمان دردهای خود تلقی می کردند. بنابراین فرهنگ جامعه ی ایران، منشأ و خاستگاه فرهنگ قیام پانزده خرداد می باشد که یک فرهنگ ناب و اصیل ایرانی و اسلامی بود. تهاجم به این فرهنگ و از بین رفتن آن برای نیروهای سیاسی – فرهنگی مردم ایران قابل تحمل نبود و جامعه ی روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) انگیزش فرهنگی مردم در قیام مذکور را بر عهده داشت.

هرچند برخی نظریه پردازان چپ کوشیدند قیام پانزده خرداد را حرکتی یکسونگرانه از سوی مذهبیون برشمارند و انگیزه حرکت نیرو های مذهبی را در به خطر افتادن موقعیت مالکان و مصالح روحانیت قلمداد نمایند؛ ولی واقعیت این بود که رهبر قیام، یعنی آیت الله خمینی خود را رهبر یک قشر خاص اجتماعی نمی دانست و حتی عموماً در سخنرانی هایش به وضعیت فقرا توجه خاصی داشت، به همین خاطر خاستگاه اجتماعی قیام را باید در وجود همه اقشار جامعه جستجو نمود و نگاهی به اسامی شهدا، مجروحین و دستگیر شدگان قیام پانزده خرداد نشان می دهد که از همه ی اقشار اعم از دانشجو تا کارگر و روحانی تا بازاری در این قیام شرکت داشتند.

ب) نتایج و پیامدهای قیام پانزده خرداد 1342

بررسی همه جانبه رخدادهای انقلاب اسلامی نشان می دهد که انقلاب 1357 و پیروزی مردم بر رژیم شاه، به راستی مدیون قیام 15 خرداد بوده است.

در خلال اصلاحات شاه و اوج گیری مخالفت روحانیت با آن، شرق و غرب اختلافات خود را کنار گذاشته و هر دو با این نهضت مذهبی به مخالفت پرداختند. این امر و متعاقب آن تبلیغات غربی ها باعث شئد که جهانیان از شناخت چهره واقعی اسلام محروم بمانند. از طرفی سرکوب قیام و حکومت نظامی باعث سرخوردگی نیروهای انقلابی در نخستین سال های پس از سال 1343 گردید. رهبران قیام، و پیرو آن فعالیت های سیاسی و اجتماعی محدود گردید و تند رو ها در حکومت شاه قدرت گرفتند و در نتیجه زمینه برای شدت عمل در زندان ها فراهم آمد و در مقابل جنبش مسلحانه نیز رشد کرد که این امر را نیز می توان از پیامدهای 15 خرداد محسوب نمود.

اما با قاطعیت می توان گفت که اگر قیام 15 خرداد رخ نمی داد، اولاً آگاهی و تفکر انقلابی در مردم آنگونه رشد نمی کرد و از سویی روحانیت و به ویژه امام خمینی(ره) در مرکزیت نیروهای متعارض رژیم قرار نمی گرفت و همراه با تشکیل سازمان ها و گروه های اسلامی، چهره واقعی شاه و عمال او برای مردم آشکار نمی گردید.

در یک جمع بندی، می توان گفت، هرچند پس از قیام 15 خرداد فرهنگ نوین مبارزه، حول وحور روحانیت و بالاخص آیت الله خمینی پا گرفت، اما بیشترین پیامدهای مثبت این قیام، پیامدهای سیاسی آن محسوب می شود.

این پیامدها عبارتند از:

1) افزایش رشد سیاسی روحانیت و حوزه های علمیه و ورود به صحنه های سیاست کشور.

2) الگو قرار گرفتن مذهب برای مبارزه و رویکرد بیشتر نیروهای مبارز به مذهب.

3) رشد و آگاهی توده های مردم و تکامل مبارزات سیاسی آن ها.

4) افشای چهره ریاکارانه شاه و ماهیت رژیم وی برای توده های مردم.

5) بی اعتباری شرق و غرب در بین مردم و پایه گذاری اصل نه شرقی و نه غربی، به دلیل موضع گیری های منفی آمریکا و شوروی در مقابل قیام مردم.

6) تثبیت مرجعیت و رهبری امام خمینی با تأیید مراجع، علما، حمایت و پشتیبانی مردم.

7) روشن شدن ماهیت گروه های سیاسی وابسته و لیبرال و محو شدن جاذبه گروه های سیاسی غیر مذهبی.

8) نتیجه گیری برخی مبارزان برای توسل به مبارزه ی قهر آمیز با رژیم شاه با این استدلال که با اشکال مسالمت آمیز نمی توان به اهداف خویش رسید، بنابراین بایستی شیوه مبارزه را تغییر داد و به مبارزه قهر آمیز پرداخت.

9) احساس ضرورت تشکل برای ادامه مبارزه.

و بالاخره در یک کلام، می توان گفت که قیام 15 خرداد 42، علاوه بر افزایش آگاهی سیاسی مردم و تعیین و تثبیت رهبری آن، گروه های سیاسی غیر مذهبی و ملی را به حاشیه راند.(3)

پی نوشت ها:

1- صحیفه امام، ج1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)، تهران، ص 178.

2- حنیف، محمد، 1385، قیام پانزده خرداد 1342، بی جا: ستاد بزرگداشت حضرت امام خمینی(س)، صص 99-103.

3- همان، صص105-109.

. انتهای پیام /*