1- مواضع داخلی درباره ی قیام پانزده خرداد:

الف) سخنان شاه در 17 خرداد 1342:

پس از اعلام حکومت نظامی و پخش مصاحبه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور-ساواک- و مطالب فراوانی که در رادیو و روزنامه ها بر ضد امام، روحانیت و مردم انتشار یافت؛ شاه شخصاً وارد صحنه شد و ضمن بیان مطالبی، سعی در افشای اسرار پشت پرده ی وقایع پانزده خرداد کرد که در نهایت حاصلی جز رسوایی برای رژیم دربر نداشت.

«باید به شما بگویم که متأسفانه کسانی که بساط پانزدهم خرداد را به راه انداخته اند، کما این که در میان کسانی که زخمی یا دستگیر شد اند، خیلی از آنها گفتندکه: ما چکار کنیم، به ما بیست و پنج ریال پول داده بودند و می گفتند در کوچه ها بدوید و بگویید؛ زنده باد فلانی. ما حالا می دانیم این وجوه از کجا رسیده است. و به شما، ملت ایران، به زودی جزئیات گفته خواهد شد. فقط این که اولاً، از لحاظ ایرانیت یک ایرانی، که پول خارجی را بگیرد و بر ضد جامعه ی خودش اقدام کند، این را چه می شود گقت؟ و دوم، یک نفر شیعه پول بگیرد از یک نفر مسلمان غیر شیعه، این چیست؟ و این خون هایی که در پانزده خرداد، ریخته شد به گردن کیست؟ و کی مسئول این خون هاست؟ و باید بگویم که کسانی که بساط پانزدهم خرداد را به راه انداختند، و باعث ریخته شدن خون ها شده اند، به زودی به سزای اعمال خودشان خواهند رسید.»(1)

در تحلیلی مختصر از این موضع گیری شاه باید اشاره کرد اینکه شاه نمی گوید که چرا اوضاع اقتصادی کشور این قدر نابسامان و ورشکسته است که افرادحاضر می شوند تا بیست و پنج ریال پول بگیرند و در مقابل سلاح های کشنده بایستند و به طرفداری از افرادی، شعار «زنده باد فلانی» بدهند؟ آیا دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی از این موضوع مطلع بوده اند؟ چرا همه ی مسئولین اظهار کردند که «غافلگیر شده اند»؟

شاه ناگهان یک وطن پرست مستقل می شود، که نباید از خارجی پول گرفت و بر ضد کشور خرج کرد. امّا وی نمی گوید که از سال 1332مرتباً رژیم درخواست های کمک مالی برای تقویت نیروهای سرکوب کننده، را کرده است. او متوجه می شود که این اتهام مورد قبول قرار نخواهد گرفت، از این رو ناگهان شیعه متعصبی می شود که نباید از مسلمان غیر شیعه کمک گرفت. او می داند که حرکت نهضت متوقف نشده و همچنان تهدیدی علیه موجودیت سلطنت و خاندان وی می باشد، لذا برای نشان دادن قاطعیت و عزم قطعی خود در ادامه ی سرکوب و کشتار؛ سخن از مجازات مسئولین جریان پانزده خرداد را سر می دهد، وچون این مطلب را نمی تواند به صراحت اعلام کند، لذا دستور می دهد که علم در مصاحبه با مطبوعات خارجی این موضوع را بگوید.

ب) سخنان رئیس ساواک:

سر لشکر حسن پاک روان -رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور- در بعد از ظهر پانزده خرداد، مصاحبه ای مطبوعاتی ترتیب داد و مطالبی را عنوان کرد. سخنان وی به لحاظ بررسی تحلیلی قیام و پیامدهای آن حائز اهمیت است. وی ضمن اعتراف به غافلگیر شدن و ضعف در مقابل مردم، عوامل خارجی را مؤثر دانسته و بدون ذکر نام کشوری می گوید: «کار به جایی رسید که با عوامل خارجی تماس گرفتند.» وی همچنین می گوید: «توده مردم، موافق با این جریان نیستند.» و از حضور احزاب سیاسی، نظیر جبهه ملی اظهار بی اطلاعی می کند. همچنین وی نمی گوید که شرکت کنندگان در جریان پانزده خرداد را چه کسانی تشکیل می‌دادند.

وی آنچه را که تا پانزده خرداد انجام شد، همراه با رأفت و نوع دوستی می داند و اظهار می دارد که با توجه به توطئه‌گسترده و خطرناک علیه امنیت و یکپارچگی و برخلاف اراده تمام ملت «آیا با داشتن مسئولیت امنیت کشور، در انجام وظیفه خود قصور نکرده ام؟ آیا با وجود رأفت و نوع دوستی اعلی حضرت همایونی، نمی بایستی که اولیای امور را از نقشه خائنانه تضعیف کشور متوجه ساخته، تقاضای اجازه ی شدت عمل کرده باشم؟ باید اذعان کنم که اشتباه کرده ام، تصور کرده ام با صبر و حوصله، خواهم توانست با کمک روحانیون عملیات چند نفر خائن را خنثی کنم... بالاخره در مقابل قرائن عدیده فهمیدم که به کلی اشتباه کرده ام... و به شما می توانم قول بدهم که دیگر گذشتی نخواهد شد.»(2)

ج) مواضع احزاب و گروه ها:

پس از پانزده خرداد غالب حوزه های علمیه، مراجع، شخصیت های مبارز در داخل و خارج از کشور، بر ضد رژیم اعلامیه دادند و یا سخنرانی کردند و ضمن حمایت از مردم و روحانیت، خواستار آزادی امام(ره) و کلیه دستگیر شدگان شدند. در این راستا حتی بسیاری از مطبوعات مستقل و محافل سیاسی و روشنفکری اروپا نیز با ملت ایران همدردی کرده و خواستار رسیدگی به جنایات رژیم شاه شدند. وسعت حمایت های داخلی و خارجی به حدی بود که دولت سعی در عدم انتشار آنها در میان مردم داشت. در مقابل مطالبی را که با هزینه دولت ایران، علیه نهضت اسلامی در مطبوعات خارجی به چاپ رسیده بود در رادیو و یا در مطبوعات داخلی منتشر می کردند.

احزاب سیاسی مواضع مختلفی داشتند، که در اینجا به سه موضعگیری اشاره می شود.

1- موضع حزب توده:

حزب توده در دوران فعالیت خود فاقد استقلال در تعیین خط مشی و موضعگیری بود و هر آنچه که شوروی اعلام می کرد بدون هیچ تغییری و به عنوان نظر و موضعگیری خود، پذیرفته و عمل کرده است.

بیژن جزنی که خود از اعضای حزب توده بود، در کتاب «وقایع سی ساله اخیر ایران» می نویسد:

«دومین جریان مورد بحث ما حزب توده است. این سازمان مهاجر در این جریان (پانزده خرداد) نیز همچنان از واقعیت فاصله داشت، و مشی تبلیغاتی خود را با مشی دولت شوروی انتخاب می کرد در این دوره، حزب توده در داخل، شبکه ای از خود نداشت، و سخن پراکنی های «پیک ایران» وسیله شناخت مشی این حزب بود.

حزب توده به امینی به شدت حمله می کرد، زیرا دولت شوروی و رادیو «صدای میلی» نیز چنین می کردند، و پس از اصلاح رابطه ایران و شوروی، پیک ایران نیز از شدت حملات خود بر رژیم کاست، و بالاخره بی آنکه به تضاد خلق با دیکتاتوری دربار بیاندیشد، به طور ضمنی اصلاحات را تأیید کرد و تظاهرات خونین پانزده خرداد را به عنوان یک حرکت ارتجاعی محکوم کرد! البته مدتی بعد، این اشتباه فاحش خود را پس گرفت.

از سوی دیگر، این حزب برای دست زدن به فعالیت در داخل کشور به سرعت دست به اقدام زد، و درست هنگامی که آبها از آسیاب افتاده بود و هنگامی که دیکتاتوری باخشونت بی سابقه ای حمله کرده بود، در داخل، شبکه «تشکیلات تهران» را پایه گذاری کرد، که این شبکه طی قریب نه سال فعالیت خود، به کثیف ترین حربه سازمان امنیت بر ضد خلق تبدیل شد.»(3)

البته این موضع حزب توده علاوه بر تبعیت از شوروی، دلیل دیگری نیز داشت؛ و آن دشمنی و عنادی بود که حزب توده با اسلام و روحانیت از ابتدای تشکیل حزب، به عنوان موضع جدی و پایدار خود پذیرفته بود، که حزب را وادار به این گونه مواضع غیر واقع بینانه و خصومت آمیز می کرد.

2- نهضت آزادی ایران:

تعدادی از سران و اعضای فعال نهضت آزادی، مدت ها قبل از پانزده خرداد بازداشت شدند و تنها مرحوم آیت الله طالقانی بود که قبل از عاشورا از زندان مرخص شد. وی اعلامیه ای صادر کرد که در ابتدای آن، این حدیث معروف از امام حسین(ع) به نقل از رسول خدا آمده بود:

«أیها الناس إن رسول الله (ص ) قال من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا عهده مخالفا لسنة رسول الله یعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله» (کسی که حاکم ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می کند، پیمان خدا را می شکند، مخالف سنت رسول خداست، و در میان بندگان با گناه و دشمنی عمل می کند، ولی با عمل و یا گفتار، وضع حاکم را تغییر ندهد؛ قطعاً خداوند او را در جایگاه حاکم ستمگر قرار می دهد.)

همچنین ایشان از افسران خواسته بودند تا به مردم بپیوندند. در نوزدهم خرداد 1342 نهضت آزادی با انتشار اعلامیه ای موضع خود را اعلام کرد.

3- جبهه ی ملی:

با توجه به سوابق و ماهیت جبهه ی ملی و عملکرد آن در فاصله ی سالهای 1339-1342 طبیعی است که نمی‌توان انتظار هماهنگی و موافقت آنان را با نهضت اسلامی و قیام پانزده خرداد داشت. زیرا که عمده نیروهای تشکیل دهنده جبهه ملی دوم افرادی از گروه های پان ایرانیست ها, حزب ایران و حزب زحمتکشان بودند. ناگفته پیداست که این احزاب ماهیت مذهبی نداشتند و عناصر مذهبی آنان جدا شدند و سازمان جداگانه ای را تحت عنوان نهضت آزادی ایران تأسیس کردند.

جبهه ملی دوم سعی داشت تا با استفاده از موقعیت به قدرت برسد. در واقع کمکی برای آمریکا در اجرای سیاست های جدید و پیاده کردن دموکراسی هدایت شده بودند. بنابراین آنها در راستای اهداف جبهه ملی و مصالح گروهی اقدام می کردند و تنها چیزی را که مد نظر نداشتند، مصالح واقعی مردم بود. به این خاطر به آسانی در می یابیم که آنها چندان تمایلی برای نزدیکی به روحانیت و اهداف و شعار های اسلامی نداشتند.

جبهه ملی به اشاره آمریکا و برای رقابت با شاه به میدان سیاسی کشانیده شد! آنان معتقد بودند که هدف وسیله را توجیه میکند. به همین دلیل سعی داشتند از هر وسیله ای جهت رسیدن به قدرت استفاده کنند.

بعد از پانزده خرداد جبهه ملی از صحنه سیاسی خارج شد و فقط در خارج از کشور گروهی کوچک به این نام فعالیت پراکنده و مختصری داشتند!

در خاتمه باید اذعان داشت که توده مردم ایران هیچگاه اعتمادی به اینگونه احزاب و گروه ها نداشتند. این احزاب معمولاً وابستگی به عناصر و دولت های خارجی را به نظرات و حرکت مردم ترجیح می دادند.(4)

2- مواضع خارجی پیرامون قیام پانزده خرداد:

الف) مواضع دولت های بزرگ:

دولت های بزرگ با توجه به قطب بندی شکل گرفته بعد از جنگ جهانی دوم، معمولاً در قبال تحولات مختلف، مواضع متضادی را اتخاذ می کردند. به عبارت دیگر در هر پدیده ی سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی دو بلوک قدرت، منافع خود را جستجو می کردند. به همین دلیل تضاد و درگیری بین دو قدرت بزرگ امری متداول و عادی تلقی می شد. اما در مورد نهضت اسلامی و قیام پانزده خرداد و ادامه جریان قیام-شاید اولین مورد استثنایی در سطح بین المللی و روابط قدرت های بزرگ – تقریباً وحدت نظر و موضع گیری یکسانی را انجام دادند.

شرق و غرب می دانستندکه نهضت اسلامی بدون وابستگی به آنها، و در نهایت بر ضد هر دوی آنها خواهد بود، و هیچ یک نمی توانند بهره خاصی را در مورد ادامه نهضت برای خود قایل باشند. علت این امر ناشناختگی نهضت اسلامی برای دنیا و عدم وابستگی به هیچ کدام از بلوک های قدرت بود. در عرف نهضت های آزادی بخش و استقلال طلبانه چنین امری پذیرفته شده بود؛ که باید به یکی از دو بلوک قدرت متکی بود تا بتوان بر ضد منافع قدرت دیگری مبارزه کرد.

1- موضع شوروی:

ضدیت آمریکا و بلوک غرب با هرگونه حرکت استقلال طلبانه و آزادی خواهانه، شناخته شده و مسلم است. در پنجاه سال اخیر، آمریکا با ایفای نقش ژاندارم جهانی، متلاشی کردن سازمان ها و احزاب مخالف، اجرای کودتاها، حمایت از دولت های ضد مردمی؛ ثروت هنگفتی را به دست آورده است. آمریکا به خاطر برخوردهایی که به شکل پنهان و آشکار بر ضد ملت ها و در جهت استحکام قدرت استثمارگرانه ی خود ایفا کرده، در سطح جهان شهرت یافته است.

اما شوروی نقش بسیار پیچیده و خطرناکی را برای جنبش ها و احزاب ایفا می کرد. در واقع ادعا ها و شعار های شوروی -همانند آمریکا- برای نابودی و عقب نگه داشتن ملت ها بود. عملکرد شوروی در طول هفتاد سال حاکمیت خود- که یکی از بدترین نظام ها و حکومت های تاریخ جهان بوده – می بایست در جای خود مورد تحقیق و بررسی کامل قرار گیرد.

عملکرد شوروی نسبت به ایران، از ابتدا تا زمان فروپاشی، همواره بر ضد ملت و در نهایت به نفع سلطنت پهلوی بود. تنها اشاره ای به موضعگیری شوروی در قبال نهضت اسلامی در پانزده خرداد مبین این مسئله می باشد.

رادیو مسکو در پانزده خرداد 1342 می گوید:

«عناصر ارتجاعی ایران که از اصلاحات این کشور- مخصوصاً اصلاحات ارضی– ناراضی هستند، و افزایش حقوق اجتماعی و توسعه آزادی زنان ایران را باب میل خود نمی بینند، امروز در تهران، قم و مشهد تظاهرات خیابانی برپا کردند. آشوب که به وسیله عده ای ایجاد شده به قصد ضدیت با اصلاحاتی بود که از طرف حکومت ایران در دست اجراست، و یا برنامه های آنها در دست تهیه است. رهبران بلوا و محرکین اصلی آن، برخی از رهبران مذهبی بودند، و عناصر ارتجاعی، بازار را به آتش کشیدند. چند مغازه را مورد حمله قرار داده و غارت کردند. اتومبیل ها و اتوبوس ها را در هم شکستند، و به چند اداره دولتی نیز حمله ور شدند.»(5)

سایر کشور های بلوک شرق نیز به تبعیت از شوروی، مواضع مشابهی اتخاذ کردند.

2- مواضع دولت های غربی [بلوک غرب]

بلوک غرب و در رأس آن ها آمریکا، آشکارا ضدیت خود را با نهضت اسلامی و حرکت های مردم و روحانیت اظهار داشتند. آنها نگرانی خاصی در ابراز این ضدیت آشکار با انقلاب –به علت اشتراک موضع با شوروی در این مورد- احساس نمی کردند. البته ناگفته نماند که به سبب تعارض بین دولت های غربی در کسب منافع بیشتر، گاهی مواضع متفاوتی در مطبوعات و رسانه های غربی دیده می شد. اگرچه در مجموع، این حرکات بر ضد مردم بود، ولی در این مواضع متفاوت مطالبی افشا و حقایقی گفته می شد. روزنامه های آلمان و فرانسه بیش از سایر مطبوعات غربی موضع پانزده خرداد را مورد بررسی و بحث قرار داده و اخبار و تحلیل های بیشتری را ارائه کردند. به نظر می رسد که دولت های مذکور این تصور را داشتند که با تحولات جاری و اجرای سیاست های جدید آمریکا به منافع آنها آسیب وارد می شود و آمریکا تسلط بیشتری بر بازار نفت ایران پیدا خواهد کرد.

پی نوشت ها:

1- منصوری، جواد، 1376، قیام 15 خرداد 1342، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص 224

2- روزنامه های 16 خرداد 1342.

3- جزنی، بیژن، 1357، وقایع سی ساله ی اخیر ایران، انتشارات سازمان چریک های فدایی خلق، تهران، صص 80-79.

4- روحانی، سید حمید، 1358، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، انتشارات دارالفکر، ج اول، چاپ اول، 514.

5- منصوری، همان، صص237-236.

. انتهای پیام /*