رقابت ها و اختلافات جناح های سیاسی در سال های پایانی حیات پربرکت حضرت امام خمینی(س) موجب شده بود تا بسیاری از دوستدران انقلاب اسلامی در شناخت و تحلیل این اختلافات دچار سردرگمی هایی شوند و از آینده انقلاب بیمناک باشند و نامه ای از حضرت امام که به منشور برادری معروف شده است حاصل همین فضاست. این پیام که به طور صریح به موضوع اختلافات گروه ها و جناح های سیاسی در جمهوری اسلامی می پردازد در شرایط فعلی جامعه می تواند حاوی پیام های کلیدی و ارزشمندی باشد.

برای بررسی و تحلیل پاسخ حضرت امام خمینی(س) به نامه حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی انصاری که به منشور برادری معروف شد، گفتگویی با حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز داشتیم.


از آنجایی که ممکن است مخاطبین با موضوع نامه معروف به منشور برادری آشنا نباشند مقدمتاً معرفی از آن و نامه جناب آقای انصاری و اهمیتش بفرمائید.

مقدمتا می خواهم تاکید کنم بر ضرورت بازخوانی پاسخ حضرت امام به آقای محمد علی انصاری که به منشور برادری مشهور شد که در شرایط کنونی کشور و فضای حاکم بر جامعه حتماً پرداختن به پیام، تحلیل آن و عمل کردن صادقانه به همه محتوای آن یک ضرورت مضاعف است. البته طبیعی است کسانی که صادقانه به راه و اندیشه امام پایبند بودند از هر جریان سیاسی که باشند اگر نگاه ژرف و عمیقی را به محتوای این پیام داشته باشند در شرایط فعلی از این پیام درس های عملی بزرگ می گیرند و تا حدود زیادی داروی دردهای سیاسی و برخی از ناهنجاری ها و بد اخلاقی های سیاسی کشور را در آن خواهند یافت.کسانی هم که غیر صادقانه نام امام و انقلاب و ارزش های آن را یدک می کشند برخورد ابزاری یا گزینشی دارند که تکلیف شان جداست. آنها همواره اگر چیزی را به نفع خودشان پیدا کنند و بتوانند تفسیر کنند اقبال نشان می دهند و گرنه می گذرند. قطعاً پیام امام از قرآن کریم بالاتر نیست وقتی که قرآن شرایط دوران وحی را در صدر اسلام بیان می کند که برخی ایمان به برخی کتاب دارند "نومن ببعض و نکفر ببعض". از همان ابتدای اسلام بوده و جریاناتی بوده اند که خودشان را مدار حق و به حق می پندارند؛ حق پنداری مطلق در ذهنشان هست. حالا یا واقعا خود را حق می پندارند یا به خاطر منافع مادی یا خوی استکباری و استبدادی ذاتی که پیدا کرده اند به این بیماری گرفتار می شوند و طبعاً هر چیزی که بر مدار تشخیص و خواسته و «خودحق پنداری» آنها باشد ترویج می دهند و اگر نبود تکذیب و یا تاویل و تفسیر می کنند. تفسیر به رای قرآن که در روایت هم نهی شده به همین معناست یعنی کسانی آیات شریفه قرآن را بر اساس، آرا و تمنیات و نفسانیات خودشان تاویل و تفسیر کردند.

رجوع به همه راهنمایی ها و پیام های حضرت امام به خصوص وصیت نامه حضرت امام و دراین ایام منشور برادری خیلی کارساز و مهم است. نکته دوم هم تذکر به رسانه ها و احیاناً روزنامه ها یا سایت هایی که می خواهند به مناسبت سالگرد صدور این پیام به آن بپردازند این است که حتما نامه آقای انصاری را به عنوان مقدمه منتشر کنند. چون نسل سومی ها و حتی نسل دومی ها ممکن است ندیده و یا فراموش کرده باشند که اصولاً سوال ها چه بود که امام این پاسخ را دادند. من این پیشنهاد را به موسسه هم می کنم که حداقل برخی از پیام های مهمی را که مفسر به پاسخ سئوال یا نامه ای است مثل منشور حوزه و روحانیت که حضرت امام در پاسخ مرحوم آیت الله قدیری، نوشتند یا مثلاً نامه ای را که حضرت امام در پاسخ به نامه صدوچندنفر از نمایندگان مجلس در رابطه با قانون اساسی نوشتند جا دارد که موسسه یک جلد مستقل به عنوان مکمل صحیفه امام با همان نامه های پیوست یا توضیحات مقدماتی اش چاپ نمایند. در همین نامه منشور برادری اشاراتی است که اگر آن سوالات آقای انصاری باشد معلوم می شود که امام به چه چیزی پاسخ دادند و موضوع سوال چه بوده است. علت پیشنهادم این بود که چندی پیش دیدم که در یکی از روزنامه های افراطی جریان تمامیت خواه مدعی اصولگرا که ید طولایی در تحریف هم دارند پاسخ حضرت امام به اخوی(آقای محمدعلی انصاری) را با نام یک خطاب و عتاب و با جمله ای آورده بود که گویی این نامه نوعی خطاب و عتاب به آقای انصاری بوده و خود این را نشانه این گرفته بودند که مثلاً اینان از زمان خود حضرت امام منحرف بودند. در حالی که حتی اگر نمی خواستند نامه اخوی را چاپ کنند کافی بود کل پیام را مخصوصاً مقدمه را چاپ می کردند و می دیدند که شاید در میان تمام پیام هایی که حضرت امام به افراد داده اند و یا پاسخ هایی که داده اند پیامی این قدر مهربانانه و پدرانه و توام با اوج کرامت و محبت نبوده که در آغاز این نامه است.

اولا از آقای انصاری با اینکه لباس کت و شلوار پوشیده بودند و برای اقتضای کاری لباس روحانیت را کنار گذاشته اند با عنوان حجت الاسلام یاد کردند. می دانید که حجت الاسلام در نوشته های امام سطحش با القاب امروزی حوزه ها متفاوت بود.

بعداً نوشته اند: نامه شما را مطالعه کردم. مسئله ای را طرح کرده اید که پاسخ به آن کمی طولانی می گردد ولی از آنجا که من به شما علاقه مندم، شما را مردی متدین و دانا - البته کمی احساساتی - می دانم و از محبتهای بی دریغت نسبت به من همیشه ممنونم. به عنوان نصیحت به شما و امثال شما که تعدادشان هم کم نیست مسائلی را تذکر می دهم

اینکه ضمایر نیز شخصی شده نشان دهنده اوج محبت است. حالا این برادران مدعی اصولگرایی در سایت و روزنامه شان این همه محبت و لطف و عنایت را که حضرت امام به نامه یک فرد اهتمام ورزیدند و نزدیک به سه چهار صفحه مطلب نوشتند توجه نفرموده بود. این نه از باب خاص این پیام بلکه برای جلوگیری از تحریف ها حتما لازم است مستندات این نامه ها و پیام ها منتشر شود. به هر حال باید پیشقدم شد و در سالگرد این پیام نامه و پاسخ امام را منتشر کرد تا معلوم شود که تکیه های امام در پاسخ متوجه چه چیزی است.

این منشور در چه فضایی و در پاسخ به چه نیازی از طرف حضرت امام خمینی(س) صادر شد؟

اگر به متن نامه مراجعه کنید متوجه خواهید شد که انگیزه سوال چه بوده و امام چرا به گفته خود ایشان علی رغم طولانی بودن مطلب اهتمام ورزیدند و پاسخ دادند و خود حضرت امام تشخیص دادند که هم نامه اخوی که منتشر نشده بود منتشر شود و هم پاسخ را به صورت عمومی منتشر نمودند.آقای انصاری در آن نامه از یک پارادوکس ظاهری که از رفتار و گفتار امام به ذهنشان رسیده بود سوال کرده اند که چطور حضرت امام هر دو جریان سیاسی آن روز را هم مورد خطاب و عتاب و هم مورد تایید قرار می دهد. به هرحال جریان راست آن زمان که در تشکل هایی مثل جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین و گروه های نزدیک به آنها مثل موتلفه و دیگران متجلی بود و به اصطلاح آن زمان به جناح بازار یا جناح راست مشهور بودند و جناح مقابل که مجمع روحانیون مبارز بود و گروه های دیگری مثل مجاهدین انقلاب اسلامی و سایر گروه های به اصطلاح آن روز چپ یا خط امامی معروف بودند.ایشان سوالات مفصلی کردند که در نامه ایشان موجود است که شما هم اینها را تایید می کنید و هم آنها را؛ و ما بالاخره نفهمیدم که حق با کدام است؟ پاسخ حضرت امام در این زمینه برای همیشه بسیار راهگشاست.

منشور برادری از چه وجوه و ابعادی به ویژه در شرایط امروزی کشورمان برخوردار است؟

امام به مسائلی پافشاری کرده اند که نیاز مبرم امروز ماست. یکی به رسمیت شناختن و تاکید بر ضرورت چند صدایی بودن؛ اینکه اختلاف نظر و عقیده نه تنها چیز بدی نیست بلکه خوب است. ایشان اشاره کردند کتب شیعه و حوزه های ما در طول تاریخ پر بوده است از اختلاف دیدگاه در مسایل گوناگونی که خود حضرت امام فهرست مفصلی از مسایل را ذکر نمودند. در مسایل کلامی و فقهی که اختلاف و معرکه آرای فقها بوده است ولی حضرت امام می فرمایند که چون اینها در کتاب ها و مدارس بوده و عمدتاً به زبان عربی بوده و دغدغه روزانه مردم عادی ما نبوده خیلی تجلی بیرونی نداشته است. ولی حالا که حکومت اسلامی تشکیل شده هر یک از این موضوعات در مجلس و یا دولت مطرح می شود و به صحن و عرصه زندگی مردم کشیده می شود. حضرت امام بر به رسمیت شناختن دیدگاه های مختلف علمی درحوزه های گوناگون هم صحه گذاشتند و هم فرمودند که موجب شکوفایی بوده در حالیکه ما امروز می بینیم که حتی برخی از مراجع تقلید ما به خاطر نوآوری های فقهی که دارند و فتاوایی که احیانا با فتوای مشهور سازگاری ندارد یا با مذاق جمعی خاص در حوزه سازگاری ندارد مورد تاخت و تاز قرار می گیرند؛ گرچه ریشه اکثر آنها سیاسی است اما اینها را بهانه قرار می دهند. موارد عدیده ای هم هست که هر نوع نوآوری را نوعی ساختار شکنی تلقی می کنند در حالی که اگر تاریخ فقه شیعه را بررسی کنیم می بینیم که بزرگانی مثل ابن ادریس یا افراد دیگر در برابر استوانه های عظیم فقهی مثل مرحوم شیخ طوسی یا مکتب شیخ طوسی قد علم کرده اند و حرف های نو زده اند و جلوی جمود و ایستایی فقه را گرفتند و خود حضرت امام یکی از افراد خیلی شجاع در عرصه افتا بودند و اگر قرار بود که همه فقها یا علما جرات شکستن فتوای مشهور یا نظر مشهور را نداشته باشند اصلا علم متوقف می شد. فقط خاص فقه هم نیست در سایر عرصه ها هم هرچه تحول بوده از ناحیه جسارت شکستن انحصار فکری و علمی بوده است.

نکته بعد در صحبت های حضرت امام این است که برخی از امور ریشه نفسانی و غیر الهی دارد. اگر در برخی اختلافات می بینیم که از حد اعتدال و انصاف خارج می شود و طرفی به حق تمکین نمی کند نه به خاطر اختلاف واقعی بر سر مسایلی است که مطرح می کنند، بلکه بیشتر به خاطر ریشه های هوا پرستی و قدرت پرستی و انحصار طلبی هایی است که یک رنگ و لعاب ظاهری فکری به آن می دهند اما در واقع به خاطر آن است که می خواهند قدرت در درست آنها باشد و رقیب را بر نمی تابند یا استبداد رای دارند و هر حرف مخالفی را علیه قدرت خودشان می دانند و این استبداد رای است که باعث آن است که دیگران را متهم به تهمت های خاص کنند.

در این نامه میزان و معیار حضرت امام (س) برای برادری و وحدت چیست و به چه مواردی اشاره دارند؟

ایشان در پاسخ به اخوی می فرمایند که همه در اصول مشترکند. وقتی که مثال هایی را ذکر می کنند می شود حداقل مصادیقی برای اصول پیدا کرد. ایشان می فرمایند: اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب سستی نظام می شود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهای موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید می نمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم می سوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است.

 از این سخن امام مشخص می شود که بین افراد جناح های وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده شود چرا که همه در اصول با هم مشترکند. امام می فرمایند آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند. پس فهرست اصول اینهاست؛ اصل اسلام، اصل قرآن و اصل انقلاب اسلامی. طبیعی است که به این ترتیب اگر گروهی پیدا شد و اساس انقلاب را قبول نداشت مثلاً سلطنت طلب باشد یعنی کسی که اصل انقلاب را نهی می کند مفهوم و معنایش این است که او همان ارزش های نظام شاهنشاهی را مناسب می دانسته، طبیعی است که او فردی نیست که در دایره وحدت بگنجد. البته ممکن است افرادی به شیوه های رفتاری یا کارهایی که الآن به نام انقلاب صورت می گیرد معترض باشند، این اشکالی ندارد این همان دعوای مصداقی است. ممکن که بگوید این کاری که می کنید با ارزش های انقلاب مغایر است یا انحراف از مسیر انقلاب است؛ این منظور امام نیست.

ادامه می دهند: دلشان برای مردم وکشور می سوزد. این ملاک مهمی است که آیا اختلافاتی که گروه های سیاسی دارند نسبت به کشور و مردم واقعا متعهداند یا خدای ناکرده گروهی وابسته به بیگانه است. یک حزب، یک گروه، یک فرد اگر دلش در گرو ملت و مردم ایران نباشد و بیگانه پرست باشد طبعاً این از دایره اشتراک در اصول خارج است.

 ادامه می دهند: هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است. اکثریت قاطع هر دو جریان می خواهند کشورشان مستقل باشد... فرموده اند که اکثریت قاطع هر دو جریان می خواهند که کشورشان مستقل باشد. پس استقلال کشور یکی از اصول است. اگر گروهی و حزبی اعتقادش بر این باشد که چه اشکالی دارد این نظم نوین جهانی یک بچه حرف شنوی باشیم، کشور تسلیمی باشیم و ببینیم که نظم جهانی چه می گوید و ما همان را انجام دهیم. هر چه امریکا و قدرت های جهانی می گویند و می پسندند ما خارج از دایره قدرت جهانی حرفی نزنیم یا اگردر جایی که لازم است بایستیم، ایستادگی نکنیم ولو به بهای از دست دادن استقلال کشور این ها نیز از دایره اصول خارج اند. البته در مصادیق استقلال ممکن است باز اختلاف نظر باشد. کسی بگوید این اقدام استقلال طلبانه است و کسی بگوید نه، ایستادن بر روی اصول در عین حال تعامل با جامعه جهانی برای جلب همکاری ها و سرمایه گذاری ها؛ این نه تنها مخدوش کننده استقلال کشور نیست بلکه موجب تامین و تقویت بنیه استقلال ملی خواهد بود. در نوع نگاه به موضوع استقلال حتماً اختلاف نظر هست.همان موقع هم بود اگر به موارد اختلاف برگردیم؛ در دوره اول تا دوره سوم مجلس آن مواردی از اختلاف نظر که پیش آمد یک عده همان موقع ممکن بود پایان جنگ را در جهت حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور تلقی کنند و یک عده هم بودند که می گفتند حالا که جنگ شروع شده ادامه تا پیروزی نظامی ضامن استقلال کشور است. این اختلاف نظر است جای بحث کارشناسی است. اینجاهاست که حضرت امام، می گویند اختلاف اشکال ندارد بلکه موجب رشد خواهد بود و مواردی که امام ذکر کرده اند ادامه دارد.
ادامه می دهند: هر دو می خواهند سیطره و شرّ زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند. هر دو می خواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین و کسبه صادق بازار و خیابان، زندگی پاک و سالمی داشته باشند. هر دو می خواهند دزدی و ارتشا در دستگاههای دولتی و خصوصی نباشد، هر دو می خواهند ایران اسلامی از نظر اقتصادی به صورتی رشد نماید که بازارهای جهان را از آنِ خود کند، هر دو می خواهند اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونه ای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو می خواهند اسلامْ قدرت بزرگ جهان گردد.
یعنی هر گروهی که آمده اند انحصارطلبانه و سوداگرانه به مردم فشار بیاورند و به دنبال سودطلبی صرف به هر قیمتی هستند شرشان را از سر مردم کم کنند. در ادامه می بینیم که زندگی پاک و شرافتمندانه مردم جزو این معیارهاست.

در مصادیقی که حضرت امام ذکر کردند ملاحظه می کنید که از اسلام و قرآن شروع کردند بعد در میدان عمل موضوعاتی مثل استقلال ملی، پاکی و سلامت زندگی مردم، مبارزه واقعی با فساد مثل دزدی و ارتشا در دستگاه های دولتی و خصوصی؛ که می فرمایند هر دو گروه می خواهند اینها نباشد حالا اگر گروهی اساس موجودیت خودش را بر دروغ بگذارد و به مردم چه در مسایل سیاسی، انتخاباتی چه در اداره کشور و آمار و ارقام اقتصادی دروغ بگوید یعنی اگر یک گروهی عاملاً و عامداً دروغگویی، تهمت زنی، دزدی، رشوه برایش مهم نباشد و قدرت با هر وسیله ممکن برایش اصل باشد این نمی تواند در دایره برادری و وحدتی باشد که امام ذکر کردند. اینها دیگر مسایل اخلاقی عملی است.

ادامه می دهند: هر دو می خواهند ایران اسلامی از نظر اقتصادی به صورتی رشد نماید که بازارهای جهان را از آنِ خود کند، هر دو می خواهند اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونه ای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو می خواهند اسلامْ قدرت بزرگ جهان گردد.
اگر گروهی به دنبال این نباشد که استقلال اقتصادی یا اتکای اقتصادی رشد کند و از اساس به دنبال این باشد که حالا که پولی گیر آمده دروازه های کشور ولو به قیمت تعطیلی هزاران واحد تولیدی داخلی و کارخانه های دولتی و ورشکستگی تولیدگران و تجار داخلی و بیکاری وسیع جوانان به روی کالاهای خارجی باز بشود. اینها برایشان مهم نباشد و مهم برایشان کسب منافع مقطعی یک باند و گروه و جریان قدرت باشد. اینها در میدان سیاست گذاری های اداری کشور از اصول خارج است.

حدود یک صفحه از پیام امام ذکر مصادیقی است که می فرماید هر دو جریان به اینها پایبندند و بنابراین از دید امام اینها اصولند. حال یا اصول در اعتقاد است مثل قرآن و اسلام و انقلاب یا اصول در سیاستگذاری های بنیادین و کلیدی و اساسی نظام اداره کشور مثل حقوق اساسی مردم و استقلال اقتصادی و مبارزه جدی با فساد و.... می شود تصویر روشنی را بدست آورد که امروز جریانات در میدان عمل چه مقدار پایبند به رهنمود های امام هستند. اگر جریانات این مسایل را قبول داشتند خارج از این دیگر حوزه مناظره کارشناسی و به تعبیر امام مباحثه طلبگی و حوزه ای خواهد بود که نه تنها انتقاد ویرانگر نیست بلکه تخطئه عطیه الهی می شود. این چیزی است که متاسفانه امروز جایش در فضای عمومی و رسانه ای کشور و فضای سیاسی ما خالی است. به تعبیر دیگر یک خلط آشکار میان نیات براندازانه و نیات خیرخواهانه شده و یک گروهی که در قدرت و حکومت هستند که یحسبون کل صیحه علیهم هر چیزی را علیه خودشان تلقی می کنند هر چیزی را تفسیر به براندازی می کنند و هر کسی که غیر از دایره فکر و اندیشه محدود آنها بیندیشد و حرف بزند غیر خودی می شود. این نگاه فاصله بسیار زیادی با مکتب امام دارد و موجب مشکلات هم همین نگاه تنگ نظرانه و چه بسا مشکوک است.

با لحاظ کردن مسائلی که براساس منشور برادری حضرت امام(س) به عنوان اصول برشمردید از سوی عده ای عنوان می شود که یکی از جناح ها یا حداقل عده ای از آنان یا از ابتدا به این اصول معتقد نبودند و یا حداقل آن که امروز دیگر به آنها معتقد نیستند. تحلیل و تفسیر شما از این دیدگاه چیست؟

جریانی که امروز در کشور صاحب قدرت و رسانه و همه چیز است به شیوه های مختلف از همه ابزارهایی که در دست دارد از تریبون سخنرانی و سایت های متعدد و حتی برخی امکاناتی که صدا و سیما در اختیارشان می گذارد یا بولتن و کلاس های توجیهی و تجمعات و همه آن چیزی که ممکن است از آن استفاده تبلیغاتی بشود برای طرح دیدگاه های جریانی خودش برخوردار است و جریان مقابل نیز از همه یا حداقل بخش اعظمی از اینها محروم و بی بهره است که خود این یک بی عدالتی است چون در کلام حضرت امام عدالت یک اصل است و عدالت هم صرفا عدالت اقتصادی، نان و آب نیست.

نفس وجود بی عدالتی در عرصه رسانه و مطبوعات و احتجاج و مجادله و از بین بردن زمینه جدال احسن که قرآن ما را امر به آن کرده خودش نشانه فاصله گرفتن از اصول انقلاب است و جریانی که سعی می کند عرصه پاسخ گویی را بر رقیب تنگ کند و غایبانه محاکمه می کند و حکم صادر و اجرا می کند اینها از اصول عدالت اسلامی واصول اندیشه امام فاصله دارند. اما این جریان تمایمت خواه که با ابزار غیر اخلاقی به قدرت رسیده یا سعی می کند با ابزار غیر اخلاقی قدرت خودش را توسعه بدهد واستمرار ببخشد کارهای مختلفی را انجام می دهد. یکی تحریف قسمت عظیمی از تاریخ کشور ماست. بخش عظیمی از جامعه ما را جوانان و نوجوانان تشکیل می دهند که قبل از انقلاب و سالهای اول بعد از انقلاب نبودند یا در سنی نبودند که تحلیل داشته باشند. ممکن است شناسنامه سیاسی و هویت جریانات را ندانند این جریان برای تسخیر ذهن این جوانان دست به تحریف می زند. همان جریان که قرآن نسبت به آنان هشدار می دهد "یحرفون الکلم عن مواضعه". قرآن جمعی از دانشمندان یهود را تقبیح و سرزنش می کند که آنها از فاصله طولانی بین حضرت موسی و بی خبری که مردم از اصل تورات و احکام خدا دارند استفاده می کردند و هر چه که میل شان بود به نام کلام الله و حکم تورات معرفی می کردند و هر جا که میل شان نبود کنار می گذاشتند. این جریان تحریف گر تاریخی بعد از پیغمبر اکرم(ص) شروع به شکل گیری کرد و هر قدر که بنی امیه قدرت پیدا کرد، قدرت تحریف گری شان تقویت شد و در زمان بنی امیه می بینیم جریان حاکم برای بیرون راندن حضرت علی(ع) و اهل بیت از صحنه به شیوه هایی متوسل می شود و آن قدر آن شیوه ها را تکرار می کند و تردید ها را در ذهن افراد بی اطلاع می افکند که آن فرد شامی قسم یاد می کند و می گوید که ما تصور می کردیم که پیامبر اسلام (ص)هیچ خویشاوندی غیر از بنی امیه ندارد. یا آن یکی دیگر وقتی که می شنود حضرت امیر(ع) در محراب مورد سوء قصد قرار گرفته با تعجب سئوال می کند که مگر حضرت امیر نمازهم می خواند؟ ببینید در تحریف و تبلیغ تخریبی چقدر توانایی دارند که می توانند دومین شخصیت جهان اسلام واولین مومن به پیامبر و کسی که همه اسلام توصیف او بود و همه پیغمبر عشق او بود و آیات عدیده قرآن مستقیم وغیر مستقیم در شأن او نازل شده بود در ذهن جامعه فردی می شود که یا اهل نماز نیست یا در برابر قدرت زمان طغیان کرده و امثال اینها...

زمانی تاریخ عاشورا را مطالعه می کردم نکته جالبی است که امام حسین (ع) در سخنرانی شان در روز عاشورا کراراً شهادتین را بر زبان جاری کرده اند. یعنی فضا را طوری ساخته بودند که امام لازم می داند که شهادتین بگوید تا بدانند که ایشان مسلمانند. این یک جریان خطرناک است یعنی جریانی که قدرت تخریبی بدون پایبندی به هیچ اصل اخلاقی بکار می گیرد و شروع می کند به تخریب کردن و تهمت زدن، طرف مقابل هم از پاسخگویی محروم می شود. این ها نشان دهنده همان آسیب شناسی حضرت امام (س) است که عده ای بر اساس هوای نفس و براساس تمنیات نفسانی چیزهایی را به نام ارزش و ضد ارزش بهانه می کنند ولی در حقیقت مطلب دیگری در ذهن شان است..

حضرت امام در فراز پایانی این منشور توصیه ای به جناح ها دارند که به تبادل افکار و اندیشه های سازنده روی بیاورند و مسیر رقابتها را از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط پاک کنند. اهمیت این دعوت در چیست؟

برای یک جامعه زنده و پویا آزادی گفت و گو و بیان و آزادی عقیده و آزادی مطبوعات و احزاب و کلیه آزادی های سیاسی و مدنی به مثابه اکسیژن و خون برای یک پیکر است. اگر امکان ادامه حیات یک موجود زنده بدون اکسیژن وجود دارد اگرامکان حیات یک انسان بدون چرخش خون در رگ های او هست باید بگویم که امکان ادامه حیات سیاسی یک جامعه اسلامی وانقلابی بدون آزادی ها وجود دارد. تردیدی نیست جریانات و کسانی که سعی می کنند تمام منفذهای آزادی را ببندند به محض این که روزنامه ای برخلاف میل آنها چیزی را نوشت و یا سایتی مثل سایت مجمع روحانیون مبارز که پایگاه خبری نیست و صرفا یک سری تحلیل ها و دیدگاه های اعضای این حزب قانونی را منتشر می کند و سایر سایت ها فیلتر می شوند و روزنامه تعطیل می شوند مفهومش این است که می خواهیم همه روزنه های ورود اکسیژن سیاسی و حیات سیاسی را مسدود کنیم طبیعی است که جامعه خفه و دچار خفقان خواهد شد و در جامعه خفقان زده جز استبداد و مستبد چیز دیگری رشد نمی کند. این که امام دعوت به گفت و گو می کنند چون ایشان یک عالم برجسته مدیریتی و حکومتی است؛ امام علم شان صرفاً در فقه و فلسفه خلاصه نمی شود درست است که علوم معمول حوزوی تحصیلات حضرت امام بوده ولی حقیقتا ایشان در آسیب شناسی اجتماعی و تحلیل تاریخی قطعا یکی از صاحب نظران بزرگ هستند چون تحلیل هایی که ایشان کرده اند و تدبیرهایی که بر مبنای این تحلیل ها برای مدیریت و پیروزی انقلاب و بعداً اداره نظام انجام دادند همه باعث می شود که ایشان را در زمره اندیشمندان بزرگ این عرصه بدانیم. قانون اساسی که نتیجه مکتب مدیریتی و شاگردان ایشان است تراوش ذهن جامع و کامل حضرت امام و نگاه ایشان نسبت به انسان، اسلام و جامعه ایران بوده است. در قانون اساسی بر حسب شانس و تفنن و تزئین نبوده که فصلی راجع به آزادی های ملت گنجانده شده است. راهپیمایی در دفاع از حکومت که نیاز ندارد در قانون اساسی گنجانده شود این که قانون اساسی می گوید راهپیمایی آزاد مشروط به آن که مخل به مبانی اسلام نباشد برای آزادی اعتراضات در جامعه است که احتیاج است در قانون اساسی تضمین شود. این که قانون اساسی می گوید نمایندگان در بیان و رای آزاد هستند برای نماینده معترض و منتقد است و گرنه نماینده ای که بخواهد تعریف و تمجید حکومت و حاکمیت را بکند مصونیت لازم ندارد، حکومت به او جایزه هم می دهد. تریبون منتقد شجاع مجلس است که قانون اساسی باید به او مصونیت بدهد تا نمایندگان از شمشیر آویخته رد صلاحیت و بازداشت و محرومیت نترسند، هیئت منصفه، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و موارد بسیار دیگر در قانون اساسی وجود دارد. هر جا که قانون اساسی بر آزادی تکیه کرده است آن جا نقطه ای است که قدرت های استبدادی در قاعده آن را بر نمی تافتند و به لحاظ تاریخی در ذهن تدوین کنندگان قانون اساسی و خود حضرت امام (س) در استبداد رضاخانی و محمد رضاشاهی و قبل از آن از مردم سلب شده بود و قانون اساسی بر آن ها تاکید کرده که مبادا دوباره این حقوق از مردم سلب شود ولی امروز شما می بینید که یک قرائتی از قانون اساسی هست که گویی این اصول اصلاً در قانون اساسی نیست و یا اگر هست مفهومش آزادی در تعریف و تمجید از حاکمیت است.

حضرت امام می فرمایند: اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است.

و ما امروز شاهد این لطمه جدی هستیم ،کثیری از جوانها هستند که در اثر دیدن برخی از بی عدالتی ها در برخوردهای سیاسی و رفتارهای قضایی و اداری فوج فوج نسبت به انقلاب و حتی اسلام دچار تردید می شوند خود صحبت های الآن من را ممکن است فردا بگویند علیه نظام و انقلاب است ولی سوگمندانه باید بگوییم که امروز دکان مبشرین مسیحی و مکتب های انحرافی عرفانی جدید و برخی ادیان تحریفی و خرافی و ناهنجاری های فکری و اعتقادی بسیار داغ شده است و بی دینی ولاابالی گری و دین گریزی و مسئولیت گریزی در سراسر جامعه دیده می شود. این ها زاییده چیست؟ جز این که تصویری که از اسلام و انقلاب و امام ارائه می شود برای این نسل قانع کننده و جذاب نیست و متاسفانه عده ای برای توجیه رفتارهای غلط خودشان سعی می کنند حضرت امام را هم آن گونه که خودشان هستند معرفی کنند بدون این که مقتضیات زمان و مکان و شأن نزول یک گفته و حکم ایشان را مشخص کنند شبیه سازیهایی می کنند که کاملا مخالف واقعیت است؛ یعنی آن چیزی که به عنوان تایید خودشان به کار می گیرند وقتی به منشا آن بر می گردیم می بینیم در نقطه مقابل این مسئله است.


در حال حاضر راهکار اجرایی کردن این توصیه های حضرت امام را در چه می بینید؟

همان طور که در سایر گفته ها و نوشته های حضرت امام هست امروز از هر امری ضروری تر این است که نیروهای دلسوز انقلاب از هر جریانی که هستند همان طور که امام فرموده اند واقعا دور هم بنشینند و گفتگو و مباحثه کنند و راهکار پیدا کنند. اصلا ببینند دعوایشان کجاست. خیلی از بسترهای اختلاف نظر موضوعش منتفی شده و موضوعات جدیدی پیش آمده ولی اینها در همان اختلافات سنتی سی سال پیش متوقف شده اند. در این میان صدا و سیما نقش محوری و کلیدی دارد که متاسفانه امروز به یک انحصار طلبی غیر عادلانه روی آورده و طیف وسیعی از مردم و نخبگان و جریانات سیاسی که در دایره تعریف آنها نمی گنجد به طور کلی از این که از رسانه ملی استفاده کنند و حرفشان را به گوش مردم برسانند محروم شده اند بدتر از آن از این رسانه مدام جریانات و افرادی مورد اتهام قرار می گیرند یا افکار و سخنان آنها تحریف شده به جامعه منعکس می شود و آنها امکان دفاع از خودشان و بیان دیدگاه های واقعی شان را ندارند. گاهی انتقاد می کنند یا برخورد قضایی می کنند که چرا فلان فرد با رسانه خارجی مصاحبه کرده است باید از اینها پرسید که آیا شما امکان بیان دیدگاه را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی برای نیروهای که مایلند در این کشور فعالیت کنند فراهم کردید و گلایه می کنید؟ من فکر می کنم که واقعا خویشتن داری جریانات طرفدار امام و انقلاب در داخل کشور که امروز مورد غضب واقع شده اند و از همه چیز محروم شده اند بسیار بالاست که علی رغم همه بی مهری های که به آن ها می شود و تهمت هایی که به آنها زده می شود و دروغ پردازیهای که علیه آنها صورت می پذیرد باز هنوز رسماً نرفته اند از طریق رسانه های خارج با مردم صحبت کنند. در حالی که اگر همه درهای اطلاع رسانی مسدود شد و امکان صحبت با مردم از افراد گرفته شد نمی شود آنها را سرزنش کرد که چرا از رسانه های احیانا دشمن یا مخالف با مردم صحبت می کنید قرآن می فرماید: لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَکَانَ اللّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا ﴿سوره نسا آیه ۱۴۸﴾ خداوند بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد و خدا شنوای داناست (۱۴۸) خداوند دوست ندارد کسی صدا را با تندی و درشتی بلند کند ولی خود قرآن می فرماید کسی که مورد ظلم واقع شده اشکال ندارد. به نظر من رفتار برخی جریانات درون حکومت مثل صدا و سیما، خبرگزاری جمهوری اسلامی و روزنامه های وابسته به بیت المال که امانتدارانه باید در خدمت همه ملت باشند امروز در جهت وحدت ملی نیست. آنها وحدت را به حول محور خودشان و فکر خودشان تبلیغ می کنند این دیگر وحدت نیست. توصیف وحدت جایی است که اختلاف نظری باشد. امروز من سئوال روشنم از صدا و سیما وتریبون های نماز جمعه و دانشگاه ها و روزناهه ها و مطبوعات عمومی این است که شما چه جایی را برای طرح دیدگاه رقبا و مخالفین خودتان باز گذاشته اید؟ مردم ما هنوز یادشان نرفته است که در زمان امام صدا و سیما مناظره ترتیب می داد یک طرف شهید بهشتی با آن شخصیت علمی شان بود و یک طرف آقای کیانوری و احسان طبری توده ای مارکسیست و یا نماینده چریک های فدایی اقلیت و اکثریت که رسما خدارا منکر بودند. حالا کاربه جایی رسیده که امروز جریانی مثل مجمع روحانیون مبارز نه تنها تک تک اعضای برجسته اش مثل آقای خاتمی و آیت الله موسوی خوئینی ها و دیگران یا تشکل اش در طول سال فرصتی ندارند تا بیایند در صدا و سیما دیدگاه شان را بیان و از خودشان دفاع کنند، حتی سایت مجمع روحانیون مبارز هم بر خلاف قانون فیلتر می شود و چهار پنج ماه است که ما به وزیر مربوطه نامه نوشته ایم که چرا این کار می کنید یا پاسخی دریافت نمی شود یا پاسخی دریافت می شود که خودش اذعان به جرم است که مجرمانه این سایت را بسته اند. به نظر من با وجود چنین ناهنجاری هایی نه می شود امید داشت که ما یک جامعه پویای انقلابی در طراز جامعه ای که امام می پسندید داشته باشیم و باید آقایان مطمئن باشند که با این سخت گیری ها و گرفتن ها و بستن ها و محدود کردن ها تنها خدمتی که دارند می کنند به رسانه های بیگانه است. یک زمانی داشتن ماهواره حتی برای افراد عادی نوعی ننگ تلقی می شد و از این قضیه پرهیز داشتند اما آن قدر محدودیت ایجاد شده که امروز بسیاری از خانواده های متدین و انقلابی حداقل برای اینکه برخی از مطالب را بدانند ناگزیر به این موضوع روی آورده اند. من نمی خواهم تبلیغ رسانه های بیگانه را بکنم ولی وقتی درهای آسمان و زمین به روی بخشی از مردم بسته می شود در دنیای ارتباطات امروز مردم که متوقف نمی شوند با امکاناتی که وجود دارد روی می آوردند به عرصه های مجازی و رسانه های دیگر. خلاصه اینکه فاصله گرفتن از اصول مدیریتی حضرت امام که مبتنی بود بر پذیرش تکثر و حق انتقاد در جامعه و به رسمیت شناختن جریاناتی که حتی به امام انتقاد می کردند و همین جریانی که در نامه اخوی ما از امام سئوال شده که چرا شما به اینها اعتماد می کنید جریانی بود که از شخص ایشان در روزنامه هایشان انتقاد می کردند. یکی از این جریانها که نمی خواهم اسمشان را ببرم نامه ای به امام نوشته بودند که مرحوم حاج احمد آقا نقل می کردند که روزی رفتم و دیدم امام نامه ها را خوانده اند در حال قدم زدن هستند. شنیده بودم که فلان گروه روحانی خاص نامه ای برای امام نوشتند و حاج احمد آقا از آن بی اطلاع بودند و از طریق دیگری به امام رسانده بودند. حاج احمدآقا می فرمودند که گفتم آقا فلان گروه به شما نامه نوشته اند؟ فرمودند بله گفتم نامه چه بود؟ گفتند: اگر فحش هایش را برداریم همان نامه نهضت آزادی است. یعنی نهضت آزادی به امام نامه می نوشتند و این ها از آن تندتر می نوشتند و باز هم امام دفاع می کرد.

در نهایت جمع بندی شما از این نامه حضرت امام(س) چیست؟

منشور برادری به عنوان اعلان رسمی حاکمیتی از سوی حضرت امام(س) که در عالیترین سطح حکومتی یعنی ولایت فقیه بودند و قائل به ولایت مطلقه فقیه هم بودند اعلام می کنند که اختلاف نظر در نظام ما امری طبیعی و ضروری است. اعلان به رسمیت شناختن چند صدایی در درون جامعه اسلامی، حمایت از آزادی بیان و دیدگاه ها حتی در سطوحی که آن زمان متعارف بود و انجام می شد و به نظر افرادی مثل اخوی ما که سئوال کردند و بسیاری از افراد انقلابی آن زمان که تصور می کردند شاید قدری فراتر از پذیرش ولایت فقیه و انقیاد از امام است در عین حال ایشان آن اختلاف نظرها و صاحبان آن دیدگاه ها را تایید کردند. فراموش نکنید که در آن زمان حضرت امام در سخنرانی ها، اقدامات و نصب و عزل هایشان توجه خاص بیشتر به یکی از دو جریان سیاسی آن زمان داشتند که جریان چپ یا خط امام تلقی می شد. حمایت قاطع شان از آقای مهندس موسوی در پیام شان به نمایندگان مجلس، نصب و عزل شخصیت ها و منصب ها مثل آیت الله خوئینی ها برای دادستانی کل کشور یا آقای کروبی برای امیرالحاجی بعد از آقای موسوی خوئینی ها و مواردی از این دست و موضع گیری هایی که حضرت امام در خصوص اسلام و تبیین اسلام ناب و اسلام آمریکایی داشتند؛ گاهی برخوردهایی که کرده بودند مثل پیام هشت ماده ای یا سرزنش برخی اعضای شورای نگهبان به خاطر اینکه با برخی از مدیران مثل آقای محمد سلامتی را متهم به کمونیست بودن کرده بودند در ذهنیت جامعه جوان و طرفدار امام آن زمان طوری بود که این رفتارهای جناح مقابل را نوعی مقابله با امام تلقی می کردند و از این زاویه بود که اخوی این سئوال به ذهنشان رسیده بود که این جریان با اینکه برحسب ظاهر با شما مقابله دارد شما چطور آن را تایید می کنید.

اما امام اینطور از آنها دفاع کردند و به رسمیت شناختند و در عمل خودشان پایبند بودند که اگر فردی از این جناح به دلیلی درجامعه منزوی می شود مثل آیت الله یزدی که در انتخابات به دلیل فضای سیاسی رای نیاورده بود به عنوان فقیه شورای نگهبان نصب کردند. در حقیقت این درس بزرگی است برای همزیستی مسالمت آمیز و مشترک سیاسی حول محور منافع بزرگ و مشترک که این امروز مخدوش شده است نکته بعدی که هم در این پیام و هم در کل پیام سیاسی امام مشهود است ایشان تلاش داشتند که حقیقتا اسلام و انقلاب و ولایت فقیه را در کنار مردم در خدمت مردم و برای مردم معرفی بکنند واینها را عامل پیشرفت و توسعه کشور معرفی بکنند واقعیت هم همینطور بود. یعنی امام چون رژیم استبدادی شاه را عامل باز دارنده و عقب نگهدارنده کشور و نافی استقلال و آزادی می دانستند با آن درگیر شدند. متاسفانه امروز شاهدیم که برخی از جریانات تنگ نظر یا متحجر یا فرصت طلب یا مشکوک و وابسته، یا مجموعه ای از این جریانات به گونه ای رفتار می کنند که عملا اسلام وانقلاب و روحانیت و ولایت فقیه را به عنوان عامل مزاحم در زندگی مردم وعامل محدود کننده و سلب کننده آزادی ها و عامل ایستایی جامعه معرفی می کنند و نتیجه قهری این قرائت و تصویر از اسلام و انقلاب و ولایت فقیه که اینها ارائه می دهند چیزی جز گریز افراد از این محورهای و پناه بردن به اردوگاه دشمن یا پناه بردن به بی تفاوتی تعمدی نیست و همه اینها زمینه استبداد و زمینه سلب استقلال کشور و نفوذ اجانب را فراهم خواهد کرد که بسیار هشدار دهنده است. لذا از این زاویه هم صرفاً به منشور برداری، منشور درون خانوادگی نباید نگاه کرد درست است که عمدتا راه و رسم همزیستی برادران و همراهان خانواده انقلاب است ولی پیام هایی فراتر از جناح های درون انقلاب هم دارد که روح حاکم بر همه پیام ها و اقدامات امام است. 

. انتهای پیام /*