مورد اول؛ صراط مستقیم در مواجهه با انحراف دوگانه دوری از مردم و عوام زدگی. صراط مستقیم روحانیت دقیقاً در لبه یک مسیری حرکت می کند که یک طرفش به دوری از مردم می انجامد و طرف دیگرش به عوام زدگی می انجامد و این دو در واقع لبه یک قیچی هستند که به روحانیت حجمه آورده اند. اتفاقاً توی مطالبی که برادران گفتند همین قسمت هم پررنگ بود یعنی روحانیت در یک مسیری است که از یک طرف ممکن است به دوری از مردم بیانجامد این خودش دو احتمال دارد؛ یا به خاطر دنیازدگی وآن چیزی که حضرت امام هم از آن با تعبیر آخوند درباری یاد کردند باعث دوری می شده یا زهد بسیار زیاد که گمان می کردند باید از تمام تعلقات دنیا حتی مواجهه با مردم فاصله گرفت این دو عامل باعث می شود که دوری از مردم پدید بیاید یا دنیازدگی و درباری شدن که دیگه به خواسته های مردم توجه نمی شود و یا زهد و گوشه گیری و عزلت نشینی که ما داشتیم هر دوی این موارد را داشتیم خصوصاً آن زمانی که امام در حوزه ها، در حوزه قم بودند با این دو به شدت مواجه بودند، یعنی گروهی بودند که به بهانه های مختلف دوری از مردم می گزیدند این روحانی، روحانی مقبول نیست باید روحانی در دل اجتماع باشد باید روحانیت در دل اجتماع باشد با مردم ارتباط داشته باشد که اصلاً فلسفه تشکیل یک همچنین گروهی همان آیه شریفه است که چرا نمی روند علم دین را بیاموزند و برگردند و به مردم یاد بدهند پس دوری از مردم یک انحراف، از آن طرف عوام زدگی انحراف دیگری است که ما در معاصرین شاید بیش از همه شهید مطهری را می بینیم که نسبت به این مطلب دغدغه داشتند یعنی حضور در اجتماع نباید به این معنی باشد که روحانیت عوام بشود، حرف های عوامی بزند و عوام را جذب بکند، روحانیت فلسفه تشکیلش این بوده است که مردم را هدایت و رهبری فرهنگی بکند یعنی رهبری فرهنگی مردم در دست روحانیت باید باشد این ها هستند که رفتند از حقایق منابع، از منابع حقیقی درآوردند مطالب را، آن اسلام ناب را، این ها باید بیایند به مردم یاد بدهند باید پیشوای فرهنگی مردم باشند ولی می بینیم بسیاری هستند که دچار این عوام زدگی می-شوند می بیند اگر این حرف را بزند چه بسا به دل عوام الناس خوش نیاید چه بسا مغروریتش در بین مردم پائین بیاید خب نمی گوید، حرف نمی زند یا به جای اینکه بیاید با یکی از سنت های غلط اجتماع مقابله بکند، به خاطر اینکه مردم او را می پسندند سکوت می کند این همان است که ازآن یاد کردیم عوام زدگی روحانیت، تنها راه مقابله با این ها هم تهذیب است یعنی اینکه آدم وقتی یک چیزی را درست فهمید کاری نداشته باشد که حالا مردم خوششان می آید یا بدشان می آید او با خدا باید معامله بکند اتفاقاً هم در متون دینی ما آنچه که باعث محبوبیت می شود اخلاص است همین چیزی که همین کسانی که به خاطر محبوبیت دست از او برمی دارند دلش می خواهد در بین مردم محبوب باشد اخلاص خودش را زیرپا می گذارد حرف مطابق دل آن ها می زند در حالیکه در متون ما آن کسی محبوب می شود که اخلاصش را تقویت بکند، قدم در راه خدا بردارد و این در سراسر زندگی امام وجود دارد و داشت امام، ابوی ما می فرمودند که آب دست بچه-اش می داد با قصد قربت می داد لذا می بینید کاری ندارند امام حالا جامعه مذهبی یا اکثر مراجع قبل از ایشان فرض کنید شطرنج را حرام می دانستند خیلی هستند، بودند و شطرنج را حرام نمی دانستند ولی اعلام نمی-کردند یا فتاوی نظیر این خیلی از مسائلی که الان در میان مردم معروف هست خود مراجع به آن فتوا ندادند ولی آن شجاعت امام بود که آمد علناً اعلام کرد گفت اشکالی ندارد دیدیم با مواجهه قشر سنتی حوزه هم مواجه شد خب چون غرض، غرض دیگری است نگاه، نگاه دیگری است این ها ارزشی ندارد. موارد دیگر هست مثال های دیگری هست من به همین دو مثال کفایت می کنم می روم وارد مسئله دوم می شوم. پس مسئله اول صراط مستقیم روحانیت در مواجهه با انحراف دوگانه دوری از مردم و عوام زدگی.
مسئله دوم، صراط مستقیم در مواجهه با انحراف دوگانه عدم استفاده از دستاوردهای تمدن و تجمل گرائی و تشریفات. این هم در طول تاریخ، روحانیت با آن روبرو بوده است دنیا به پیش رفته روحانیت هیچ وقت داعیه دنیاسازی و مظاهر تمدن سازی نداشته، من نمی گویم نکردند از روحانیونی نبودند که در امور نو کار کردند خصوصاً در زمان ما که بسیار بودند ولی داعیه روحانیت هیچ وقت این نبوده که بنده می خواهم برای شما تلویزیون بسازم یعنی داعیه، داعیه دیگری بود لذا در مواجهه با دستاوردهای تمدن، روحانیت با دو راه در مقابل با صراط مستقیم روبرو شده؛ راه اول این بوده که این ها اصلاً نفی اند همان اوائلی که این بلنگو ومیکروفون و این ها آمد تحریم می کردند می گفتند نه استفاده نمی کنیم، امروزه این همه دستاوردهای مختلف بشر دارد برای ترویج عقائد فرهنگی اش، خیلی از ماها هیچ گونه اعتقادی به این ها نداریم فقط و فقط منحصر می دانیم راه تبلیغ فرهنگی را به منبر و صحبت کردن، بسیار مهم است منبر و بسیار تأثیرگزار است منبر خصوصاً مواجهه رودررو با مردم، ولی منحصر در این نیست روش های تبلیغی، سینما وارد شده، صدا وارد شده، فیلم، پدیده ای به نام سینما یک تأثیرگزاری بسیار زیادی دارد آن موقع در همین زمینه هم ما با دو تا گروه عمده مواجه هستیم؛ یک گروهی که اصلاً این ها را می گذارند کنار، یک گروهی که بدون تخصص به نظرش رسیده که دوربین الان خوب است، سینما خوب است، دوربین را می گذارد روی دوشش بدون اینکه تخصص سینما داشته باشد می آید یک فیلم فرهنگی فیلم مذهبی می سازد خب نتیجه ای مسلماً ندارد. پس در مواجهه با انحراف دوگانه یک: عدم استفاده از دستاوردهای تمدن و دو: تجملات و تشریفات، روحانیت باید این مسیر وسط را برود از آن طرف هم بله ماها مظاهر تمدنی را به این می دانیم ساختمان های شیک بسازیم برود بالا، مؤسسات آنچنانی، امکانات آن چنانی که امام، توی منشور نیست ظاهراً، یک جائی می-فرمایند، دیگه من نرسیدم چون می دونستم نمی رسم که زیادتر حرف بزنم، امام یک جائی می گویند من نمی-دانم چه کار بکنم با تشریفات در حوزه های علمیه، هر چه قدر، این دیگه ظاهراً عبارت امام نیست، این ساختمان ها بالا برود آن روح حوزوی آن روحی که صاحب جواهر ، تعبیر صاحب جواهر و شیخ انصاری در عبارات امام هست، آن ها را ببینید زندگی آن ها را ببینید چگونه زندگی می کردند. پس ما نباید به بهانه اینکه سلف استفاده نمی کردند از مظاهر تمدن، از آن ها چشم بپوشیم همچنان که نباید غرق در این تجملات و تشریفات دنیای مدرن بشویم، دنیای مدرن درست است ابزاری در اختیار ما قرار داده و می توانیم از آن ها استفاده بکنیم ولی خیلی از لوازم دنیای مدرن تشریفات و تجملات است که حوزه هر چه قدر اسیر این ها بشود به همان میزان از آن هدف اصلی خودش فاصله می گیرد باز می گذرم وقت نیست.
سوم؛ صراط مستقیم در مواجهه با انحراف دوگانه عدم توجه به عنصر زمان و مکان در اجتهاد و عدم توجه به اصول مسلم اجتهاد و منابع آن، باز روحانیت در این دو مسیر با دو مسیر انحرافی مواجه است امام به صراحت آمدند گفتند عنصر زمان و مکان در اجتهاد تأثیر می گذارد که ما کمتر، شاید کمتر تحقیقی درزمینه این تفسیر داریم که باید آدمی به اندازه امام بزرگ باشد تا بتواند این را تبیین بکند، نمی گویم در موضوعات، من یک مدتی دنبال کردم بسیاری از کسانی که آمدند تبیین بکنند تأثیر عنصرزمان و مکان در اجتهاد، تبدیل شده حرفشان به تأثیر عنصر زمان و مکان در موضوعات. خب این که بود این که چیز جدیدی نبود اینکه تأثیرگزاری اش در همان حد خودش بود. امام می فرمایند تأثیر عنصر زمان و مکان در اجتهاد که خب خیلی ها را هم من دیدم به این متفتن بودند اما قبول نکردند. به هر حال ما در دنیای دیگری داریم زندگی می کنیم، دنیا لحظه به لحظه در حال تغییر است و اساساً اینکه شیعه مانده، پویا مانده به خاطر همان اجتهادش است. ما نباید در اجتهاد به بهانه ای که حالا گذشتگان همین حرف را زندند بسنده بکنیم، بمانیم. امام، واقعاً اگر کسی دنبال بکند مسیرش را ببینید پویائی اجتهاد قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، ما در شورای نگهبان اول که انصافاً بزرگ ترین آدم های این ادوار در آن بودند مراجع درآن بودند علماء تراز اول بودند می بینید با همان فقه خودشان نگاه می کردند تغییر قیمت یعنی واحدسازی قیمت بلیط اتوبوس را خلاف شرع تشخیص می دادند می گفتند مالک اتوبوس است خودش تصمیم می گیرد چه قدر قیمت بزند اینکه اگر دولت زمینی که به کسی واگذار می کند این طرف برود خودش این زمین را نمی خواهد می خواهد بیاندازد همین جا بماند، من زمینی را گرفتم نمی خواهم بسازم اینکه دولت می تواند اجبار بکند که یا بساز یا از تو می گیرم خلاف شرع می دانستند مالک است دلش نمی خواهد بسازد دلش می خواهد همین جا بماند، الان دیگه ما با این مشکلات روبرو نیستیم حل شده این ها، جلو رفتیم این عنصر زمان و مکان ناخودآگاه تأثیر-گذاشته، من سه چهارتا نکته در این زمینه دارم که حالا وقت نیست لکن از آن طرف ما می بینیم بدون توجه به منابع اصیل که امام ازآن یاد می کنند به فقه جواهری، فتوادادن، مسیرهای غلط رفتن اینکه حالا امروز اقتضاء دنیا این است من هم این طوری بگویم این هم غلط است یعنی در مواجهه با اینکه صراط مستقیم نباید ما از عنصر زمان و مکان خود عقب بمانیم و توجه نکنیم و نه از طرف دیگه بگوئیم هر چه امروز دستاورد بشری است قبول است چون بشر امروز به این رسیده ما هم قبول داریم نه، باید ما با منابع اصیل خودمان این ها را بررسی بکنیم به خاطر این مبانی کلامی مون معتقدیم که این ها هستند که متوجه بودند این-ها هستند که آگاه بودند این ها هستند که برنامه برای بشر دارند لذا این دو طرف وجود دارد.
چهار؛ صراط مستقیم در مواجهه با انحراف دوگانه جدائی از تهذیب به بهانه تحصیل، جدائی از تحصیل به بهانه تهذیب. این بسیار در حوزه ها بوده خصوصاً مورد جدائی از تحصیل به بهانه تهذیب، من خودم دیدم مواردی که طرف به خاطر اینکه تهذیب نفس بکند درس و بحث و همه چیز را کنار گذاشته است این تجربه مدیران مدارس حوزه ها را اگر بیائید نگاه بکنید تحقیق میدانی است می بینید طلبه هائی که از اول وارد شدند گفتند ما حجره تنها می خواهیم، یک حجره کوچه آن ته مدرسه هم باشد تنها باشیم وارد هم نمی-شدند همش هم مشغول عبادت و ذکر و راز و نیاز و... این یک تحقیقی است می شود به صورت تجربی، اصلاً لازم نیست تحلیل کرد می شود به صورت تجربی با آن روبرو شد ببینیم به کجا رسیدند یعنی اینکه فقط و فقط بعد تهذیبی تقویت بشود این غلط است بعد تحصیلی لازم است، اینکه فقط و فقط بعد تحصیلی حاصل بشود دیگه از تهذیب ما کنار بکشیم این خیلی غلط است یعنی روحانی ای که مهذب نباشد اثرش، اثر تخریبی اش صدها برابر از کافر و ملحد بیشتر است این را امام می فرماید امروز جای سؤال جدی وجود دارد که ما، حوزه ما در راه تهذیب روحانیت چه کار کرده؟ درس های اخلاق جایش کجاست الان در حوزه ما؟ ما نسل قدیم، من خودم صلاحیت این را نداشتم خیلی استفاده بکنم ولی همین که دیدم فقط، آیت الله انصاری شیرازی که هنوز هم هستند مریض هم هستند انشاء الله خداوند شفایشان بدهد، شما ببینید چه اسطوانه هائی وجود داشته در این حوزه از حیث اخلاقی، مرحوم جدّ ما آقای سلطانی طباطبائی این ها واقعاً تربیت می کردند محضر اشراقی داشتند یعنی کسی که خود حضرت امام شاگردانشان می فرمایند وقتی ما درس اخلاق امام شرکت می کردیم تا یک هفته اصلاً میل به گناه نداشتیم. پس توجه به تهذیب در حوزه، که اصلاً درست است که تهذیب لازم است ولی اثرگذاری روحانیت در اجتماع به خاطر تهذیبش است، تمام مواردی که قبلاً هم گفتم بیشترش با تهذیب سروکار دارد و این برنامه می خواهد امام می فرمایند مگر می شود این علوم ظاهری که از پیچیدگی های آن چنانی برخوردار نیست استاد بخواهد ولی امراض نفسانی که بسیارپیچیده هستند استاد نخواهد درس اخلاق بدون استاد، راه تهذیب بدون استاد نشدنی است. امام می-فرمایند درس اخلاق، داشته باشید نه یکی نه دو تا، ده تا بیست تا در حوزه درس اخلاق باید گذاشته بشود توسط عالمان جلیل القدر که بشود از آن ها استفاده کرد. حالا باید روی این مطلب دقت بشود که بسیاری از مشکلات روحانیت از همین جا نشأت می گیرد.
مورد پنجم؛ صراط مستقیم در مواجهه با انحراف دوگانه جدائی از علم کلام به بهانه تفقه و جدائی از تفقه به بهانه علم کلام. ببینید در طول تاریخ شیعه الان برادر عزیزمون هم خواندند یک نکاتی اش را، این دوگانه وجود داشته؛ بعضی بیشتر نظرشان روی علم کلام بوده بعضی بیشتر نظرشون روی علم فقه بوده به حدی که برخی از فقهاء در نجف در یک برهه ای گفته اند اصلاً نخوانید کلام، فقه و اصول بخوانید حالا شاید مبانی دارد که کسی که فقه و اصول بخواند در فقه و اصول مجتهد بشود می تواند راحت تر مبانی کلامی را از دل گزاره های دینی استخراج بکند و... اما به هر حال به نظر می رسد که ما نباید این دو مسیر را هر کدامش را به گوشه عزلت بنهیم نه فقه سنتی و اجتهاد در فقه نه مسائل کلامی. ما خیلی وقت ها هست در مواجهه با شبهات کلامی چون بلد نیستیم جواب بدهیم رمی به ارتداد می کنیم چون نخواندیم، درسش را بلد نیستیم کار نکردیم یعنی به من بگویند شبهات دینی، شبهات فقهی که چقدر ما شبهات فقهی داریم؛ اینکه این چه کاری است که شماها می کنید و ... ولی ما درسش را خواندیدم منابعش را دیدیم خیلی راحت با طرف بحث می کنیم می گوئیم این مقدماتی دارد مؤخراتی دارد اگر تو پذیرفته باشی که پیغمبری هست، عصمتی هست، ائمه ای هست خبرواحد درمقابل با قرآن تخصیص می زند این خب مبانی اش را خواندیم خیلی راحت... دیگه دعوا نداریم نهایتش می گوید من این مبنای شما را قبول ندارم دیگه دعوا نمی کنیم قبول نداری من قبول دارم ولی وقتی وارد مسائل کلامی می شویم ما چون مقدمات بحثش را بلد نیستیم پایه ها و بنیان های بحث را بلد نیستیم اصلاً نمی توانیم به همین راحتی بحث کنیم عصبانی می شویم داد می زنیم در حالیکه امام نگاهشان از اول انقلاب به این بود که این روشنفکران دینی بیایند حرفشان را بزنند ماها مگر نمی گوئیم حرف ما درست است مبانی ما درست است خب بیایند هر کس هر چه می خواهد بگوید شما بروید جوابش را بدهید این تصریح امام است وقت نبود کاش می آوردم امام می فرمایند مگر نمی گوئید ماها حقیم خب بیایند حرفشان را بزنند شما هم جوابشون را بدهید بعد دیدند برخی از رسانه ها این گونه تحریف کردند حرف امام را می-گویند امام گفته آن ها تا وقتی می توانند حرفشان را بزنند که ما بتوانیم جوابشن را بدهیم صددرصد متفاوت است لازمه اش این است که ما بعضی از حرف های آن ها را نمی توانیم جواب بدهیم حرف امام این است می گوید مگر شماها نمی گوئید ماها حقیم خب آن ها بیایند حرفشان را بزنند ما هم جوابشون را می دهیم تحریف شد گفتند امام گفته تا وقتی می توانند حرف بزنند که ما بتوانیم جوابشون را بدهیم اصلاً دو تا مطلب کاملاً جداگانه است و لذا در این مبحث کلام و یادگیری شبهات کلام و پاسخ گوئی به آن باعث خیلی تأثیرات می شود که حالا دیگه بهش نمی پردازیم.
مورد آخر (ششم)؛ صراط مستقیم در مواجهه با انحراف دوگانه گوشه گیری مطلق و عدم تدخل در سیاست و دخالت در کوچک ترین مسائل مردم. که این هم مطلب بسیار مهمی است که روحانیت نباید از جامعه دور باشد نباید به قدری غوطه ور باشد که در کوچک ترین مسائل مردم دخالت بکند و خودش را ذی حق بداند که حالا این هم جزء مباحث مهمی است که بعداً انشاء الله در یک وقت دیگری باید به آن اشاره کنیم. خداوند انشاء الله ما را روحانی واقعی قراربدهد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

. انتهای پیام /*