پاسخ دقیق و همه جانبه به چنین سئوالی که در جای خود اهمیت بسیار دارد، کتابی مستقل می طلبد. با اینحال مطالب زیر به صورت اجمال قابل بیان است:
شاید در تاریخ معاصر جهان اسلام هیچ شخصیت علمی نتوان یافت که در فرصت اندکی که به دست آورد، فضای فرهنگ دینی را بالاخص در میان قشر تحصیلکرده مدرسه ای و دانشگاهی و نیز روحانیون روشن بین مانند دکتر شریعتی تحت تاثیر قرار داده باشد. دلیل روشن آن اینکه زمانی که تیراژ کتاب ها اکثراً بین دو هزار تا سه هزار بود، برخی نوشته های او تا تیراژ دویست هزار دست به دست می شد.
دوم اینکه شریعتی شاید تنها شخصیتی فکری و دینی بود که مخاطب او خود به سویش می رفت و برای خواندن آثارش منتظر تایید شخصیتی دیگر نمی ماند. همچنین با آنکه شیعه بود، بسیاری از آثار او به سرعت در کل جهان اسلام به طور خودجوش توسط روشنفکران جهان اسلام ترجمه و با اقبال فراوان مواجه می شد و خود عاملی برای وحدت نخبگان جهان اسلام شده بود.
یکی از علل گیرایی سخنان دکتر شریعتی این بود که شجاعانه در مقابل برخی برداشت های متحجرانه از دین می ایستاد. به همین جهت تمام متحجرین را علیه خود می شوراند.
از سوی دیگر گروه های روشنفکری غیر مذهبی و نیز گروهک های ضد مذهبی که رویکرد سیل وار نسل جدید توسط آثار شریعتی به دین را مشاهده می کردند، در تهمت زدن به شریعتی با متحجرین همسو شدند و البته هر کدام به سبک خود.
رژیم شاه که به زودی متوجه تاثیرات شگفت انگیز آثار شریعتی شد، بالاخص آنکه می دید آثار او نسل جدیدی که گرایش جدی به دین و مذهب یافته را به سوی تقلید از امام خمینی(س) که رهبری نهضت را بر دوش می کشید، می کشاند، از هیچ کوششی برای اختلاف اندازی بین او روحانیت و تهمت زدن به او کوتاهی نکرد.
در چنین فضایی هم متحجرین مذهبی اعم از روحانی، مداح و بازاری که بی نام و با نام مانند ولایتی ها و انجمنی ها با نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(س) مخالف بودند، هم گروه های ضد مذهبی و هم رژیم شاه محتاج این بودند تایید یا تکذیبی از امام خمینی(س) در مورد شریعتی بگیرند تا اگر تایید کرد، تهمت هایی که به شریعتی می زدند و در میان برخی عوام می گرفت، متوجه امام نمایند و با انتساب او به امام خمینی مستمسکی برای کوبیدن نهضت اسلامی داشته باشند و اگر تایید نکرد، مستمسکی باشد برای اینکه روشنفکران مذهبی متمایل به شریعتی راه خود را از امام(رس) جدا کنند و دو گروه فکری مبارز و نونگر رو در روی یکدیگر قرار گیرند.
علاوه بر آن شاگردان و اراداتمندان امام خمینی(س) نیز همگن نبودند و نقطه اشتراکشان با هم، فقط خود امام خمینی(س) بود. عده ای شاگرد فقهی ایشان بودند ولی در مسائل فلسفی نمی دانستند نظرات امام(س) چیست. عده ای به دلیل عرفان امام به ایشان گرایش داشتند. عده ای امام خمینی(س) را در زمینه مبارزاتی می ستودند و دیگر ابعاد امام برای آنها فرعی بود. لذا هر نوع موضع گیری از سوی امام(س) له یا علیه شریعتی نیز سم مهلکی بود که حتی در میان برخی پیروان امام(س) نیز تخم اختلاف می کاشت.
از دگر سو عده ای از شاگردان و ارادتمندان دکتر شریعتی که دیده بودند شریعتی به صراحت و بدون ترس امام خمینی را ستایش کرده و افتخار نموده که مقلد اوست، تصور می کردند اگر امام خمینی(س) نیز شریعتی را به صراحت تایید کند و از مقلدین خود بخواهد که آثار او را بخوانند، آنگاه بازگشت روشن بینانه به اسلام عمومی تر شده و شتاب فزاینده تری خواهد گرفت. حال آنکه چنین تمایلی اگر چه طبیعی بود، خاصیتی نداشت. زیرا حقیقت یک اندیشه باید خودش معرف خودش باشد و کسانی که با تایید شخصیتی رویکردی به یک اندیشه نشان می دهند، نه تنها موجب شناخت عمیق آن نشوند که حتی ممکن است عامل عوام زدگی آن شوند. موضوعی که امام خمینی(س) به آن وقوف کامل و آگاهی عمیق داشت.
در چنین فضایی که امام(س) به انقلابی وحدت بخش می اندیشیدند، هنرشان این بود که بگونه ای موضع بگیرند که هم موجب وحدت بیشتر شود و هم مستمسکی به آن سه گروه فوق برای تفرقه افکنی ندهند و گروه ارادتمندان مشترک امام و شریعتی که صاحب فکر و اندیشه بودند نیز خود راه حقیقت یابی را با همت نفس طی کنند.
لذا موضع امام خمینی(س) در مورد شریعتی ظاهر و باطنی یافته است. ظاهرش به مسکوت گذاشتن تایید کامل یا انتقادی بنیادین می ماند تا خود موجبی برای اختلاف نشود و باطنش به دلیل محتوای اندیشه شریعتی موجبی بود که تاییدهای بسیار جانانه از وی داشته باشند که در بندهای زیر به آن اشاره می شود.
1: نظرات امام نسبت به شریعتی بر اساس ظواهر امر:
- در صحیفه امام(س) مجموعاً 6 بار با نام دکتر شریعتی بر می خوریم. برای اولین بار پاسخ تسلیت نامه هایی که برای حضرت امام(س) در فقدان ایشان ارسال شده بود را دادند، یکبار نیز در پاسخ یک سئوال کننده که می خواست نظر امام...

. انتهای پیام /*