گفتوگو با صدیقه میرسجادی، همسر
مرحوم آسید محمد رضا اشکوری
خانم صدیقه میرسجادی، همسر مرحوم آسید محمد رضا اشکوری و فرزند مرحوم آقای میر سجادی و نوه دختری آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، دختر خاله آیت الله سید محمد بجنوردی، او متولد نجف است و تا سال 59 ساکن نجف است و در سال 59 به دستور صدام به همراه خانواده از نجف اخراج شدهاند و الآن در قم سکونت دارد. مادر سه شهید است که در زمان صدام در عراق دستگیر شدهاند و این مادر هیچ اطلاعی از سرنوشت فرزندان خود نداشته، تا اینکه پس از سقوط صدام از شهادت فرزندان خودش مطلع شده و به تعبیر خودشان نه میداند فرزندانشان در کجا به شهادت رسیدهاند و نه میداند در چه سالی شهید شدهاند و نه میداند قبرشان کجاست.
لطفاً درباره چگونگی آشنایی خودتان با همسر امام توضیح دهید؟
وقتی که آقای خمینی با شاه ایران اختلاف پیدا کردند و به همراه خانواده و حاج آقا مصطفی به نجف آمدند مرحوم حاج آقا مصطفی با همسر من مرحوم آقای سید محمد رضا اشکوری رفاقت پیدا کردند و این رفاقتشان بیشتر شد و با هم کوفه میرفتند، به مسجد سهله میرفتند و ایام زیارتی کربلا میرفتند و... بهر حال با هم مأنوس بودند و این دوستی و انس تا زمان شهادت حاج آقا مصطفی ادامه داشت و همین انس و رفاقت مرحوم حاج آقا مصطفی و اشکوری باعث دوستی و رفت و آمد من و خانم شد یعنی
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 247 ما رفتیم به دیدن خانم و ایشان هم به منزل ما تشریف آوردند و کم کم عروس ایشان یعنی خانم حاج آقا مصطفی و دخترهای ایشان که برای دیدن امام به نجف میآمدند هم با ما رفت و آمد پیدا کردند و دوستی ما تا آخر ادامه داشت.
برخورد خانم با دیگران یعنی خانمهای علماء و طلبهها و... چگونه بود؟
خیلی خوب بود یک خانم بسیار موقر و مرتب و با اخلاق و با ایمان خیلی خوب بودند و همه از اخلاق ایشان، آداب ایشان و رفتار ایشان خوششان میآمد، واقعاً خانم بود به تمام معنا.
خانم در رفت و آمدها مقید بودند که اگر شما به دیدن ایشان میرفتید حتماً بازدید تشریف بیاورند؟
بله ایشان مقید بودند، هر وقت ما میرفتیم بازدید میآمدند یعنی خبر میدادند که فلان روز میآییم منزل شما و تشریف میآوردند.
برخورد خانم با عروس و دخترها و دامادها و به طور کلی با افراد خانواده چطور بود؟
خیلی خوب بود هیچکس از اطرافیان ایشان گلهای از رفتار ایشان نداشت اگرچه دخترهای ایشان ایران بودند ولی میآمدند دو ماه، سه ماه نجف میماندند و همهشان از خانم راضی بودند.
شما که در خانواده علم و عالم بزرگ شدهاید رفتار خانم امام را به عنوان همسر یک مرجع تقلید که نیازمند حفظ شئون همسر خویش است چگونه میدیدید؟
خیلی خوب بود، کأنه تربیت شده بود. بسیار متواضع، مؤدب، مرتب، و... همه هم تعریف میکردند که ایشان چه خانم خوبی است، من میگفتم یک چنین خانمی به این آقا میاید، هیچ بدی و گلهای از ایشان ندیدیم و ندیدیم ابداً.
همه میدانیم که امام نسبت به بیت المال و صرفه جویی کردن در امور و عدم اسراف خیلی مقید بودند خانم نسبت به این برخوردهای امام چطور بودند؟
ایشان مطیع بودند، هرچه امام میگفتند ایشان اطاعت میکردند، قناعت میکردند و مراعات میکردند زیادهروی در این امور نداشتند. ما هیچ گلهای از ایشان نسبت به این سختگیریهای امام نشنیدیم.
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 248 صبر و تحمل خانم نسبت به دوری از ایران و فرزندان و اطرافیانشان را چگونه دیدید؟
با اینکه آمده بودند نجف و زندگی در نجف برای ایشان سخت بود ولی میگفتند الحمدلله آمدهایم در جوار حضرت امیر و زیارتشان نصیب ما شده، تقریباً خوشحال بودند. خانم مأنوس بودند با زیارت و اهل زیارت و دعا و ذکر و... بودند.
کربلا چه وقتهایی میرفتند؟
ایام زیارتی به همراه امام میرفتند کربلا و یک آقای کویتی منزلی را در اختیارشان گذاشته بود آنجا میماندند در عراق ایام زیارتی مثل اربعین، عاشورا، عرفه، اول رجب، نیمه رجب، نیمه شعبان و... خیلیها برای زیارت میروند کربلا، خانم هم این ایام را کربلا میرفتند، ما هم که این ایام را به کربلا میرفتیم گاهی با ایشان در کربلا برخورد میکردیم. البته ایشان در کربلا زیاد نمیماندند، دو روز، سه روز، چهار روز میماندند و بر میگشتند.
صبر و تحمل ایشان در مورد شهادت حاج آقا مصطفی چگونه بود؟
فقط گریه میکردند اما اینکه چیزی بگویند گلایهای بکند یا نا شکری بکند نه ابداً، راضی بودند به رضای خدا، ما رفتیم برای گفتن تسلیت و پس از مدتی که آمدند منزل ما شروع کردند گریه کردن و گفتند یاد مصطفی افتادهام که چقدر توی این راهروی شما قدم زده، رفته و آمده... چون حاج آقا مصطفی خیلی منزل ما میآمد، گاهی شب همانجا میماند، گاهی دو روز خانه ما میماند.
احترام متقابل امام و خانم چطور بود؟
عروسشان همیشه میگفت این احترامی که آقا به خانم میگذارد آقا مصطفی نسبت به ما ندارد اگر چه او هم خیلی احترام میکند ولی نه به اندازه پدرش، آقا نسبت به خانم خیلی احترام میگذارد. خانم هم نسبت به امام خیلی احترام میگذاشت، هر دو نسبت به هم خیلی احترام میکردند.
وقتی که قرار شد خانم و امام بروند به پاریس برای خداحافظی با شما آمدند؟
برای خداحافظی آمدند و به آقای ما هم خیلی اصرار میکردند که شما هم با ما بیا ولی همسرم گفت من نمیتوانم بیایم چون یک حالتی داشت که هواپیما سوار نمیشد.
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 249 مرحوم همسرتان با امام هم ارتباط داشتند؟
بله با امام هم ارتباط داشتند، خدمتشان میرسیدند ولی با حاج آقا مصطفی رفاقت صمیمانهای داشتند و با هم پیاده کربلا میرفتند، برای اعتکاف به مسجد کوفه میرفتند و... اینقدر آقای اشکوری و حاج آقا مصطفی صمیمی بودند که پس از شهادت حاج آقا مصطفی علماء دسته دسته برای تسلیت گفتن پیش آقای اشکوری میآمدند.
پس از آمدن به ایران هم با خانم ارتباط و رفت و آمد داشتید؟
بله چند بار جماران رفتیم ایشان هم منزل ما تشریف آوردند. یک بار جماران که بودیم آقای خمینی هم تشریف آوردند پیش خانم و احوال پرسی کردیم و به امام عرض کردم برای بچههایم دعا کنید که انشاء الله فرجی برایشان حاصل بشود و امام هم دعا کردند.
کتابقدس ایران، بانوی بزرگ انقلابصفحه 250