در منظر امام، اخلاق یک حقیقت واحد است
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، سید حسن

ناشر: عروج

زمان (شمسی) : 1377

زبان اثر : فارسی

در منظر امام، اخلاق یک حقیقت واحد است

در منظر امام، اخلاق یک حقیقت واحد است

‏ ‏

□ سخنرانی حجت الاسلام سید حسن خمینی

 

بسم  الله الرحمن الرحیم

‏یاد و خاطره بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی را گرامی می دارم و شهادت سید الشهداء را به پیشگاه حضرت بقیة الله اعظم تسلیت عرض می کنم. قبل از هر چیز از حضور خواهران و برادران تقاضا می کنم با ذکر فاتحه ای نثار روح بلند و ملکوتی امام راحل و یادگار بزرگوار امام و دیگر شهدای گرانقدر انقلاب، مجلس ما را مزین و منور کنند. جا دارد از مدیریت محترم و معزز جمعیت محترم زنان جمهوری اسلامی تشکر کنیم که با پشتکار و درایت خودشان این سمینار را به عنوان هشتمین سمینار تبیین سیره عملی و نظری امام خمینی برگزار کردند و همت والای این جمعیت محترم، باعث شده که ‏

کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 11

‏در ایام سالگرد امام، یاد و خاطرۀ آن بزرگوار به آن میزان که فکر می کنیم که در جامعه احتیاج است نه، اما به مقدار بسیار زیادی تجدید بشود و جامعه ما که به یقین محتاج فکر و ذکر و نام  و یاد آن بزرگوار است از وجود چنین سمینارها و چنین کنگره هایی بهره مند بشود. همچنین ریاست و دبیر کل محترم این جمعیت که خوب از نزدیکان خاص امام هستند و ذکر من دربارۀ ایشان نه لازم است و نه شایسته. وقتی خانم دباغ از من خواستند که در این جلسه شرکت کنم، با کمال میل پذیرفتم و به ذهن خودم رسید که دربارۀ چند محور به میزانی که لازم است فکر کنم و در خدمت خواهران و برادران عزیز مطرح سازم. بحثهایی که در زمینۀ همین کنگره می باشد و محورهایی که مورد بررسی کنگره است، آن مقداری که لازم است و از توان من بر می آید، خدمت شما ارائه بدهم. بعد از اینکه محورهای تشکیل شده کنگره را دیدم، دیدم یکی از محورها بحث اخلاق است، به ذهنم رسید که حول محور اخلاق چند کلامی را خدمت سروران عزیزم داشته باشم، اگر چه در مجلس، اساتید بزرگواری حاضر هستند که در حضور آنها ارائه چنین مطالبی مشکلتر از قبل می‏‏ ‏‏نماید؛ ولی به هر صورت تصدیع ما را به بزرگواری خودشان ان شاء الله می بخشند، اخلاق سیاسی، اخلاق اقتصادی و اخلاق فرهنگی که یکی از محورهای بحث این سمینار هست، همواره دارای دو نظریه متضاد می باشد، یک عقیده بر آن است که اخلاق سیاسی و اخلاق اقتصادی به صورت مشترک لفظی هستند، اخلاق اقتصادی و اخلاق فرهنگی به صورت مشترک لفظی با هم هستند. ما یک وقت می گوییم شیر، شیر بیابانی را، اراده می کنیم، یک وقت می گوییم شیر، شیر خوردنی را اراده می کنیم، این دو لفظ شیر صرفاً در لفظ شیر اشتراک دارند، و الاّ هیچ ارادت معنوی با هم ندارند، شما یک موقعی می‎ گویید اخلاق سیاسی و یک موقعی می گویید اخلاق اقتصادی، آن گروهی که قائل به اشتراک لفظی هستند در حقیقت مدعی این هستند که اخلاق در زمینۀ سیاست و یا اخلاق در زمینۀ اقتصاد، متضاد است یا اگر متضاد نباشد، هیچ قرابت معنوی با هم ندارد؛ یعنی این سیاست است که دایرۀ اخلاقی خودش را معرفی می کند، این اقتصاد است که اخلاقیات را در خودش معین می کند، در مقابل اندیشه ای که قائل است به اینکه اخلاق یک حقیقت واحد است که در تمامی زمینه های خودش، در همه گستره های خودش به معنای واحدی معنا پیدا می کند. ما اخلاق را به معنای واحد گرفتیم. همان محورهای اخلاقی که در زمینۀ اقتصاد، در زمینۀ سیاست، در زمینۀ الهیات، در زمینۀ حکمت برای ما مهم است، برای ما ‏

کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 12

‏نکات اخلاقی به حساب می آید، همان زمینه‎ ها در محورهای دیگر هم مسائل اخلاقی است. اگر یک مسأله در اقتصاد به عنوان مسألۀ اخلاقی لحاظ می شود همان مسأله با تغییراتی که به واسطۀ علم در آن پیدا می شود، در زمینۀ علوم دیگر هم اخلاقی است، اما اگر گفتیم اخلاق یک اشتراک لفظی است؛ یعنی آن مسأله اخلاقی که در سیاست اخلاق است، صرفاً به واسطه فضای موجود در سیاست، اخلاق نامیده می شود. اگر همین مسأله به فضای فرهنگی منتقل شد، دیگر می تواند اخلاقی نباشد. می تواند ضد اخلاق باشد. در مسألۀ اقتصاد این دید که تقریباً می شود از کلام ماکیاول آن را استخراج کرد و شاید نوع متفکران مادی را بشود به آن متهم کرد، بشود آنها را دارای یک همچنین عقیده ای دانست. الآن در جامعۀ خودمان می بینیم به کسی می گوییم چرا دنبال مسائل اقتصادی هستید، مسائل اخلاقی را دنبال کنید. در جواب می گویند: ما در مسائل اقتصادی آن چیزی که برایمان مهم است پول است، از هر راهی می شود به دستش آورد، به عبارت دیگر این فرد در زمینه مسائل اقتصادی قائل به این است که هر راهی برای به دست آوردن پول، اخلاقی است. در این دیدگاه اخلاق اقتصادی تعریف و ثمره خودش را دارد. اصلاً به آن اخلاقی که در اسلام به عنوان یک دین یا در زمینۀ علوم الهیات به عنوان علم از او یاد می شود، اصلاً از آنها در این نوع دیدگاه خبری نیست، یا اگر به کسی می گویید به چه قیمتی دنبال قدرت در سیاست هستید، او اگر دارای یک همچنین دیدگاهی باشد، جواب می دهد در دیدگاه من آنی که مهم است رسیدن به قدرت است. تعریف علم سیاست را که بزرگان این فن آورده اند، هر تعریفی را که اخیراً من نگاه می کردم، لفظ قدرت و معنای قدرت را در آن دخیل می دانستند. برای او اخلاق در سیاست به معنای رسیدن به قدرت است. در این دیدگاه دیگر از تقوا خبری نیست؛ چون اخلاقی که در زمینۀ علوم انسانی، علوم دیگر انسانی، الهیات به معنای اخص الهیات که در طبیعیات از آن یاد می شود، ما دیگر آن اخلاق را در علم سیاست نداریم، اگر در مسائل فرهنگی کسی را متهم می کنیم، با دیدگاه خاص خودمان به اینکه ضد اخلاق است، آن فرد اگر دارای یک عقیده ای باشد که قائل به اشتراک لفظی در زمینۀ اخلاق باشد، او در جامعه می تواند به ما جواب بدهد که من در فضایی زندگی می کنم که برای رسیدن به اندیشه خودم هر مسأله را اخلاقی می دانم. آن اخلاقی که من و شما از آن به عنوان اخلاق یاد می کنیم، در پیشگاه او اخلاق نیست. اما در  یک دیدگاه سالم اینگونه نیست. در یک دیدگاه سالم، اخلاق یک حقیقت واحد است. ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 13

‏همان طوری که انسان وقتی به زید افریقایی انسان می گویند، یک معنا را اراده کردند. به عمر آسیایی هم انسان می گویند، همان معنا را اراده کردند. به این اشتراک معنوی می گویند. یک حقیقت واحد که در هر دو مقید شده، در اخلاق سیاسی یک حقیقت است که مقید به فضای سیاسی شده در اخلاق اقتصادی یک حقیقت است که مقید به مسائل اقتصادی شده است. در این دیدگاه آنچه که ما می فهمیم دیدگاه امام هم همین است. اخلاق در تمام زمینه های اجتماعی یک معنای واحد دارد. یک چیزی است، یک معناست، یک خمیر مایه است که در تمام علوم هست؛ البته این نه بدان معناست که ما یک سیاستی داریم که اخلاقی است. نه، مسائل علم سیاست بعضی هایشان دارای محمول اخلاقی اند؛ یعنی می گوییم این مسأله اخلاقی است و بعضی از مسائل علم سیاست غیر اخلاقی است، مسائل علم اقتصاد بعضیها اخلاقی اند، بعضیها غیر اخلاقی است، ولی در این دیدگاه اخلاق، یک حقیقت واحد است که در همه جا،  در همۀ زمینه های اجتماعی حضور دارند، این اخلاق چیست؟  می تواند سؤال دوم بحث ما باشد. این اخلاق از دیدگاه امام همان صفات حمیده است، همان صفات نیکو و پسندیده ای که در جامعه و در انسانها می تواند پیدا بشود. همین جا می شود حرفهایی زد، من به خاطر اینکه حوصلۀ جلسه مان و وقت عزیزمان را ضیق می بینیم، از کنار این مسأله می گذرم؛ اما به نکته ای بسنده می کنم که اخلاق از دیدگاه امام همان صفات حمیده ای است که فطرت مخمرۀ آدمی به آن حکم می کند. آدمها دارای دو نوع فطرتند: یکی فطرت مخموره است، همان فطرتی است که ‏«کلِ مولود یولد علی الفطره»‏ است، همان فطرتی که ‏«فطرﺓ الله التی فطر الناس علیها»‏ که همان عشق به کمال، همان تنفر از نفس است و یکی فطرت محجوبه است، فطرتی که آدم در اجتماع بدان دست پیدا می کند... همان فطرتی است که حُسن و قبحهایی است که جامعه به ما یاد می دهد، همۀ جامعه، طبق نص قرآن، طبق نص احادیث ما، همۀ انسانها با فطرت پاک، بر حقیقت به خدا ‏«اِن الله عزّوجل»‏ محشور بر این محورند، با این به دنیا می آیند؛ اما اگر در جامعه ای خدا کمرنگ دیده می شود، این تنها و تنها به واسطۀ این است که این جامعه یک فطرت محجوبی، یک فطرت دومی، فطرتی که نباید اسمش را فطرت گذاشت را در خمیر مایه آن انسان، به جای آن فطرت مخموره جایگزین می‎ کند. اخلاق از دیدگاه امام همان وجوب و همان فطرت مخموره است، به این دلیل ایشان در یکی از کتابهایش که کارهای مقدماتی چاپش در حال انجام است، کتابی به نام «شرح حدیث جنود عقل و ‏

کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 14

‏جهل» است، ایشان آنجا کراراً دارند که برای متخلق شدن، تعلیم و تعلم لازم نیست، تذکر لازم است، به کسی نباید اخلاق را یاد داد باید تذکر مافی الغمیز داد. همۀ انسانها مبانی اولیۀ آن حقیقت اخلاقی را در فطرت مخمورۀ خودشان دارند؛ پس اخلاق سیاسی با اخلاق اقتصادی با اخلاق فرهنگی در این مشترکند که در فضای سیاسی، در فضای اقتصادی و در فضای فرهنگی در هر فضای اجتماعی آنچه یک مسألۀ اخلاقی حساب می شود، همان احکامی است که توسط فطرت ما بیان می شود. من دلم می خواست این بحث را به آن اندازه ای که اجتماعمان اجازه می دهد دنبال کنم؛ اما هم جلسه را گرم می بینم، هم احساس می کنم وقت جلسه را هر چه کمتر بگیرم، به این سمینار کمک بزرگتری کردم؛ اما در چند کلام بحثم را خلاصه می کنم: فطرت در نگاه صحیحتر، آنچه استاد مرحوم مطهری هم گفتند، همان موادای اهل عملی است،  همان بایدها و نبایدهاست، همان حُسن و قبحهاست،  همان حُسن و قبحهایی که عقل ما به آن حکم می کند. ما عقلمان دو نوع ادراک دارد، یک هست و نیست درک می کند که می شود به آن جهان بینی گفت،  به آن عقل نظری گفت و یک باید و نباید درک می کند و حُسن قبح درک می کند که باید آن را با عنوان عقل عملی یاد کرد. مرحوم آقای مطهری - رضوان الله - در کتاب شرح مبسوط فلسفه شان قائلند به اینکه این همان فطرت است. از متأخرین هم کسانی هستند که قائل به این مطلبند. اگر اینگونه باشد که به ظاهر هم همین‏‏ ‏‏گونه است، در حقیقت اخلاق، رجوع به عقل عملی است، رجوع به مؤدّای عقل عملی است،  رجوع به حکم عقلی عملی است. عقل عملی درک یکسری حُسنها می کند و یکسری قبحها، می گوید این کار را بکن،  این کار را نکن، باید و نباید را درک می‎ کند. حُسن و قبحها را در جای خودش تقسیم کردند به 3 گروه؛ گفتند: یا حُسن و قبح ذاتی هستند یا حُسن و قبح اقتضایی هستند و یا حُسن و قُبح اعتباری. لذا عقل عملی درکی است از این حُسن و قبحها، و اخلاق در جامعه ما از دیدگاه امام،  رجوع به این فطرتی است که مدرک (درک کننده) این حُسن و قبحهاست. بنابراین شما می بینید در علم سیاست، جنگ فی حد نفسه امری است به ظاهر قبیح، اقتضای قُبح دارد؛ اما همین جنگ وقتی در راستای اهداف اسلام قرار می گیرد، در راستای تعالی انسان قرار می گیرد تبدیل می شود به یک عمل حُسن، یک عمل اخلاقی، همین جنگی که به ظاهر یک عمل ضد اخلاقی است و اقتضای ضد اخلاق دارد به واسطه موانعی که پیدا می شود تبدیل می شود به یک عمل اخلاقی. دروغ یک امر ضد اخلاقی ‏

کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 15

‏است؛ اما اگر وقتی حفظ جان یکی، حفظ جان محترم، موکول بشود که شما دروغی بگویید یک امر اخلاقی می شود،  یک مثالی دارم، معمولاً در کتب می گویند اگر یک پیامبری پناه آورد به شما، کفار آمدند و خواستند این پیامبر را بکشند، گفتند پیامبر این پشت است؟ شما راست گفتید، گفتید آره، این راست گفتن گناه است. باید بگویید نه، اینجا باید دروغ گفت. چون همان اقتضای قُبح را دارد؛ اما در فضای اجتماعی تبدیل می شود به حُسن، به واسطۀ موانعی که پیدا می شود، تبدیل می شود به حُسن، پس اخلاق چنانکه گفتیم، همان حُسن و قبحهای ذاتی که عدل و ظلم است. که من دلم می خواست بیشتر راجع به این صحبت کنم و متأسفانه فکر می‎ کنم وقت جلسه مان اقتضا نکند. همان عدل و ظلم به عنوان ‏«وضع الشی فی المحله عدل»‏ که به هیچ عنوان در هیچ فضایی، عدل تبدیل به قبیح نمی شود. عدل همیشه حُسن است و ظلم در هر فضایی قبیح است. عدل در دیدگاه اخلاقی ما به عنوان بستر همیشگی مسائل اخلاقی است. حُسن و قُبحهای ذاتی به عنوان بستر همیشگی مسائل اخلاقی است. حُسن و قبحهای اقتضایی و حُسن و قبحهای اعتقادی که در فضای جامعه تغییر می کند به عنوان مسائل اخلاقی محسوب نمی شود؛ بنابراین در مسائل اقتصادی صِرف مال کسب کردن یک امری است مباح، یک امری است بی هیچ حُسن و قُبحی، نه اخلاقی است نه ضد اخلاقی است؛ اما اگر مال جمع کردن در جهت کمک به محرومان، کمک به مستضعفان، کمک به کسانی که فقیر هستند، باشد یا ساختن مسجد باشد، امری است بسیار پسندیده و اخلاقی؛ اما اگر تبدیل بشود به زر اندوزی جهت تکاثر، امری مذموم و ضد اخلاقی است. ‏

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 16