نخستین سفر مخفیانه به عراق و واکنش ساواک
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : انصاری، حمید

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1388

زبان اثر : فارسی

نخستین سفر مخفیانه به عراق و واکنش ساواک

□ نخستین سفر مخفیانه به عراق و واکنش ساواک

‏وقتی که در بامداد سیزده آبان 43 سپاهیان اعزامی شاه و‏‎ ‎‏مأمورین امنیتی، امام خمینی را برای اعزام به تبعیدگاه‏‎ ‎‏می‌بردند آنچنان سراسیمه و وحشتزده بودند که اجازه ندادند‏‎ ‎‏تا حضرت امام وظایف خطیر «احمد» را در روزها و سالهای‏‎ ‎‏آینده بازگو کند. بدین سبب، احمد از همان روزهای اوّلیۀ‏‎ ‎‏تبعید امام در پی آن بود تا در اوّلین فرصت به محضر پدر‏‎ ‎‏بشتابد و تکلیف را از او بجوید. نخست، راهی به ذهنش‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 25

‏خطور می‌کند که اشاره آنرا از زبان بی‌تکلف و صمیمی خود‏‎ ‎‏او بشنویم که می‌گوید: «آمدم تهران و تیم شاهین دعوتم کرد‏‎ ‎‏راستش خواستم به وسیلۀ آن تیم از ایران خارج شوم و بعد‏‎ ‎‏برنگردم، ولی انتخاب نشدم و بحق که انتخاب نشدم، چون‏‎ ‎‏سایرین بهتر از من بودند. چون در این مسئله [رفتن به خارج]‏‎ ‎‏شکست خوردم، آنوقت خودم دست به کار شدم و


یواشکی‏‎ ‎26‏روانه عراق شدم، از راه آبادان...»‏

‎[1]‎

‏ ‏


کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 25

‏چنانکه اشاره کردیم، یادگار امین امام تصمیم می‌گیرد‏‎ ‎‏برای دیدار عزیزان و انتقال اخبار حوادث نهضت و کسب‏‎ ‎‏تکلیف خویش، به محضر پدر بزرگوارش در تبعیدگاه بشتابد.‏‎ ‎‏در اواخر سال 1344 خطر کرده و به همراه یکی از دوستانش‏‎ ‎‏به نام کاظم، مخفیانه و از طریق آبادان – پس از مدتی‏‎ ‎‏سرگردانی – رهسپار عراق و شهر نجف اشرف می‌شود.‏

‏و این در حالی است که ساواک، که جسته و گریخته از‏‎ ‎‏سفر احتمالی «احمد» خبردار شده است، از زیرکی‌های او‏‎ ‎‏سردرگم گردیده و هنوز منتظر آن است تا از اداره گذرنامه‏‎ ‎‏خبر مراجعه او را به قصد عزیمت به عراق در پاسخ به‏‎ ‎‏بخشنامه مورخ 19 / 8 / 1344 سپهبد نصیری رئیس کل‏‎ ‎‏سازمان اطلاعات و امنیت کشور بشنود. در این بخشنامه‏‎ ‎‏خیلی محرمانه آمده است:‏

‏ ‏

‏«19 / 8 / 44 – خیلی محرمانه‏

‏به:ریاست شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)‏

‏درباره: احمد مصطفوی خمینی فرزند روح‌الله‏

‏خواهشمند است دستور فرمائید چنانچه نامبرده بالا تقاضای‏‎ ‎‏صدور یا تمدید گذرنامه و پروانه خروج نمود قبل از هر گونه اقدام‏‎ ‎‏مراتب را به این سازمان اعلام نمایند.‏

‏از طرف رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور. سپهبد‏‎ ‎‏نصیری»‏


کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 26

‏چندین فقره بخشنامه‏28‎ ‎‏و دستورالعمل مشابه از‏‎ ‎‏رئیس کل ساواک، اداره‏‎ ‎‏سوم و اداره نهم و ساواک‏‎ ‎‏شهر قم، در همین رابطه‏‎ ‎‏در پرونده مبارزاتی‏‎ ‎‏حضرت حجت‌الاسلام‏‎ ‎‏والمسلمین حاج سید‏‎ ‎‏احمد خمینی به چشم‏‎ ‎‏می‌خورد که سردرگمی سازمان عریض و طویل امنیتی رژیم‏‎ ‎‏شاه را در برابر بی‌باکی و فراست فرزند برومند خمینی نشان‏‎ ‎‏می‌دهد. هنگامی ساواک مرکز از سفر احمد خبردار می‌شود‏‎ ‎‏که تلفنگرام فوری از ساواک همدان بدین شرح می‌رسد:‏

‏ ‏

‏«روز گذشته سید احمد خمینی فرزند آیت‌الله خمینی از‏‎ ‎‏عراق وارد و ... در منزل شهاب‌الدین اشراقی سکونت اختیار نموده‏‎ ‎‏است.»‏

‏ ‏

‏در ذیل همین تلفنگرام، ساواک کل در مرکز می‌نویسد:‏

‏ ‏

‏«آقای صابری به ساواک قم بنویسید. این شخص در هفته‏‎ ‎‏گذشته از عراق به قم مراجعت نموده و پس از ورود به قم جهت‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 27

‏ملاقات اشراقی به همدان رفته، ضمن اینکه ساواک قم در این‏‎ ‎‏زمینه اطلاعی نداده، این فعالیتها را نموده – دستور مراقبت بدهید.‏‎ ‎‏اعمال وی دقیقاً تحت نظر باشد هدف از آمدن وی روشن گردد.»‏

‏ ‏

‏متعاقب این گزارش و دستورالعملهای بعدی، ساواک قم‏‎ ‎‏ مراقبت از منزل امام و رفتارهای احمد را افزایش می‌دهد.‏‎ ‎‏(اما چند ماه پس از این دوباره احمد مخفیانه از مرز عبور‏‎ ‎‏می‌کند و این بار نیز ساواک در هنگام بازگشت او، در مرز از‏‎ ‎‏سفر وی خبردار می‌شود)!‏

‏در روزهای اوّلیه پس از بازگشت از نخستین سفر، ساواک‏‎ ‎‏تهران نسخه‌ای از نامۀ ارسالی او به نجف اشرف را بدست‏‎ ‎‏می‌آورد. گزارش این نامه در سند سرّی ساواک مرکز چنین‏‎ ‎‏آمده است:‏

29‏«شخصی که‏‎ ‎‏نامش را احمد‏‎ ‎‏مصطفوی ذکر نموده‏‎ ‎‏ضمن ارسال نامه‌ای از‏‎ ‎‏قم به آدرس عراق‏‎ ‎‏(نجف اشرف)، شیخ‏‎ ‎‏نصراله خلخالی،‏‎ ‎‏مطالبی بشرح زیر‏‎ ‎‏نوشته است.‏


کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 28

‏صبح چهارشنبه با کاظم حرکت و در خسروی 24 ساعت ما‏‎ ‎‏را نگهداشته‌اند البته در یک قهوه‌خانه ولی توی خیابان آزاد بودیم. ‏

‏صبح پنجشنبه ما را که بتعداد 43 نفر بودیم به ژاندارمری‏‎ ‎‏قصر شیرین بردند تعداد زیادی از اینها را در بغداد دستگیر کرده‏‎ ‎‏بودند در آنجا چیزی نپرسیدند فقط اسم و فامیل و اسم پدر و‏‎ ‎‏شغل که تمام را بغیر از شغل که گفتم کاسب، راست گفتم‏‎ ‎‏بهرحال از ژاندارمری ما را بسازمان امنیت قصر شیرین بردند در‏‎ ‎‏آنجا سئوالاتی از ما کردند که تمام آنها دروغ گفته شد. مثلاً شغل‏‎ ‎‏گفتم کاسب. گفت چه کسبی؟ گفتم میوه‌فروشی. کجا؟ خیابان‏‎ ‎‏باجک. خانه شما کجاست؟ جنوب شهر‏‎[2]‎‏. دیگه نروی. چشم.‏‎ ‎‏برای چه رفته بودی؟ زیارت. بفرمائید.‏

‏ظهر کارمان تمام شد با چهار نفر دیگر ماشین‌ سواری‏‎ ‎‏دربست برای کرمانشاه گرفتیم. عصر به کرمانشاه رسیدیم. شب‏‎ ‎‏در آنجا بودیم و صبح رفتیم همدان. با اینکه چند ساعتی همدان‏‎ ‎‏بودم ولی منزل آقای اشراقی را پیدا نکردم و از آنجا به اراک و از اراک‏‎ ‎‏به قم رفتیم. در خسروی پولی از ما گرفته نشد. آقای حاجی شیخ‏‎ ‎‏یک ساعت بعد از ما رسید. تلگراف امروز صبح زده شد.‏‎ ‎‏رادیو پیک از قرار معلوم گفته که آقا خیال دارند تابستان به شام‏‎ ‎‏بروند و رادیو ملی گفته شاه تلگرافی به آقای حکیم کرده که‏‎ ‎‏می‌خواهم بیایم نجف. ایشان گفته باید بروی منزل آقای خمینی.‏‎ ‎‏این دو موضوع در رادیو گفته شده ولی اگر دروغ باشد رادیو دروغ‏‎ ‎‏گفته...»‏


کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 29

‏در ذیل این گزارش، ساواک تهران نوشته است:‏

‏«آقای صابری این خبر و فتوکپی نامه را به ساواک قم و تذکر‏‎ ‎‏بدهید سعی نماید نامبرده را شناسایی کند. سوابق احمد‏‎ ‎‏مصطفوی قبلاً از فیش استعلام نماید – رونوشت اطلاعیه را به‏‎ ‎‏ساواک کرمانشاه بدهید و توجه بدهید که دقت بیشتری در مصاحبه‏‎ ‎‏با اشخاص معمول گردد و مشخصات این شخص با استفاده از‏‎ ‎‏دفاتر مرزی و آمار و گذرنامه و غیره خواسته شود.»‏

‏در پی این گزارش، اداره کل ساواک به رؤسای ساواک قم و‏‎ ‎‏همدان بدین شرح دستور می‌دهد:‏

31‏از: اداره  کل سوم‏‎ ‎‏(316)‏

‏دربارۀ احمد‏‎ ‎‏مصطفوی خمینی فرزند‏‎ ‎‏روح‌الله ‏

‏بازگشت به 295‏‎ ‎‏ /  ق م – 4 / 2 / 45‏

‏«نامبرده بالا در‏‎ ‎‏هفته گذشته از عراق به‏‎ ‎

‏قم مراجعت و پس از ورود به قم جهت ملاقات شهاب‌الدین‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 30

‏اشراقی به همدان رفته ضمن اینکه آن ساواک گزارشی در این مورد‏‎ ‎‏نداده استنباط می‌شود که مشارالیه جهت انجام مأموریتهایی به‏‎ ‎‏ایران آمده از جمله نامه‌ای که فتوکپی آن ضمیمه می‌باشد جهت‏‎ ‎‏شیخ نصرالله خلخالی به عراق ارسال داشته و ضمن آن مسائلی را‏‎ ‎‏مطرح کرده که حائز اهمیت بوده... علی هذا خواهشمند است‏‎ ‎‏دستور فرماید اعمال و رفتار مشارالیه دقیقاً تحت کنترل قرار داده و‏‎ ‎‏هدف از آمدن وی به ایران روشن گردد. ضمناً تحقیق و اعلام‏‎ ‎‏نمایند وجوه مربوطه از چه طریقی و به چه نحو جمع‌آوری گردیده‏‎ ‎‏و توسط شهاب‌الدین اشراقی به حوزه علمیه قم حواله شده‏‎ ‎‏است.»‏

‏ ‏

مدیر کل اداره سوم – مقدم 

25 / 5 / 45

‏ ‏‏ ‏

32‏از: اداره کل سوم‏‎ ‎‏(316)‏

‏به: ریاست ساواک‏‎ ‎‏همدان‏

‏درباره: سید احمد‏‎ ‎‏خمینی فرزند روح‌الله‏‎ ‎‏خمینی‏

‏«خواهشمند است‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 31

‏دستور فرمائید ضمن کنترل اعمال و رفتار مشارالیه تحقیق و اعلام‏‎ ‎‏نمایند نامبرده بالا قصد اقامت دائم در همدان را دارد یا خیر؟‏‎ ‎‏ضمناً اطلاع واصله حاکیست که شهاب‌الدین اشراقی بعضاً‏‎ ‎‏وجوهی جهت حوزه علمیه قم حواله می‌نماید تحقیق نمایند که‏‎ ‎‏این وجوه به چه نحو جمع‌آوری و از چه طریقی حواله می‌گردد.»‏

مدیر کل اداره سوم – مقدم

26 / 5 / 45

‏ ‏

33‏احمد در ایام‏‎ ‎‏نخستین اقامتِ‏‎ ‎‏کوتاه مدتش در‏‎ ‎‏نجف اشرف (در‏‎ ‎‏سال 44 و 45)‏‎ ‎‏تکمیل معارف‏‎ ‎‏دینی را در آنجا پی‏‎ ‎‏ می‌گیرد و از‏‎ ‎‏محضر امام و‏‎ ‎‏برادر ارجمندش‏‎ ‎‏کسب فیض‏‎ ‎‏می‌کند، و حدود‏‎ ‎‏ 5 ماه بعد – و طبعاً‏‎ ‎‏بنا به توصیه‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 32

‏حضرت امام – کانون گرم خانواده را به قصد انجام رسالتش‏‎ ‎‏در ایران ترک گفته و مخفیانه راهی وطن می‌شود. در مسیر‏‎ ‎‏بازگشت در مرز خسروی بازداشت و به سازمان امنیت آنجا‏‎ ‎‏منتقل می‌شود و چنانکه اسناد فوق که تنها چند سند از صدها‏‎ ‎‏اسناد مبارزات او در پرونده‌های ساواک می‌باشند، نشان‏‎ ‎‏می‌دهند او در بازجوئیهایش زیرکانه مأمورین را فریب می‌دهد‏‎ ‎‏هویتش در مرز برای ساواک در این مرتبه شناخته نمی‌شود و‏‎ ‎‏پس از آزادی، از طریق کرمانشاه و همدان راهی قم می‌شود.‏

‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 33

  • . روزنامه اطلاعات 7 / 2 / 61 مصاحبه با یادگار حضرت امام.
  • . صحیح آن «جوب شور» نام محله ای در قم است که در سند ساواک اشتباهاً جنوب شهر ذکر شده است.