در رژیم اسلامی شاید در رأس برنامه همین تفاهم مابین دولت و ملت باشد.
مسئله، مسئلۀ خدمتگزاری دولت به ملت است؛ نه فرمانفرمایی دولت به ملت.
من مرحوم عراقی را از آن اولی که نهضت شروع شد و تماس با ما داشتند، می شناختم
من ایشان را حدود بیست سال است که می شناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود.
ما رضاشاه را آوردیم و بعد خیانت به ما کرد و می بریمش»؛ بردندش به جزیرۀ موریس، و به جهنم فرستادندش.
در زمان رضاخان بعد از آن همه فشارها، وقتی نیروهای متفقین از سه طرف به ایران حمله کردند و ایران را اشغال کردند، تمام زندگی مردم، همه چیز مردم در خطر افتاد؛ اما چون رضا شاه رفت، همه خوشحال بودند؛
شما باید دائماً مسائلی را که، خدمتهایی را که کردید، و من می دانم خدمتهای بسیار زیاد و ارزنده ای بوده است اینها را ذکر کنید برای مردم.
ما باید خدمتگزار باشیم، واقعاً خدمتگزار باشیم و هر چه خدمت بکنیم باز کم است. ما که شکر خدا را نمی توانیم بجا بیاوریم
مطبوعات. بدانند که ما امروز احتیاج به این داریم که اختلافات کم بشود
آنچه می توان گفت ام الامراض است، رواج روزافزون فرهنگ اجنبی استعماری است
اینکه در روایت است که اسلام غریب است، از اول غریب بوده و الآن هم غریب است
در مقابل یزید، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ ایستاد و آن را همچو تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچو تحقیری نشنیده بودند
ما خونها دادیم و شهدا دادیم. اسلام خون داد و شهدا داد.
همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛
این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگی است که اشتباهی میفهمند
سیدالشهدا مکتبش محفوظ بود، و خودش شهید شد. شهادت گاهی مکتب را پیش می برد و شاید اکثراً اینطور باشد.
سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ با همۀ اصحاب و عشیره اش قتل عام شدند، لکن مکتبشان را جلو بردند