عناوین مطالب خاطرات تاریخی

لابد ریش من خنده دار است!

لابد ریش من خنده دار است!

....آن زمان که آقاروح‏ الله به دنیا آمد، هشت سال از فوت ناصرالدین شاه مى‏گذشت. عده ‏اى او را شاه شهید مى‏ نامیدند و هر ساله برایش مجالس فاتحه برگزار مى‏کردند. چرا که او براى زیارت حضرت عبدالعظیم به شهر رى رفته بود که توسط یک جوان جانباخته بنام میرزا‏رضا‏کرمانى به ضرب گلوله کشته شد...

نمی‏‏ توانم ساکت بنشینم

نمی‏‏ توانم ساکت بنشینم

من اگر هر جا وظیفۀ شرعى‏‏‏ ام ایجاب بکند نمی‏‏ توانم ساکت بنشینم.

هر کاری را که لازم بدانم می‏‏ کنم

هر کاری را که لازم بدانم می‏‏ کنم

عراقى‏ ها به من گفتند می ‏‏توانید در عراق بمانید به شرط آنکه فعالیت نداشته باشید و جواب من به آنها این بود که من هر جا که باشم باید به وظیفه خودم عمل کنم. من در این دنیا جز به یک محل کوچک براى نشستن به چیز دیگر نیاز ندارم و این مقدار جا در این عالم به هر حال پیدا می ‏‏شود...

نگذارید آنجا باشد

نگذارید آنجا باشد

از این ماجرا تعجب کرده بودم که چگونه امام با وجود آن همه مشغله فرصت می‏‏ کنند که تمام مقالات را بخوانند و تمام جزئیات را زیر نظر دارند.

اینها همه‏ اش قصه است

اینها همه‏ اش قصه است

مواردی را که امام بر روی آنها انگشت می‏‏ گذاشتند و در آنها دخالت می‏‏ کردند بسیار حساس بود.

این روحانیون کیستند؟

این روحانیون کیستند؟

امام مدیر روزنامه را ملزم ساختند که آن خبر را در روزنامۀ خود تکذیب کند و خواستۀ خود را با قدرت و با شدت تمام پیگیرى کردند.

با همان وضع به خیابان می‏‏ رفتند

با همان وضع به خیابان می‏‏ رفتند

در گزارشهای سرهنگ افضلی آمده بود که ایشان مرتب بیرون می‏‏ روند و قدم می‏‏ زنند و این وضع نگران کننده است و نباید ایشان را تنها گذاشت.

نمی‏‏ خواهم جلسه خصوصى باشد

نمی‏‏ خواهم جلسه خصوصى باشد

امام هیچگاه در برابر دشمنان اسلام کرنش و تواضع نکرد و این در حالى بود که امام در برابر یک طلبه و مردم عادى کمال تواضع را می‏‏ نمود.

اگر هیچکس توجه نکند

اگر هیچکس توجه نکند

تشخیص امام این بود که مشى مبارزاتى باید با آگاهى و حرکت عمومی‏‏ مردم همگام باشد.

اگر پیشنماز بودم

اگر پیشنماز بودم

اگر من پیشنماز بودم و رضاخان لباس را ممنوع مى ‏کرد همان روز با لباس تغییر یافته به مسجد مى‏ آمدم و به میان اجتماع مى ‏رفتم.

اگر کسی منزل من نیاید بیرون نمی‏ روم

اگر کسی منزل من نیاید بیرون نمی‏ روم

مردم وقتی دیدند که آنروز امام درس و حرم نرفتند طبیعتاً صدایشان بلند شد که ایشان چرا به درس و به حرم نرفته‏ اند.

والله تکلیف است

والله تکلیف است

امام حرکت خود را آغاز کردند؛ تنها به این منظور که دین الهى باقى بماند.

ما مطالبمان را می‏‏ گوییم

ما مطالبمان را می‏‏ گوییم

در ابتداى ورود امام به فرانسه مقامات آن کشور از امام خواستند سخنرانى و مصاحبه نکنند و از رفتن به مساجد و اقامۀ نماز جماعت و شرکت در اجتماعات خوددارى کنند.

موظف هستم جلسه را برگزار کنم

موظف هستم جلسه را برگزار کنم

امام به تهذیب نفس و رشد قواى روحى و اخلاقى شاگردان اهمیت زیادى می‏‏دادند؛ از این رو به دنبال آغاز تدریس فلسفه و عرفان، جلسه پند و اندرز نیز منعقد ساختند که علاوه بر روحانیون، صدها نفر از کسبه، کارگران و بازاریهاى شهرستان قم در این جلسه درس اخلاق شرکت می‏‏ کردند.

به تکلیف شرعى ‏‏‏ام می ‏‏پردازم

به تکلیف شرعى ‏‏‏ام می ‏‏پردازم

اگر تمام این جمعیت که در حسینیه حاضر می‏‏شوند و فریاد برمى‏ آورند «درود بر خمینى»، زمانى خلاف آن را بگویند، براى من هیچ تفاوتى داشته باشد. من کارى به هیاهو و درود گفتن ها ندارم، بلکه شخصاً به تکلیف شرعى‏‏‏ ام می ‏‏پردازم.

حاضر نمی‏ شدند کسی از ایشان محافظت کند

حاضر نمی‏ شدند کسی از ایشان محافظت کند

در همان شبها و روزهای سخت پس از حادثه مدرسه فیضیه، امام با آقای صانعی گاهی در کوچه‏ های قم آخر شب با هم حرکت می‏ کردند.

براى مدتی اطلاعیه ندادند

براى مدتی اطلاعیه ندادند

امام می‏‏ خواستند که با آقایان علما اتمام حجت کنند که اگر تا حالا مبارزه با دولت بود، از این پس مبارزه با شاه است. و مبارزه با شاه خطرناک است. آیا حاضرید که جانتان را به خطر بیندازید؟ راه من، مبارزه با شاه است.

ما مأمور به اداى تکلیف هستیم

ما مأمور به اداى تکلیف هستیم

ناگهان جوّ سکوت و غمبارى که بر همه جا حاکم بود با رسیدن چند سطر پیام امام شکست و به جوّى مملو از امید، اطمینان و آرامش تبدیل شد.

صفحه 3 از 11 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | بعدی >