نظم و امنیت اجتماعی از منظر امام خمینی (س)

پدیدآورنده: دکتر علی محمد حاضری

مقوله نظم و امنیت اجتماعی نوعاً از مباحثی است که در طبقه بندی موضوعات جامعه شناختی، نقطه مقابل جامعه شناسی تغییرات اجتماعی و به ویژه در تعارض با مباحث تغییرات عمیق و انقلابات اجتماعی است. بر این اساس، سخن گفتن از نظم و امنیت در اندیشه کسی که نام وی با یکی از عظیم ترین انقلابات تاریخ معاصر پیوندی عمیق خورده است ـ تا آن جا که به قول رهبر معظم انقلاب، انقلاب اسلامی بی نام امام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست ـ پارادوکس یا معماگونه خواهد بود. کسی که عظمت شخصیتش یا لااقل شهرت وی، به رهبری انقلابی است که نه تنها امنیت ۲۵۰۰ سال نظام شاهنشاهی را در ایران در هم ریخت بلکه امنیت بسیاری از دیگر نظام های سلطه گر را نیز به خطر انداخت و آرزویش در هم ریختن چهارچوب ها و داربست های ظالمانه نظام جهانی بود و در جهت تحقق این آرزو نیز اندیشه ها و طرحهایی را پی افکنده است که برای دو گروه رسالتی متضاد را به میراث گذاشته است. از یکسو فرزندان انقلابی و بیدارشدگان از ترنّم سرود انقلابش، خود را مأمور تحقق رسالتی می دانند که وی بر دوششان گذاشته است و از سوی دیگر اردوگاه استکبار جهانی است که برای مقابله با موج اسلام خواهی و به اصطلاح خودشان بنیادگرایی حاصل از انقلاب او، به بسیج همه امکانات رسانه ای، اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی دست زده است.

آیا می توان در اندیشه چنین کسی، از نظم و امنیت هم سراغی گرفت؟

نگارنده بر آن است تا دریابد بر فراز آن همه طوفان انقلاب و امنیت شکنی! از نظم و امنیت هم می توان سخن گفت.

البته در مشرب انقلابیون متعارف، این پارادوکس یک پاسخ زمانی دارد که عقل سلیم نیز آن را درک می کند و آن دو موضع متفاوت عناصر انقلابی قبل و بعد از وقوع انقلاب است.

به این نحو که اقتضای موضع انقلابی، نادیده انگاشتن نظم و امنیت نا مطلوب مستقر و تلاش برای در هم ریختن آن در مراحل پیش از انقلاب است و طبعاً در صورت پیروزی و کسب قدرت و حاکمیت یافتن عناصر انقلابی، موضع پیشین تغییر یافته، استقرار نظم و امنیت جامعه انقلابی، رسالت این مرحله خواهد بود. آیا معمای مذکور در شخصیت امام نیز به همین فرمول پاسخ داده می شود؟ آیا امام انقلابی و رادیکال پیش از انقلاب، حقیقتاً در آن مرحله امنیت شکن است و پس از پیروزی، مدافع نظم و امنیت و محافظه کار؟

در این مقاله کوشش می شود از مجموعه آثار و مواضع حضرت امام، پاسخ سؤالهای فوق دریافت شود. امّا قبل از ورود به اصل بحث تذکر این نکته نیز ضروری است که اندیشه و مواضع امام، آن چنان با روح تعالیم اسلام پیوند خورده است که انتساب آن به شخص ایشان مشکل یا ناصواب است لذا در اغلب مواضع به ناچار بیش از آن که به طرح موضع امام پرداخته باشیم، شاید بتوان گفت این مجموعه، کوششی برای درک موضع اسلام در قبال مسائل مورد پژوهش است امّا از آنجا که اسلام عزیز در طول تاریخ مورد تفاسیر و برداشت های مختلف و بعضاً بسیار ناهمگون و متعارض نیز قرار داشته است، در اینجا با روایتی از اسلام مواجهیم که در تعبیر امام «اسلام ناب» لقب یافته است به همین دلیل ممکن است در پاره ای موارد با برداشت های رایج و سنتی از اسلام نیز مغایر باشد.

بر اساس ملاحظات فوق دیدگاه امام خمینی درباره امنیت و نظم اجتماعی را در چند محور به شرح زیر می توان تنظیم کرد.

چه نظمی باید پاس داشته شود؟ امنیت چه کسانی یا چه نظامی باید حفظ شود؟

در اندیشه امام سؤالهای فوق، مسائلی اساسی و محوری است و بدون پاسخگویی به آنها نمیتوان در مورد لزوم رعایت نظم و امنیت، نفیاً یا اثبا تاً سخنی گفت. به عبارت دیگر امام به عنوان یک شخصیت مکتبی و انقلابی، مدافع هر نظم و پاسدار هر امنیتی نیست بلکه در مواجهه با آن، اولین سؤال، کشف مشروعیت یا عدم مشروعیت آن است و بر اساس پاسخ دریافتی موضع بعدی اتخاذ می گردد. جلوه انقلابی و به اصطلاح رادیکال شخصیت حضرت امام در مواجهه با همین سؤال ظاهر می شود. امام آنگاه که در نظاره به نظم جهانی، آن را نظمی مدافع منافع و مطا مع جهانخواران و پایمال کننده حقوق مستضعفین می یابد، حکم به عدم مشروعیت آن داده و رسالت مقابله با آن را در خود می یابد. همین نگاه در مواجهه با حکومت شاه نیز نافذ است و طبیعی است که وقتی آن را نا مشروع و ظالمانه یافت، خود را موظف به تأمین امنیت آن نمی یابد.

امّا نکته قابل توجه در این رویکرد این است که به صرف عدم مشروعیت نظام یا حکومتی و علیرغم احساس وظیفه نسبت به مبارزه و مقابله با آن، هر نوع بی نظمی و شکستن قوانین و مقررات آن را نیز جایز نمی انگارد. به عبارت دیگر در این عرصه نیز اصل «هدف وسیله را توجیه نمی کند» صادق است. یعنی امام علیرغم اتخاذ هدف مقابله و مبارزه با نظام های فاسد، اتخاذ وسیله قانون شکنی و بی نظمی مطلق در قبال مقررات آن نظام ها را جایز نمی داند. نمونه روشن این موضع، عدم جواز حضرت امام به مبارزین و مقلد ین در مورد تصرف خارج از ضوابط در اموال و دارایی های دولت در رژیم شاه است. با آنکه عرف مبارزاتی یا فرهنگ انقلابی گر ی رایج این بود که مبار زین برای تأمین هزینه یا امکانات مبارزه با رژیم شاه، به نوعی تصرف یا سرقت اموال دولتی را مجاز می دانستند ولی حضرت امام صریحاً آن را نفی نموده و حکم به حرمت این نوع اقدامات می دادند. همچنین با آن که ظاهراً پاره ای از ایرانیان خارج کشور و بویژه عناصر انقلابی و مبارز، نوعی استفاده غیر مجاز از امکانات و خدمات عمومی از قبیل تقلب در پرداخت هزینه های تلفن عمومی و عدم پرداخت بلیط وسائل نقلیه و حتی سرقت اموال از فروشگاههای کشورهای اروپا یی و غربی را مجاز می دانستند با این توجیه که این استعمار گران اموال ملت ما را غارت کرده اند و این نوع بهره برداری ها در مقابل حجم انبوه غار ت هایی که آنها صورت داده اند ناچیز است، امّا حضرت امام به صراحت این اقدامات را محکوم کردند و حکم به حرمت آن دادند. «از اموری که باعث تأسف من است، که بسیار در اینجاها صحبت آن هست و سؤال می ‏شود، اینها [ست‏] که جوانهایی که در اینجاها هستند گاهی در دکانها، در مؤسسات دولتی، در مؤسسات- مثلاً- بانکی، یا قطار یا اتومبیل ها، اینها گاهی وقت ها یک تخلفاتی می ‏کنند، به حجت این که خوب اینها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را. این صحیح نیست. شماهایی که در اینجا الآن هستید، شما اشخاصی هستید که اگر از شماها یک مطلب خیانتی ببینند عمومیت به ملت ایران می ‏دهند. اینطوری است [که می‏ گویند] دزدند ملت ایران یا مسلمانها این جوری هستند! از این جهت باید خیلی این جهات را ملاحظه کنید که هیچ، ولو این که شما جایز هم بدانید- جایز هم نیست- ولو جایز هم بدانید که مال این مؤسسه را بردارید، بر ندارید. تحرُّزْ کنید از این معنی برای این که حفظ آبروی خودتان و حفظ آبروی اسلام و حفظ آبروی ملت لازم است. اگر در یک جایی که- مثلاً- می ‏روند این جوانها، در آنجا سوار اتومبیل می‏ خواهند بشوند یا سوار طیاره بشوند یا قطار بشوند، بلیت ها را- مثلًا- تخلف بکنند و تقلب در آن بکنند، این با حیثیت انسانی یک ملت دارند بازی می‏ کنند. این ها را شما با رفقایتان سفارش کنید که احتراز کنند از این مسائل؛ و این حجت که آنها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را بخوریم، این حجتْ درست نیست، صحیح نیست. شما باید حفظ حیثیت ملت خودتان را، حفظ حیثیت اسلام را بکنید برای این که شما اگر - فرض کنید که- یک پاسبانی دست شما را بگیرد در یک جایی که تخلفی کردید، نمی ‏گویند این آقا کذا، می‏ گویند ملت ایران اینطوری است، می‏ گویند اسلام این طوری است. بنابراین تکلیف بسیار مهمی است که بر گردن شماها هست و تمام افرادی که از ایران و از بلاد مسلمین در اروپا یا در امریکا زندگی می‏ کنند، باید خیلی این جهات را- جهات حفظ حیثیت خودتان را، معنویت خودتان را، حفظ آبروی خودتان را- اینها را باید در این بلادی که هستید حفظ بکنید، و تخلفاتی که موجب هتک یک ملتی است هر گز نکنید؛ ولو جایز هم بدانید نکنید؛ ولو یک کسی هم هست به شما ظلم بکند شما باز تقلب- چیزی که اسمش تقلب می ‏گذارند، اگر کشف بشود پلیس آن را تقلب می ‏داند- یک هم چو کاری هر گز نکنید. و به رفقایتان سفارش کنید که این مطلب را، که از من کراراً اینجا که آمده ‏اند پرسیده ‏اند و می ‏پرسند و من هم همیشه گفتم نکنند، این را شما سفارش کنید که یک هم چو کارهایی را نکنند اینها. اینها مضر است به حیثیت ما. » (صحیفه امام؛ جلد ۵، صفحه ۲۱۹ - ۲۲۰) این قبیل موارد حاکی از آن است که حضرت امام ضمن توجه به مشروعیت و عدم مشروعیت نظا مها و حکومتها و عدم تبعیت از ایده کور، دفاع از هر نظمی، امّا هر نوع بی نظمی و قانون شکنی را حتی در قبال حکومتهای ظالم نیز مجاز نمی دانستند. نگارنده در اینجا در صدد جستجوی مبانی فقهی این موضع و ادله آن نیست هر چند بعضی کوشیده اند اینچنین عنوان کنند که ظلم و فساد حکومت، مانع از حق مالکیت آن نیست ولی نکته جالب این است که همین مواضع نیز در مراحل مختلف مبارزه به یک نحو ظاهر نمی گردید و خود شاهد بودیم که در بحبو حه مبارزه با رژیم شاه، حکم عدم جواز برای پرداخت مالیات و قبوض آب و برق و دیگر وجوه پرداختی از طرف ملت به دولت را صادر کردند و حتی حکم فرار سربازان از سربازخانه ها و نظایر آن نیز صادر شد که قطعاً آشنایان به مبانی فقهی حضرت ایشان، می توانند مبانی فقهی آن را تشریح نمایند. امّا اشاره به این نمونه ها از این جهت لازم آمد که موضع حساس و ظریف امام در قبال کلیت مسأله نظم و امنیت که از یکسو بعنوان بزرگترین انقلابی معاصر، همه نظم های مورد نظر قدرت های سلطه گر را نفی می کند و از سوی دیگر به رعایت موازین و مقررات همان نظام ها فرمان می دهد بهتر درک شود.

نکته دیگر در نگرش فقهی حضرت امام که به نوعی با موضوع بحث مرتبط است و روایتگر افق بلند نگاه امام در این مواضع است، تفاوت رویکرد امام با مسأله اصلاحات ارضی شاه است. می دانیم که اصلاحات ارضی شاه با مخالفت خیلی از علما و روحانیون مواجه بود هر چند همه آنها شجاعت و جسارت اتخاذ مواضع انقلابی امام را نداشتند امّا در بسیاری از موارد، موضع مخالفت آنها با مخالفتهای امام در قبال طرحهای به اصطلاح انقلاب سفید شاه یکی نبود. چه بسا روحانیونی که با اصلاحات ارضی از آن جهت مخالف بودند که شاه اراضی و املاک بخشی از خا ن ها و فئودال ها را به زور و بدون رضایت آنها گرفته و بین زا رعین تقسیم نموده بود و در واقع مخالفت آنها از باب ظلم شاه به اربا بها بود و بر همین اساس، پاره ای از آنان حکم به حرمت تصرف ز ارعین در این زمینها می دادند و زار عین متشرع نیز بر اساس نظر این گروه از علما باید اراضی را به مالکان بر می گرداندند و این همان موضعی بود که با بزرگ نمایی شاه و مارکسیستها، همدستی روحانیت و فئودالها نامیده می شد.

امّا تیز بینی سیاسی و روشن بینی فقهی امام مانع از این بود که در دام چنین موضعی گرفتار آید. امام از یک منظر برتر، نحوه حاکمیت و مالکیت خانها و فئودالها را بر اراضی مد نظر داشت و اعتقاد به عدم مشروعیت این نوع مالکیت ها مانع از آن بود که برای سلب آن توسط شاه، به دفاع از حقوق خا نها بر خیزد. بر اساس تصور بالا بود که در آستانه پیروزی انقلاب و هنگامی که امام در پاریس بودند و نوع اقدامات امام پس از پیروزی مورد توجه بود، وقتی خبرنگار نروژی از امام سؤال کرد اگر چنان چه رژیم فعلی ایران کنار برود و حکومت اسلامی برقرار شود، این اصلاحات ارضی ‏ای را که شاه انجام داده کنار خواهد رفت و شما این زمین ها را از دهقانها گرفته به مالکین بر خواهید گرداند؟ امام پاسخ داد «خیر، زمین ها به مالکین بر نمی‏ گردد. مالکین مالیات اسلامی را در طول تاریخ نداده ‏اند و تمام املاک آنها به دولت بر می ‏گردد. » (صحیفه امام؛ جلد ۵، صفحه ۱۴۲)

به این ترتیب امام آن نظم اجتماعی و حقوقی که به نحوی ظالمانه، حقی برای خا ن ها فرض نموده بود، ابطال نمود.

نگارنده خود شاهد نوعی دیگر از کوته نگری فقهی بود که بر اساس تأکید بر نظم حقوقی موجود، منافع غاصبانه سرمایه داران را پاس می داشت. در سالهای آخر دهه ۴۰ و در شرایطی که یکی از کارخانه داران وابسته به رژیم، هزاران کارگر را در یکی از کارخانجات نساجی شهرستانها به نحوی ظالمانه استثمار کرده بود، در مجلسی مذهبی که در حضور کارگران رنگ پریده و زجر کشیده که آثار استثمار آنان به وضوح از چهره کارگران هویدا بود، واعظ، از رعایت حقوق صاحب کارخانه سخن می راند و حتی در جواز دریافت سود سهام کارخانه که به اصطلاح بدون رضایت مالک، به زور رژیم شاه در اختیار کارگران قرار می گرفت تشکیک می کرد و مثال می زد که کارگری که دکمه لباس کارش را بدون رضایت مالک کارخانه با نخ های زائد محیط کارخانه دوخته باشد، نمازش با آن لباس باطل و یا احیا ناً صواب آن به حساب مالک منظور خواهد شد! بدیهی است اینگونه برداشتهای فقهی در درون نظام اندیشه ای رایج در آن زمان که نظام فقهی را عمدتاً در چهارچوب نظم اقتصادی موجود دنبال می کرد بی وجه نبود ولی متأسفانه کمتر اتفاق می افتاد که اینگونه روحانیون اساساً در مالکیت صاحب کارخانه و مشروعیت آن تردید کنند. تداوم همین بینش حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز قابل مشاهده بود و کشاکشهایی که بر سر مشروعیت بند «ج» مقررات مربوط به واگذاری اراضی کشاورزی به زارعان و نیز اختلاف نظرهای فقهی درباره مشروعیت قانون کار مصوب مجلس شورای اسلامی، کمابیش نمایانگر آن بود.

در موارد مذکور، بینش فقهی امام خمینی، نظم حقوقی و قانونی رایج را از منظری بالاتر مورد تأمل قرار داده بود، لذا بر خلاف سنت فقهی منجمد ی که در لسان امام به بینش متحجر ین منتسب شده بود، به نحوی کور، مدافع آن نظم نبود. امّا در نگاه امام شکستن آن نظم نیز قاعده مند و بر اساس ضوابط دقیق فقهی بود که امام با وارد کردن عناصری چون نقش زمان و مکان در استنباط حکم، هیأت جدیدی به آن داده بود.

به هر حال نکته مهم و قابل توجه در اندیشه امام دربارۀ نظم و امنیت، عنایت به عنصری است که در ادبیات امام، از آن به عنوان «نا امنی قانونی» (ر. ک صحیفه امام؛ ج ۱۵، ص ۵۱۶) یاد شده است و مراد از آن «حاکمیت قانون و نظم و تعقیب امنیتی» است که تحقق آن عین «نا امنی» و بی قانونی است و آن هنگامی رخ می دهد که قانونگذار و مدافع امنیت، خود بر خلاف موازین قانونی و شرعی به حاکمیت رسیده باشد. اینجاست که امام، کورکورانه، مدافع این چنین نظم و امنیتی نیست. به عبارت دیگر در چارچوب این اندیشه، دفاع از نظم و تأمین امنیت، فرع بر یک اصل کلی تر است و آن اطمینان از حد نصاب مشروعیت یا حجیت قانون یا نظم مورد انتظار است.

عامل ناهنجاری ها و بی نظمی ها چیست؟ مقصر چه کسی است؟

محور عمده دیگری که در بررسی نظم و امنیت مورد انتظار امام قابل توجه است، نگرش تعلیلی و زمینه یاب ایشان در این زمینه است. بر خلاف بسیاری از نگرش های سنتی که در مواجهه با جرایم و قانون شکنی ها، مقصر ین اصلی را خود افراد مجرم محسوب می کنند، دریافت امام، با پاره ای نگرشهای مرسوم در علوم اجتماعی جدید همخوانی زیادی دارد که زمینه های اجتماعی و فرهنگی و ساختار مناسبات اقتصادی حاکم را برای یافتن عامل وقوع جرم به عنوان بارزتر ین نشانه ها و مصادیق این توجه می توان به موارد زیر اشاره کرد. در پاسخ خبرنگاری که در آخرین ماههای مبارزه با حکومت شاه، در مورد اقدامات آینده دولت اسلامی، این سؤال را مطرح کرده بود که اولین اقدام دولت اسلامی چه خواهد بود؟ امام می فرماید، « اولین اقدام، این است که همه عوامل فساد و مهمتر اینکه همه انگیزه ‏های فساد در زمینه ‏های اجتماعی، اقتصادی و سایر زمینه ‏ها با کمال جدیت باید ریشه کن شود. » (صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۳۶۲)

 در جای دیگر امام در تحلیل جرائمی چون سرقت و فحشا با طرح سؤالی استفها می می فرمایند، «خیال می کنید، آن دزدی که از دیوار... بالا می رود یا زنی که عفت خود را می فروشد تقصیر دارد؟ وضع معیشت بد است که این همه جنایت و مفاسد... به وجود می آید. » (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۷)

همچنین امام در موارد مکرر، خطر شورش و عصیان مردمی را گوشزد می کند که حداقل زندگیشان تأمین نشده باشد و به وضوح تأکید می کند که گرانفروشی، استثمار طبقات محروم، و عدم تأمین حداقل مایحتاج کارگران و... می تواند شوش و عصیان آنان را به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر، وقوع بی نظمی و سلب امنیت اجتماعی را پیامد اجتناب ناپذیر ساختار اقتصادی ناسالم و ظالمانه می داند. (ر. ک صحیفه امام؛ ج ۶ ص ۱۶۹ و ۳۹۵ و ۵۱۰ و... ج ۷؛ ص ۳۰۵ و ۳۱۷ و... ج ۸؛ ص ۱۲۰ و ۲۷۴ و... )

همچنین امام اشارات فراوانی دارند به ناهنجاریهای هدایت شده که مطامع و منافع قدرتها یا عناصری از حاکمیت نظامها عامل اصلی آن هستند و مجرمین متعارف، در حقیقت قربانیان مطامع آنان محسوب می شوند. در این زمینه می توان به موارد مکرری اشاره داشت که امام مسأله شیوع مواد مخدر در کشورهای جهان سوّم و از جمله ایران را برای تخدیر فکر و انرژی نسل جوان آن، توطئه استعمار گرانی می دانند که هر نوع هوشیاری و آگاهی ملتها را مانعی در جهت دستیابی به اهداف سلطه گرانه خود پنداشته و از طرق گوناگون برای برداشتن این مانع اقدام می کنند. گسترش فساد و فحشا و سیاست های تسهیل کننده ای که در رژیم شاه برای اشاعه آن اتخاذ می شد نیز از این سنخ نا هنجاری های هدایت شده محسوب می شود. امام تصریح دارند که جوانانی که معتاد به مواد مخدر بوده و یا در فساد و فحشاء غوطه ور باشند هرگز نمی توانند در این اندیشه باشند که بر کشور و منابع آن چه می گذرد و ذخائر آن را که می برند؟ «اینها این نسل جوان را می‏ خواهند مبتلا کنند یا به مواد مخدره یا به آن عیش و نوش که آن هم همان مواد مخدره است. مغز آن ها را تهی کنند از آن چیزی که می ‏تواند عمل بکند. مُهْمَلش بار بیاورند که دنیا را اگر آب ببرد این آدم را خواب می ‏برد. اگر دنیا به هم بخورد این آدمی که عادت کرد برود در آن مرکز و با فلان آدم غیر عادی چه بشود این دنبال او هست. چه کار دارد که مملکتش را دارند می ‏برند. جهنم که می‏ برند! اینطور بار می‏ آورند ما را که هم چه بی تفاوت، جوانهای ما را بی تفاوت بار می ‏آورند که هر کاری بشود به من چه ربط دارد! جوانی که باید اگر یکجا یک صحبتی شد که می‏ خواهد به حیثیت کشورش، به حیثیت ملتش، به حیثیت اسلامی بر بخورد باید پا شود برود سراغ آن کار، هم چنانش بکنند که از پای این منقل نتواند حرکت کند. و از پای آن پیاله هم نتواند حرکت کند» (صحیفه امام؛ ج ۱۱، ص ۴۲۹ - ۴۳۰) و این همان وضعیت مطلوب استعمار است. نمونه دیگر مورد اشاره امام، دخالت عوامل و عناصر پر نفوذی مثل اعضای خاندان سلطنت شاه در ایران و دیگر مقامات عالی رتبه ی پاره ای از کشورها در امر قاچاق مواد مخدر است که مصداقی دیگر از بی نظمی هدایت شده است و با سوء استفاده از امکانات و مصونیت های رسمی و غیر رسمی به وجود می آید. بدیهی است انگیزه های مالی این نوع اقدامات نیز به انگیزه های یاد شده در بالا اضافه می شود. (ر. ک صحیفه امام؛ ج ۸، ص ۱۶، ج ۱۳، ص ۵۲۷ و... )

رویکرد امام به مکانیزم های کنترل اجتماعی

می دانیم که در علوم انسانی و اجتماعی، روشهای متعددی برای تحقق جامعه پذیری و حصول اطمینان از رعایت ارزش ها و هنجارهای اجتماعی توسط آحاد جامعه شناخته شده است که قوی ترین و اطمینان بخش ترین آن راهها، فرهنگ پذیری یا درونی کردن ارزش ها ست به گونه ای که هر فرد با اعتقاد و ایمان قلبی نسبت به صحت و درستی ارزش ها، رعایت آنها را بر خود فرض بداند و از درون ضمیر خود، کشش و تمایلی قلبی برای رفتار متناسب به آنها احساس کند و میل به تخلف از هنجارها را نه به لحاظ ترس از افشا یا عوامل بیرونی دیگر بلکه به عنوان امر نا خوشایند در ضمیر خویش سرکوب کند. این شیوه که اساساً کاملتر ین وجه آن در فلسفه ها و مکاتب تربیتی دینی قابل تحقق است محور اصلی اندیشه امام در این زمینه است. در این رویکرد که اصل اعتقادی معاد نیز مقوّم آن است، شعار مشهور آن حضرت که می فرمود «عالم محضر خداست، در محضر خدا، معصیت نکنید» (صحیفه امام؛ ج ۱۳، ص ۳۶۱) جلوه می نماید. در این جا با نوعی نظام نظارتی و کنترل کننده بسیار کارساز مواجهیم امام، اینگونه نظام کنترل را نه تنها در حیطه مسائل اخلاقی که در حیطه نظم و انضباط نظامی نیز دنبال می نمود و بدون اتکا بر دیسیپلین آهنین و خشن نظامی گری متعارف و ارتشهای استبدادی، نوعی انضباط اخلاقی و متعالی و متناسب با فرهنگ عبودیت و بندگی مؤمنانه را توصیه می نمود. به عنوان نمونه می فرمود «امروز اطاعت از بالا دست ها یک امر شرعی است، یک مطلبی نیست که مثل سابق باشد که بتوانند از زیرش در بروند، هر چه بتوانند مانعی نداشته باشد. امروز یک کسی است که بالای سر همه است و او خدای تبارک و تعالی است، که همه چیز را در ظاهر و باطن می ‏بیند» (صحیفه امام؛ ج ۱۳، صفحه ۵۸)

علی رغم تأکید امام بر روشهای کنترل درونی، از روش های کنترل بیرونی نیز غافل نبود. توضیح بیشتر این مطلب را در مبحث بعد دنبال می کنیم.

روش برخورد با متخلفین

یکی از مقولات مهم در تأمین نظم و امنیت اجتماعی و مقابله با نابهنجار ی ها، روشهای برخورد با متخلفین است که چنان چه از ظرائف کافی برخوردار باشد می تواند در کاهش تخلفات و عدم اشاعه آن نقش مؤثری داشته باشد.

از وجوه شاخص حضرت امام در این زمینه این است که امام بخش مهمی از متخلفین را قربانیا نی می دانند که تحت تأثیر عوامل مختلف به انحراف و تخلف کشیده شده اند؛ لذا رویکرد امام به آنان از موضع رحمت و عطوفت طبیب نسبت به بیمار است که بیش از آنکه در صدد مجازات و تنبیه متخلف باشد، در جستجوی راه درمان و علاج وی است. به عنوا ن نمونه امام به معتادان به عنوان طعمه گرگهای پلید باندهای قاچاق و حامیان پر نفوذ آنان می نگرد که خود معتادان را باید با رأفت و هدایت از دام آنان رها نید و هر گونه خشم و کین و مجازات را متوجه عاملین اصلی و قدرت های پشتیبان آنان نمود.

امام در این زمینه می فرماید «آنهایی که مبتلای به این مخدّرات هستند، اینها برادرهای ما هستند. و ما باید اینها را نجات بدهیم، با چشم پدری، برادری به اینها نگاه کنیم، این ها را هدایت کنیم، نجات بدهیم، کوشش کنیم برای نجات این جمعیت؛ نجات این ملت. » (صحیفه امام؛ ج ۹، ص ۳۱)‏

مصداق دیگری از این نگرش را در ذکر خاطره ای که شهید شاه آبادی از امام نقل نموده است می توان دریافت. وی نقل نموده است در یکی از تابستان ها یی که امام پس از تعطیل دروس حوزه قم، به تهران آمده در مدرسه مروی درسی داشتند، در خاتمه درس، به اتفاق یکدیگر، عازم محل سکونت ایشان در یکی از نقاط شمیران می شوند. فاصله خیابان ناصر خسرو تا ایستگاه اتوبوسهای خط شمیران را که در محل پیچ شمیران قرار داشت پیاده طی نموده وارد ایستگاه می شوند. امام که در آن موقع روحانی متشخص و میان سالی بودند همراه با طلبه جوان همراهشان وارد اتوبوسی می شوند که در انتهای آن تعدادی از جوانان که محتملاً یکی دو نفر از بازیگران تئاترهای لاله زاری آن موقع نیز در آن حضور داشتند، حلقه شوخی آمیزی تشکیل داده بودند که به محض ورود امام، متناسب با فرهنگ ضد روحانی زمانه، سوژه شوخی آنها واقع می شوند. شاه آبادی نقل می کند که جسارت و توهینهای خلال این شوخی ها بسیار سنگین و غیرقابل تحمل بود که بارها قصد برخورد با آنها را داشتم ولی چون کلمات بگونه ای مطرح می شد که خطاب آنها بیشتر متوجه امام بود، تا من، و امام نیز خونسرد و بدون واکنش بودند، من هم ساکت ماندم، به ویژه آنکه با توجه به کثرت تعداد آنها، توانایی مقابله نیز در خود نمی دیدم. این وضعیت که از ایستگاه اولیه شروع شده بود در تمام مسیر ادامه یافت و نوعی تئاتر رو حوضی تشکیل شده بود که آن جوانان بازیگران آن و روحانیت و شخص امام سوژه آن بود و مسافران اتوبوس نیز تماشا چیانی بودند که بر اثر تبلیغات گسترده ضد روحانی آن زمان، با آن جوانان همدلی داشتند. در یکی از ایستگاههای نزدیک انتهای مسیر، آن جوانان پیاده می شدند که به هنگام عبور از کنار صندلی امام، آخرین پرده توهین را اجرا کردند و آن انداختن عمامه از سر امام بود. ولی با کمال تعجب دیدم که امام همچنان با کمال خونسردی تمام، عمامه را برداشته بر سر گذاشتند. جوانان از اتوبوس پیاده شدند و آخرین اشارت توهین آمیز را به هنگام گذر از کنار اتوبوس نثار امام کردند. در این هنگام بود که متوجه بیان کلماتی از زبان امام شدم که چون دقت کردم دیدم امام مطلبی بدین مضمون فرمود ای خداوندا، کی می شود که جوانان ما را به ما بر گردانی؟! شهید شاه آبادی که این سخنان را در ماههای اولیه بعد از پیروزی انقلاب نقل می کرد، خاطرنشان می ساخت که امام از همان موقع کینه مقدس خود را به جای آن که متوجه آن جوانان کند، آنان را به چشم فرزندان خود نگریست که دست استعمار و ا یادی دست نشانده اش آنها را از اسلام روحانیت جدا کرده است و لذا همت خود را متوجه مقابله با آمریکا و حکومت دست نشانده اش ساخت و پیروزی انقلاب اسلامی بهترین نشانه اجابت د عایی بود که فرزندان امام را به دامن اسلام باز گردانده بود. (رجوع کنید به آرشیو خاطرات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س))

امام همچنین با متخلفین و حتی جنایتکارانی که به نحوی ارادی تر، خود عامل و مقصر رفتار خلاف خود بودند در مرحله اول برخورد ارشاد ی و پند آمیز داشتند و حداکثر کوشش خود را به کار می بردند تا از این طریق متنبّه شده به صراط حق باز گردند. موارد متعدد هشدارهای خیر خواهانه و نصیحتهای مکرر امام به شاه در سالهای اولیّه نهضت اسلامی مصداق بارز این سنت امام است. برخورد محبت آمیز و هدایتگرانه امام در مراحل مختلف تخلفات اولین رئیس جمهور ایران که به علّت عدم توجه وی سرانجام به عزل و فرار وی انجامید نمونه دیگری از این رفتار است.

بیاد داریم که رئیس جمهور فراری حتی بعد از آن همه جنایتی که با همدستی منا فقین انجام داده بود از تذکر خیر خواهانه امام بی نصیب نماند و از وی خواستند لااقل در این مرحله، از تداوم جنایت دست برداشته به مطالعه و فعالیت علمی مشغول شود تا شاید فرصتی برای توبه و اصلاح فراهم آید. «من الآن هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به اینکه نبادا در دام این گرگ هایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتد و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی، من علاقه دارم که همه اشخاصی که در این مملکت زندگی می کنند یک زندگی انسانی ـ الهی باشد. نبادا یک وقت در دام اشخاصی بیفتی که این ملت آنها را سر تا پا شناخته است و آنها از تو پشتیبانی کنند و تو هم در دام آنها بیفتی که هم دنیا به باد رفته است تا آخر و هم آخرت. اگر نصحیت های من را گوش کرده بودی این مسائل پیش نمی آمد، لکن نگذاشتند آنهایی که به تو اظهار علاقه می کردند، آنها به اسلام علاقه نداشتند و تو را کشاندند به جایی که تباه کردند. بیش از این خودت را تباه نکن، به دام این اشخاصی که مثل اژدها دهان باز کرده اند تا همه حیثیت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نیفت. اگر چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقه خودت را از این گروههای مفسد، فاسد و جنایتکار سلب کنی و در یک کناری بنشینی مشغول تصنیف و تألیف بشوی صلاح تو است. » (صحیفه امام؛ ج ۱۴، ص ۴۹۲)

نصایح عطوفانه امام به اعضاء و هواداران گروهک منافقین برای تأمل در عملکرد و اهداف جنایتکار انه رهبران که در فضائی کاملاً عاطفی در وصیتنامه ایشان درج شده بود، نمونه دیگر اینگونه برخوردهای امام است. ایشان می فرماید «نصیحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید؛ و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می ‏کنند متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی ‏کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت طلبی خویش می‏ نمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است. و می ‏دانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه ‏ای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم. و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می ‏رسد و شائبه قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید. » (صحیفه امام؛ ج ۲۱، صفحه ۴۳۸)

توجه به حقوق انسانی و رعایت اصول اخلاقی در برخورد با متخلفین و جنایتکار ان نیز از وجوه قابل توجه سنت حضرت امام است. تأکیدات مکرر ایشان بر رعایت حقوق مجرمین و عدم اعمال مجازات و محدودیت و برخوردهای توهین آمیز فراتر از احکام قضا ئی صادر شده تا آنجا بود که در ایام اولیه پیروزی انقلاب که عوامل و عناصر سر سپرده و جنایتکار رژیم شاه توسط مردم انقلابی دستگیر می شدند و به لحاظ شدت جنایتها ی مرتکب شده، واکنش خشم آلود و انتقام جویانه مردم کاملاً طبیعی بود، ایشان می فرمایند

«افرادی از دشمن که به عنوان اسیر در اختیار شما قرار می گیرند هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهید. همچنان که سنت اسلامی است به اسیران محبت و مهربانی کنید و البته دولت اسلامی به موقع آنها را محاکمه و عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد کرد. » (صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۲۶)

در همین زمینه است که حضرت امام از ایجاد سرپوش ها ی ظاهراً قانونی برای نقض حقوق مردم جلوگیری فرموده، به منظور جلوگیری از ورود و تجسس های افراطی، صدور مجوز قضا ئی و احکام کلی و ابتدایی برای ورود به اماکن و منازل افراد را منع می فرمایند. «هیچیک از قضات حق ندارد ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه توطئه های دیگر بر علیه نظام جمهوری اسلامی، صادر کننده و اجرا کننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است. » (صحیفه امام؛ ج ۱۷، ص ۱۴۲ -۱۴۳)

توجه به کارایی شیوه های کنترل اجتماعی غیر رسمی

حضرت امام تحت تأثیر نظام فقهی و اخلاقی اسلام، مواضعی دارند که به زبان علوم اجتماعی امروز، می کوشد تا مجرم و متخلف را در سطح انحرافات نخستین نگه دارد و به این ترتیب مانع از اشاعه جرم و زایل شدن قباحت اعمال خلاف در جامعه می گردد. همچنان که قبلاً اشاره شد، امام مؤکداً از عوامل و متصدیان دستگاه انتظامی و قضا ئی می خواهد تا اولاً از طریق تجسس های افراطی، تخلف های پنهان افراد خاطی را تا آنجا که به امنیت کلی جامعه آسیب نمی زند، ردیابی نکنند. ثانیاً امام از این عوامل و همه مردم می خواهد، به فرض کشف جرم یا مواجهه با موارد ی از فساد اخلاقی، از افشا ی عمومی آن خودداری نمایند و صرفاً از طریق مراجع ذیربط و با رعایت حرمت افراد اقدام نمایند. حضرت امام در این زمینه می فرماید «مؤکداً تذکر داده می شود که اگر برای کشف خانه های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند، چرا که اشاعه فحشا از بزرگترین گناهان کبیره است و هیچکس حق ندارد هتک حرمت مسلمانان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می باشد. » (صحیفه امام؛ ج ۱۷، ص ۱۴۱)

بطور کلی بسیاری از احکام قضائی و اخلاقی اسلام که شرایط اثبات جرم را بسیار مشکل نموده و مفرّها ی متعددی برای فرد منحرف قائل شده و حتی مجازاتهای وضع شده برای کسانی که نتواند اتهامات طرح کرده برای افراد را اثبات نمایند (حکم قذف)، در راستای همین موضع برای ابقا ی انحراف در سطوح اولیه آن قابل تحلیل است.

با وجود این، حضرت امام و احکام قضائی اسلام، پس از اعمال همه راه کارهایی که برای ابقا ی انحراف در مرحله نخستین آن به عمل می آورد، در مواجهه با منحرفین و تبهکار انی که از این سطح فراتر رفته بخواهند امنیت و نظم اجتماعی و فرهنگی جامعه را مختل کنند بر خوردی اصولی و قاطعانه دارد. از همین موضع است که امام جانبداری ها ی ساده لوحانه بعضی افراد از جنایتکارا ن رژیم پیشین و تلاش برای تضعیف روند اقدامات دادگاههای انقلاب را نفی نموده در مقاطعی ویژه از اعمال مجازات سنگین علیه عناصر و جریان هایی که به محاربه و مبارزه مسلحانه علیه نظام مبادرت ورزیدند تردید به خود راه نمی دهند.

نفی بی نظمی و سلب امنیّت با بهانه های مقدس مآبا نه

امام که همه ی وجود ش در خدمت شرع مقدس و مدافع آرمانها و حتی مناسک آن است اجازه نمی دهد، مقدس مآبی، بهانه ای برای سلب امنیت و آسایش اجتماع باشد. در همین زمینه است که امام صریحاً استفاده از بلندگو برای پخش صدای ادعیه و سخنرانان مذهبی در ساعات آخر شب و اوقات استراحت مردم را نفی نموده، در شرایط عادی، هر گونه اقدامی که آسایش معقول و نظم متعارف را مختل سازد هر چند با بهانه مراسم مذهبی نیز همراه باشد، مورد تأیید امام قرار نمی گیرد. (ر. ک صحیفه امام؛ ج ۱۶، ص ۴۱۱)

در همین زمینه است که اخلال در نظم ارتش و نادیده انگاشتن سلسله مراتب نظامی را که در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، گروههای منحرف به بهانه ایجاد جامعه بی طبقه توحیدی مطرح می کردند نفی نموده، با استدلال، عوام فریبی آنها را افشاء نمودند. (ر. ک صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۴۴۵)

ایشان برای مقابله با توجیهات مغرضانه آن گروهها، که با طرح شعار جامعه توحیدی، وجود سلسله مراتب نظامی را مغایر آن می داشتند، بر رعایت نظم و سلسله مراتب تأکید نموده و فرمودند «جامعه توحیدی این است که همه کار خودشان را انجام بدهند روی نظام و همه هم مقصدشان یکی باشد. این جامعه توحیدی است. » (صحیفه امام؛ ج ۱۱، ص ۴۹۳) «همه با هم دوست و رفیق، سرباز با درجه دار، درجه دار و افسر با ارشد رفیق باشد، لکن اطاعت بکنند. اطاعت مسأله ای، رفاقت مسأله ای دیگر. » (صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۴۴۵)

خلاصه و نتیجه گیری

از آنچه گفته شد و با عنایت به کلیت مواضع حضرت امام در قبال مسائل اجتماعی و فرهنگی، می توان چنین استنباط نمود که رویکرد امام به مسأله نظم و امنیت اجتماعی، نگاهی کلان نگر و تحلیلی است و در مواجهه با بی نظمی، اسیر ظواهر نظم نمی شود و هر نظمی را طلب نمی کند. همچنین امام بی اعتنا به عوامل و زمینه های ساختاری و فرهنگی جرم ساز، به مجازات مجرمین بسنده نمی کند.

بر این اساس می توان از منطق امام، چنین برداشت کرد که در جامعه ای که به شدت نا متعادل است و اختلافات طبقاتی در آن چشمگیر است نمی توان انتظار داشت امنیت اغنیاء محفوظ بماند. نمی توان انتظار داشت کارگران و کارمندان با حداقل حقوق و مزایا، نظاره گر درآمدهای کلان و اقدامات استثمار گرانه و سودجویانه صاحبان قدرت و ثروت باشند و آنان بی هیچ توقع، خدمات سالم اداری و فنی مورد نیاز آن غارتگران را فراهم آورند. نمی توان انتظار داشت کاخها و منازل مجلل در تیرر س نگاه حسرت بار محرومین باشد و اتومبیلهای اشرافی و هزاران قلم کالاهای لوکس و گرا ن قیمت هر لحظه شعله نیاز را دامن زند و آتش آن دامنگیر جامعه نگردد. طبیعی است در این شرایط امنیت و سلامت روابط اجتماعی به خطر می افتد و متأسفانه در این هنگامه، فقط غارتگر ان آسیب نمی بینند بلکه زیان اصلی متوجه اقشار و گروههایی است که در این عرصه در دور باطل انحراف گرفتار نیامده اند. لهذا مدافعان و طالبان نظم و امنیت باید قبل از هر چیز با این شرایط و زمینه ها به مقابله برخیز ند و الاّ جستجوی امنیت، سرابی ماند که تشنگان بی قرار را عطش فزون آرد.

منبع:

حضور ۱۹- صفحه ۱۰۴

. انتهای پیام /*