نامه های رسیده

ارسال نامه های توأم با محبت و احساس همدردی در ایام بیماری یادگار گرامی حضرت امام

در جریان بیماری و رحلت جانگداز یادگار گرامی حضرت امام خمینی(س) علاوه بر پیامهای تسلیت خارجی، نامه‌‌‌‏ها و پیامهای بسیار زیادی از سراسر کشور اعم از تقاضای اهداء قلب و اعضاء بدن یا تسلیت و ابراز همدردی به بیت معظم حضرت امام خمینی رسید حضور، ضمن تشکر و قدردانی از نامه‌‌‌‏های مخلصانه این عزیزان، نظر خوانندگان گرامی را به قسمت‌‌‌‏هایی از این نامه‌‌‌‏ها جلب می‌‌‌‏نماید.

حضور

«بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم»

سلامٌ علیکم

با سلام و درود بر بهار انسانها و شکوفایی دورانها و به خورشید فروزان امامت و سلام و درود بر رهروان و شیفتگان و دلباختگان او که یک لحظه از لحظات زندگی از یاد او غافل نبوده و برای رسیدن وصالِ دلربایش از هر سعی و کوشش دریغ نمی‌‌‌‏ورزیده و افتخار زیارت او را با سلطنت بر زمین و زمان مبادله نمی‌‌‌‏کنند و سلامی به پهنای وسعت جهان و با سلامی به سرخی خون شهیدان از صدر اسلام تاکنون و سلامی به گرمی نور خورشید و با سلامی به اندازۀ غم و اندوهی که در درونم موج می‌‌‌‏زند و با سلامی خدمت شما خانوادۀ محترم مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی

لیلا روستا - دوّم راهنمایی

فیروزآباد فارس

در حالی این نامه را می‌‌‌‏نویسم که بغض گلویم را گرفته است، امام ما با حرکت جهانی خود، با تأسی از ولی‌الله الاعظم(ع) با الهام از قرآن و ائمه، حکومت ‌‏الله و حکومت اسلامی را بنیان نهاد و چه زود از میان امتش رَخت بربست و به سوی حق شتافت. و هنوز دیر زمانی از آن واقعۀ جانسوز نگذشته بود که آئینۀ تمام نمای امام و مجاهد نستوه انقلاب و ذخیرۀ الهی در انقلاب، حضرت حُجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی(ره) با رحلتش دلهای همه را سوزاند آن هنگام که خبر ارتحال آن بزرگوار را شنیدم احساس کردم که کوهی بزرگ بر روی کمرم افتاده است و اکنون با هزاران آه و اندوه در حالی که شِکْوۀ این داغ بزرگ را به درگاه خدای بزرگ می‌‌‌‏برم این نامه را می‌‌‌‏نویسم. خیلی عظیم است این مصیبت، من لازم است که عرض کنم این وظیفۀ آحاد ملت ما بود که در مراسم تشییع حاج احمد آقا(ره) شرکت کنند، آن وقت شما خاندان خمینی در آستانه سال نو، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق ملت ما از این ضایعۀ بزرگ قلبهایشان مُتٲلِّم است بار دیگر آن بیت معظم، با وجود تمام ایثارگریهای خود و با تحمل تمام سختیها و رنجها در زمان طاغوت، و حقّ عظیمی که به مردم ما و اسلام و مسلمین دارید درس بزرگ‌منشی و افتخار و تواضع را به همۀ ما دادید، چه کردید شما ای بزرگمردان اسلام راستین و ای راست قامتانِ تاریخ، در شب عید و در ایام ارتحال آن بزرگوار اطلاعیه‌‌‌‏ای صادر کردید و فرمودید که مردم طبق سنّت سالهای قبل عید نوروز را جشن بگیرند. الله‌اکبر! در آن لحظه تمام موهای بدنم سیخ شد، عرق شرم و خجالت بر تمام وجودم نشست، واقعاً من از این همه عِزّ و افتخاری که بیت معظم شما می‌‌‌‏آفریند خجالت می‌‌‌‏کشم، ما هر چه داریم از فداکاری امام ما و فرزندان او و اهل بیتش که تمام تهدیدها و شکنجه‌ها و رنجها را در زمان طاغوت تحمل کردند، داریم اگر امروز اسلام و انوار قرآن تابان است اوّلاً به وجود امام زمان(عج)، و در ثانی به برکت خاندان عظیم‌‌‌‏الشأن خمینی کبیر(ع) و رشادتهای شهیدان، می‌‌‌‏باشد درود خدا بر شما باد.

راستش را بخواهید من از وجود مبارک و ملکوتی حضرت عالی (حاج سیدحسن خمینی) تا قبل از ارتحال پدر بزرگوارتان اطلاعی نداشتم بعد از آن واقعۀ جانگداز سیمای نورانی و تابندۀ شما را از تلویزیون البته نه بطور واضح بلکه خیلی زود دوربین فیلمبرداری از کنار تصویر شما گذشت، علیٰ ایّحال وقتی سیمای شما را دیدم یک تسلای خاطری به من دست داد عشق و محبت شما در دلم نشست از آن زمان تاکنون آرزو دارم که خدا توفیقی دهد و به زیارت شما شرفیاب شوم.

در روز تشییع آن بزرگوار، در شهر اهواز هم مراسم بزرگداشت برگزار شد جمعیت آن قدر بود که از حسینیۀ اعظم شهر اهواز مردم را گفتند که به طرف مصلای مهدیۀ امام خمینی(ع) بروند روز بعد هم مراسم دیگری در مصلا برگزار شد. در آن روز من ناباورانه شاهد حضور دسته دستۀ عشایر عرب بودم که با پرچمهای خود وارد مصلا می‌‌‌‏شدند و جملاتی به این معنی که «کجاست حاج احمد خمینی اگر رحلت کرده» و دور تا دور مصلا می‌‌‌‏دویدند و پرچمها را تکان می‌‌‌‏دادند و جوانان آنان به شدت بر بدن و سینۀ خود می‌‌‌‏زدند گویی عزیزترین کسِ خود را از دست داده‌‌‌‏اند (البته در مراسم تشییع و جاهای دیگر ما شاهد این صحنه‌‌‌‏های شورانگیز بودیم) اینها همه برای بزرگداشت آن بزرگوار و حضرت امام برپا شده بود. امّا حقیقتاً آیا می‌‌‌‏شود آن حق عظیمی که امام امت و شهیدان و خاصه اهل بیت آن بزرگوار و مجاهدتهای فرزندان او که بر ملت ما دارند، آیا می‌شود با گریه و ناله کردن و سینه ‌‌‌‏زدن پاسخ داد اگر چه اینها همه باارزش است و موجب ضربه خوردن دشمنان سیه‌‌‌‏روز انقلاب و استحکام انقلاب و نظام اسلامی است امّا تنها چیزی که می‌‌‌‏توانم بگویم این است که جز خدا هیچ کسی نمی‌‌‌‏تواند جزای این همه خیرات و برکاتی که شامل حال مسلمین و خاصه ملت ماست را به امام و شهیدان بدهد.

در پایان بگویم که نگارندۀ نامه کوچک‌تر از آن است که بخواهد دربارۀ خود سخن بگوید ولی مَحضِ اطلاع حضرتعالی بگویم که، من 16 سال سن دارم و منزل ما در شهر اهواز است. و سوگند یاد کرده‌‌‌‏ام که لحظه‌‌‌‏ای هم از راه پرافتخار و مُستقیمی که امام بنیان نهادند که راه انبیاء عظام الهی و راه نبی‌‌‌‏ اسلام و راه ائمه اطهار و راهی است که مرضی نظر ولی‌‌‌‏الله الاعظم است این راه را رها نخواهم ساخت و در تمام مراحل و مناسبتها سعی و کوششم را بر این خواهم نهاد که پیشگام باشم هم نامه از حالت عادی خود بیرون آمد و طولانی شد و هم خدای نخواسته شما را با این نامه خسته و اذیت نمودم سرتان را بدرد آوردم، شرمندۀ شما و خاندانتان هستم، امیدوارم که به کرم و بزرگی خود ببخشید. امیدوارم که بار دیگر شما را از تلویزیون زیارت کنم و افتخار شرفیابی به حضورتان را اگر لایق باشم داشته باشم و انشاءالله که این خواهد بود که با حضورتان در صحنه‌‌‌‏های انقلاب در پشت‌‌‌‏ سر مقام رهبری، و تأسی از انوار جدّ بزرگوارتان امام خمینی و نصایح پدر بزرگوارتان حاج سید احمد خمینی شاهد حضور شما در تمام عرصه‌‌‌‏ها باشیم و دلهایمان با انوار شما تجلّی یابد امید است که بندۀ حقیر را از دعا فراموش نفرمائید (صلّی‌الله علیکم یا اهل بیت الکرامة و العِزّة و الجَلالَة. و رحمةالله و برکاته).

غلام شما عبدالرزاق اهوازی   

 1/1/74

من دختری 19 ساله هستم و مدتهاست که بابایم به سرای ابدی شتافته است و چون گل از شاخۀ زندگیمان پرپر شده اما مادر گرامیم، وقتی در صحنۀ تلویزیون امام عزیز و فرزند گرامیشان را می‌‌‌‏دیدم که دست‌‌‌‏ نوازش بر سر بی‌‌‌‏پدران بلند می‌‌‌‏کردند باعث تسکین قلبم می‌‌‌‏شد و جای خالی پدر را کمتر احساس می‌‌‌‏کردم.

مادر جان، من از کودکی عاشق امام و بیت شریفش بودم. همیشه آرزو می‌‌‌‏کردم که به خدمت حضرت امام و حاج احمد آقا مشرف بشوم و ایشان را از نزدیک ملاقات نمایم. ولی مادر جان نمی‌‌‌‏دانم چرا به برخی از آرزوها نمی‌‌‌‏توان رسید؟ شاید لیاقت چنین کاری را نداشته‌‌‌‏ایم و نخواهیم داشت. ای کاش برای یک لحظه بجای خدمتکار جماران بودم و گلهای جماران را از نزدیک مشاهده می‌‌‌‏کردم و بوسه بر جاهای خالی آن دو عزیزمان می‏زدم...

کنیز شما هاجر دروخوار از ماکو

حاج سید احمد آقا خمینی کسی که با دیدن چهره‌‌‌‏اش تمام افکار و اذهان به سیمای نورانی امام عزیزمان معطوف می‌‌‌‏شد کسی که همچون یک دلاور بسیجی در رکاب امام مبارزه کرد کسی که در صف اوّل حامیان و عاشقان ولایت فقیه مردانه ایستاد‌‌‌‌‌ - کسی که همچون مظلومی برای اسلام و انقلاب جهاد کرد کسی که چهره‌‌‌‏اش یادآور پیام نهفتۀ انقلاب و اسلام بود و صحبتش از پیامی گرم که پشتوانۀ انقلاب بود سرچشمه می‌‌‌‏گرفت.

امّا خبر رحلت یادگار امام راحل دیگر مجالی را برای گریه نگذاشت و به یکباره در بخش رودبار شهرستان غوغا شد. اشکها سرازیر شدند - همه در سوگ و ماتم - اشک چشمان مردم بی‌‌‌‏اختیار سرازیر می‌شد - کودک یتیمی هم بی‌اختیار به گریه می‌‌‌‏افتاد و می‌‌‌‏گفت پدرم رفت عجب فراغی است. آری پدر محرومین رفت.

برادر حقیر شما و دوستدار بیت امام راحلمان شهرام مرادی به نمایندگی از مردم داغدار بخش رودبار شهرستان روستای رازمیان

ای یادگار دو یادگار بزرگ ایران ای یادگار امام خمینی و سید احمد خمینی تو یادگار همۀ مردم ایران هستی به خدا قسم انگار حضرت امام خمینی و حاج سید احمد خمینی از دنیا نرفتند چون خداوند یکتا کسی را به ما عطا فرموده از آن خانواده بزرگوار و پیغمبرگونه که ما دیگر هیچ غمی نداریم پیش خداوند چون به ما کمک نموده است. خداوند این چهره نورانی را برای همۀ ملت ایران نگهداری می‌‌‌‏کند، آمین.

قلم در دست گرفتم تا شراره‌‌‌‏های درد و رنج را از وجودم بَر کنم و بر کاغذ سرازیر نمایم. اینها را به آن نیت ننوشته‌‌‌‏ام که منتی گذاشته باشم و با الفاظ به جدال برخیزم نوشتم که روحم را تسکین دهید و درد درونم را مداوا کنید و به حق می‌‌‌‏دانید و می‌‌‌‏دانم که رسالتتان طبابت روح می‌‌‌‏باشد. مدّتی است روح و دل حقیر چون کبوتری شکسته بال قصد پر زدن بر گرد ضریح عشق را دارد و آن هم تحت‌‌‌‏ تأثیر خوابی که دیدم چون درویشی دلسوخته و ناامید در نیمه‌‌‌‏های شب به راز و نیاز با او پرداختم. و از اینکه در کوچه‌‌‌‏های ضلالت عمرم حقیقت را دیدم و لمس کردم دوست ندارم این بخت بزرگ از من رو گرداند و مطالبی را که می‌‌‌‏نویسم نه بر تزیّد تعصب می‌‌‌‏باشد و نه فدا کردن حقیقت زیر پای مصلحت و ناراحتم از اینکه نمی‌‌‌‏توانم حرف درونم را بر صفحات کاغذ بنگارم دوست دارم برایتان از درد و رنج و از غصه‌‌‌‏هایی که در طی زندگی دیدم بگویم. امّا خوابی که چون ناصرخسرو مرا برانگیخت و شور شوق انقلابیم را افزون‌‌‌‏تر کرد برای شما بیان می‌‌‌‏نمایم شب هفت یادگار امام با توجه به مشکلات رفت و آمد تصمیم گرفتم در حرم بمانم مدّتی بود عشق دیدار امام زمان تمام وجودم را مشتعل کرده بود آن شب پس از اقامه نماز و دعای کمیل به بیرون از حرم جهت وضوی مجدد برای نماز حاجت رفته بودم تنها ذکرم این بود خدایا حال که به خاطر کمی ریاضت و محنت از دیدار امام زمان محرومم نمودی و صلاح را در این دیدی خدایا خالصانه و صادقانه دوست دارم امام را در خواب ببینم خلاصه بعد از بجا آوردن نمازهای متعدد و قرآن خوابیدیم امّا اثری نشد نماز صبح را به امامت حاج آقا جوادی به جا آوردم و دوباره در کنار ضریح ناخودآگاه به خواب رفتم خواب دیدم حرم مملوّ از جمعیت با همان صحنه، همان ترکیب شب هفت امام دستمال سفیدی در دست دارند و مشغول ریختن اشک در حین سخنرانی می‌‌‌‏باشد و مدام این جمله را تکرار می‌‌‌‏کند مردم احمد تفسیر انقلاب بود احمد چشم و چراغ انقلاب بود (که حقیر در سروده‌هایم به آن اشاره کردم) آنقدر گریه کردم که از خواب برخواستم.

 سیهیلا زروانی – دانشجوی رشتۀ علوم تربیتی

انا لله و انا الیه راجعون

بیت معظم حضرت امام خمینی (قدس سره شریف)

با تقدیم مخلصانه‌‌‌‏ترین سلامها و عرض تسلیت بمناسبت ارتحال جانسوز حضرت حجت‌‌‌‏الاسلام والمسلمین حاج سید احمد آقا که بعد از امام راحل امید ما خانواده‌‌‌‏های شهداء بود به محضر کلیه اعضای آن بیت شریف بویژه مادر عزیزش و همسر گرامیش و از درگاه ایزد منان توفیق صبر و استقامت و بقای طول عمر با عزت و کرامت برای کلیه اعضای آن خانواده شریف خواستاریم و امیدواریم این مرکز اعتقاد که چشم مسلمین جهان به آن دوخته شده و قلب خانواده‌‌‌‏های شهداء را آرامش بخشیده تا ابدالعمر زنده و جاوید و با حرمت و عزت حفظ و ارتقاء یابد که این مورد نویدی است به محبان آن بیت معظم انشاءالله رحمان که این مورد خدا وکیلی خواست درونی ماست اینجانب برادر 3 شهید هستم که بینی و بین‌الله آنقدر خودم و مادرم و اعضای خانواده‌‌‌‏ام دل شکسته شدیم در جریان ارتحال جانکاه سید احمد آقا که در شهادت شهیدانمان که مظلومانه شهید شدند قابل وصف نیست باز هم از درگاه ایزد متعال می‌‌‌‏خواهیم که حاج سید حسن راه و خط مشی حضرت امام(ره) و مرحوم حاج سید احمد آقا را ادامه دهند و شما بدانید ما خانواده‌‌‌‏های شهداء پشت سر شما و مقام معظم رهبری حرکت و به فرمان شما لبیک خواهیم گفت انشاءالله.

از طرف خانواده شهید محسنی‌‌‌‏ها

بِسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

امیدواریم سلام و سپاس بی‌‌‌‏پایان این حقیر دختر کوچک خود را که از دشت سرسبز مازندران نثارتان می‌‌‌‏کند پذیرا باشید و همواره در پناه خداوند و در جهت خدا بنده خوب خدا باشید.

شما خانوادۀ گرامی همواره الگوی نمونه‌‌‌‏ای بودید و همیشه سعی می‌‌‌‏کنم شما را سرمشق خود قرار دهم. درگذشت یادگار امام بزرگوارمان حاج سید احمد خمینی من و همه کسانی را که به سجایای اخلاقی آن عزیز آگاه بودند، داغدار و غمگین ساخت. من خود را در این ضایعۀ دردناک سهیم و شریک دانسته و شادی روح فقید سعید و بقا و دوام بازماندگان را از ایزد منان خواهانم. انشاء‌‌‌‏الله که خداوند به مادر رنج کشیده و خانوادۀ گرامی و فرزندان صالح آن مرحوم صبر بی‌‌‌‏نهایت عطا فرماید. می‌‌‌‏دانم که دوری جاوید سروران رنج جانکاهی دارد و به خصوص آن مرحوم به ملت ایران و فرزندان شهیدان مانند پدر بزرگوارشان امام خمینی (قدس سره) محبت بسیاری ابراز می‌‌‌‏کردند و همچون پرستاری دلسوز از بیماران خود غمگساری می‌‌‌‏کردند. مرحوم حاج سید احمد تمام خوی و خصلت امام خمینی را به ارث برده بودند. هرگاه من به چهرۀ نورانی و مهربان او می‌‌‌‏نگریستم یاد امام در دلم زنده می‌‌‌‏شد. اما اکنون باید با از دست دادن آن مرد فداکار عشق ما به امام و راه او بیشتر باشد. به اندازه‌‌‌‏ای که دشمنان قادر به برگرداندن ما از راه آن پیر بت‌شکن نباشند. این انقلاب میراث پدر عزیزمان است و باید با جان و دل آن را حفظ و مراقبت کنیم.

 من از خداوند می‌‌‌‏خواهم توفیقی به من دهد تا برای لحظۀ کوتاهی هم که شده به حضور شما بیایم و به تمامی بازماندگان امام بزرگوار خدمت کنم و احساس می‌کنم خداوند این‌گونه از گناهان من بگذرد. بدانید اگر سبکبال بودم به همراه باد صبا می‌‌‌‏آمدم و اگر بال داشتم به بام خانه‌‌‌‏تان پر می‌‌‌‏گشودم.

کسی که آرزوی دیدار شما را دارد

دخترت – سال دوّم دبیرستان

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

با عرض سلام به خانوادۀ عزیز و گرامی امام خمینی(ره) وقتی که امام از ایران به سوی آسمان یعنی خدا رفت من 5 سال بیشتر نداشتم من می‌‌‌‏خواستم امام را ببینم من می‌‌‌‏خواستم پیش امام بروم و چهرۀ نورانی‌‌‌‏اش را ببینم امّا کوچک بودم نمی‌‌‌‏توانستم به پیش امام بیایم من وقتی که در تلویزیون شنیدم که احمد آقا خمینی در بستر بیماری هستند خیلی ناراحت شدم من در نمازهایم دعا می‌‌‌‏کردم تا احمد آقا خمینی زودتر خوب بشود و پیش شما برگردد من ارتحال احمد خمینی را به شما خانوادۀ عزیز تسلیت می‌‌‌‏گویم من در آن روزی که آقا احمد خمینی در بیمارستان بود در مهمانی بودم در قزوین پیش مادربزرگم و وقتی تلویزیون گفت: احمد خمینی رحلت کرده نتوانستم بیایم تهران چون راهم دور شده بود خودم که کوچک هستم و نمی‌توانم بیایم برای همین باید مرا پدر و مادرم بیاورند ولی تنها خودم و برادرم به مهمانی رفته بودیم با داییم برای همین نتوانستم به تهران بیایم از شما خانوادۀ محترم معذرت می‌‌‌‏خواهم البتّه آنها خیلی دوست داشتند که در این مراسم شرکت کنند امّا فرصت جور نشد.

ارتحال تنها یادگار امام احمد خمینی را به شما تسلیت می‌‌‌‏گویم در صورت امکان لطف نمایید و جواب نامه را بنویسید.

نرجس علیخانی

از یگانه معبود بزرگ می‌‌‌‏خواهم که سایۀ شما خاندان خمینی کبیر ابرمرد تاریخ را هیچگاه از سر ما ملّت ایران کم نکند گاه از خداوند مهربان می‌‌‌‏خواهم گله کنم که چرا خدایا چرا فرزند عزیز امام یادگار گرانقدرش را به این زودی از ما گرفتی خدایا ما به چهرۀ مهربان او که گاه گاه از صفحۀ تلویزیون نمایان می‌‌‌‏شد خو گرفته بودیم احساس می‌‌‌‏کردیم که امام هنوز در بین ماست چرا به این زودی شمع وجودش به خاموشی گرائید و باز می‌‌‌‏اندیشم که خداوند بزرگ انسانهای پاک و بزرگوار را به خاطر اینکه دوستشان دارد می‌‌‌‏خواهد که زودتر به سویش پرواز کنند امّا با همۀ این حرفها دل آرامش نمی‌‌‌‏یابد و زخم درون التیام نمی‌‌‌‏یابد هزاران بار آرزو می‌‌‌‏کنم که ای کاش مرده بودم که چنین داغ سنگینی را که چنان داغ اباعبدالله الحسین(ع) است بر قلب مجروحم تحمّل نمی‌‌‌‏کردم.

خداوند بزرگ شما خانوادۀ امام را دوست دارد برای همین است که عشق شما را در دل ما قرار داده است هنگامی که خبر بیماری حاج آقا احمد عزیز را شنیدم گویی بند بند دلم را پاره کردند خاضعانه هنگام نماز و در تمام آن روزهای غم‌‌‌‏انگیز برای سلامتی ایشان دعا کردم هنگامی که خبر رحلت ایشان را به من گفتند احساس کردم که باز قیام کربلا شد و اباعبدالله یا ابوالفضل العباس(ع) به شهادت رسیدند ولی باران اشکها هم این مصیبت بزرگ را کاهش نمی‌‌‌‏دهد و من تا زنده هستم این مصیبت بزرگ را فراموش نمی‌‌‌‏کنم و از خداوند بزرگ می‌‌‌‏خواهم که حاج آقا حسن عزیز را که نوگل این باغ است با بقیۀ افراد بیت امام عزیز تا ظهور امام عصر(عج) در پناه خودش محفوظ بدارد والسلام. خدانگهدار شما

تهمینه نظرخانی

روستای شریف‌آباد

این بندۀ حقیر از دورترین نقطه ایران برای شما نامه می‌‌‌‏نویسم من این نامه را با دستی لرزان، گلویی بغض گرفته و چهره‌‌‌‏ای غمناک برایتان می‌‌‌‏نویسم هر چند زبان قاصر و عاجز است ولی می‌‌‌‏خواهم از طرف خودم و خانواده‌‌‌‏ام و کلیه دوستانم از بخش انارک که در 75 کیلومتری شهرستان نائین قرار دارد رحلت جانگداز و جانسوز حاج سید احمد آقا خمینی را به شما و خانوادۀ محترم تسلیت عرض بنمایم هر چند که این رحلت جانگداز برای ما باور کردنی نیست ولی تقدیر و سرنوشت الهی مهلت نداد که آن عزیز بیشتر در بین ما باشد ...

زهرا دستان - دیپلمه فرهنگ و ادب

 شغل (قالیباف)

من با اندوهی وصف‌‌‌‏ناپذیر و با قلبی سرشار از مهر و محبت ضایعۀ اسفبار را به شما و بیت شریف امام امت تسلیت گفته و صبر جلیل برای شما از خداوند منان مسئلت دارم.

شقایق پرپر شد

ستارگان ملتمسانه اشک ز ابر

عاریت ستاند 

یادگار رهبر انقلاب، در ناباوری به ملکوت اعلی شتافت.

آسمان تنگ‌تر شد

 کوه اشکهایش را در چشمه‌های

زلال ریخت

تک گل گلزار عشق بهار

خسته از سنگینی شبنم بهاران

با چشم تر به سجده رفت...

سلماسی - محمد اکبرزاده (ناصح)

یا من اسمه دواء و ذکره شفاء

محضر مبارک بیت شریف و معظم بزرگ مرد عرفان و بنیانگذار کبیر نظام مقدس جمهوری اسلامی سلام علیکم؛

پس از عرض بهترین سلام و درودهای خالصانه به محضر آن بیت معظم و نورانی و نثار سلام و صلوات به روح پرفتوح و ملکوتی حضرت امام امت سلام ا... علیه و آرزوی سلامت و صحت کامله برای وجود مقدس تنها یادگار امام(ره)؛ بنده حقیر بعنوان قطره‌‌‌‏ای ناچیز از امواج عظیم شیفتگان راه و خط امام و یکی از کسانی که حیات معنوی خویش را مرهون حضرت امام امت می‌‌‌‏باشم لازم می‌‌‌‏دانم بدنبال بیماری که برای نور چشم امام و پشتوانه محکم انقلاب و بازوی توانمند رهبری معظم انقلاب پیش آمده تمامی اعضای بدن خویش اعم از قلب، کبد، کلیه و... را در راه حصول سلامت و بهبود کامل حضرت حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی حفظ‌ الله تعالیٰ اهداء نمایم. خدا می‌‌‌‏داند از آن روزی که این حادثه تأثر‌‌‌‏انگیز و غیرمنتظره را شنیدم قلبم در فشار است.

پس شما را سوگند می‌‌‌‏دهم به روح بلند و ملکوتی حضرت امام(ره) اگر نیاز به پیوند اعضاء بدن باشد مرا در جریان قرار دهید تا با نثار قلب و کلیه‌هایم گوشه‌‌‌‏ای ناچیز از دین خود به امام و انقلاب را ادا نموده باشم. ضمناً سن بنده 23 سال می‌باشد و اعضای بدن برای این کار کاملاً مناسب می‌‌‌‏باشد...

اصغر ایرانی کلور

بیت محترم حضرت امام خمینی(ره) جماران

 با سلام و آرزوی شفای عاجل از صاحب زمان حضرت حجةالاسلام حاج سید احمد آقا خمینی تقاضای عاجل از آن بیت محترم دارم که اینجانب با تمام وجودم حاضرم دو کلیه و قلبم را به نور چشم ملت ایران تنها یادگار امام عزیزمان اهداء نمایم.

همچنین فرزند پسرم حاضر می‌‌‌‏باشد به خواسته خودش یک کلیه خود را اهداء نماید. و افتخار و اجرش برایمان افتخاری می‌‌‌‏باشد تقاضا می‌‌‌‏کنیم شما را به روح امام بزرگوار این خواسته ما را برآورده نمائید.

حسام و نبی ایران‌نژاد

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

خانواده محترم و معزز جناب آقای حاج سید احمد آقا خمینی

سلام علیکم

احتراماً از خداوند عاجزانه مسئلت می‌‌‌‏دارم انشاءالله هر چه سریعتر به آن عزیز از جان گرامی‌‌‌‏ترم سلامتی و بهروزی را برگرداند و وجود شریفشان از هر عیب و ناراحتی مصون باشد و کسالتی هم که پیدا شده است انشاء‌‌‌‏الله مرتفع گردد بدینوسیله به اطلاع آن عزیزان می‌‌‌‏رساند اینجانب سید محمدعلی امامی جانبازی هستم و اینرا اعلام می‌‌‌‏دارم که چنانچه نیاز به هر عضوی از بدن ناقابل من می‌‌‌‏باشد حاضرم با کمال رضایت و برای خشنودی خدا اهداء نمایم انشاءالله.

سید محمد امامی

احتراماً به استحضار می‌‌‌‏رساند، چنانچه در هر زمان و مکان و لحظه‌‌‌‏ای جهت بهبودی کامل حال عمومی آقا سید احمد یادگار امام راحلمان نیازی به عضوی از بدن برای پیوند و هر طوری که پزشکان صلاح می‌‌‌‏دانند باشد، اینجانب آمادگی کامل خود را تماماً و کمالاً برای اهداء تمام اعضاء و جوارح بدن خود به آن عزیز که انشاءالله خدا هر چه زودتر شفای عاجلش عطا کند. هر چه سریعتر اعلام می‌‌‌‏نمایم.

پرویز مؤمنیان ماسول

بیت شریف حضرت امام خمینی(ره) - جماران

 اینجانب آمادگی خود را جهت اهداء یکی از کلیه‌‌‌‏هایم/ ای مثبت/ برای شفاء عاجل یادگار عزیز امام راحل اعلام می‌‌‌‏دارم.

احترام قصابیان

کوی نصر/ گیشا/ خیابان دوازدهم پلاک هیجده

بسمه تعالیٰ

 با سلام و دعای خیر، احتراماً اینجانب احمدعلی امجدیان دانشجوی ترم سوم کارشناسی رشته مدیریت مرکز آموزش مدیریت غرب کشور و کارمند مخابرات با افتخار و تمایل قلبی تقاضا دارم قلب و کلیه ‌‌‌‏های خود را به حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد آقا خمینی یادگار حضرت امام اهداء نمایم امیدوارم در کنار دریای بیکران جمهوری اسلامی قطره‌‌‌‏ای در مقابل آب دریا باشم.

والعاقبة للمتقین

احمدعلی امجدیان کارمند مخابرات و دانشجوی ترم سوم کارشناسی مدیریت

23/12/73

بسمه تعالیٰ

بیت محترم امام خمینی /ره/(ره)

با اهداء سلام و تحیات و با مسألت داشتن شفا و بهبودی کامل و طول عمر با برکت بیشتر برای حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی از درگاه خداوند منان بدینوسیله خالصانه آمادگی خود را برای اهداء هر عضوی از بدنم را اعم از قلب و کلیه و غیره که در جهت ادامه حیات و بهبودی کامل حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی مفید باشد اعلام می‌‌‌‏کنم.

رونوشت 1 برادر دکتر عارفی سرپرست تیم پزشکی معالج حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی

رونوشت 2 سرپرستی محترم روزنامه جمهوری اسلامی

الحقیر جهانبخش مرادی عموی شهید عظیم مرادی و عموی جانباز ستار مرادی

اصفهان، تهران، شماره 161 تلکس ت

 22/12/73

بسمه تعالیٰ

دفتر حجت‌الاسلام والمسلمین حضرت حاج سید احمد خمینی عزیز و خانواده محترم دفتر بیت حاج آقا احمد خمینی تنها یادگار بنیانگذار انقلاب اسلامی جهان

پس از عرض سلام اینجانب علی باهوش کارمند ذوب‌‌‌‏آهن با خالصترین و پاکترین احساسات بعنوان یک سرباز گمنام چنانچه قابل دانسته و اجازه فرمایند جسم ناقابل خود را جهت تیم پزشکی تنها یادگار امام رضوان‌الله علیه هدیه نمایم تا چشم دشمنان کور و قبول حق گردد.

با تقدیم پاکترین احساسات علی باهوش

فیروز آباد تهران، شماره 523 تاریخ 23/12

جماران حجت‌الاسلام حاج آقا احمد خمینی

 با سلام و آرزوی سلامتی برای آن عزیز ما نیز اندوهگین و ناآرام می‌‌‌‏باشیم و حاضرم قلب و کلیه خود را تقدیم کنم.

جان نثار آزاده رضا اسلامی مخابرات فیروزآباد فارس

 

بسمه تعالیٰ

بیت محترم حضرت امام(ره)

ضمن درود فراوان بروح بلند و ملکوتی حضرت امام(ره) و بنیانگذار نظام مقدس اسلامی و آرزوی سلامتی و طول عمر برای مقام معظم رهبری بمنظور قدردانی از مبارزات و ایثارگریهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران که در دوران نقاهت ایشان طی نامه‌‌‌‏ای حاضر به اهداء قلبم به حضرت امام بودم و از این فیض الهی بی‌‌‌‏بهره ماندم اکنون در امتحانی دیگر به پاس مجاهدتهای حاج سید احمد آقا خمینی تنها یادگار امام راحلمان با کمال میل و رضایت کامل حاضرم هر کدام از اعضاء بدنم که باعث بهبودی این فرزند برومند حضرت زهرا(س) می‌‌‌‏شود به ایشان اهداء نمایم که بتوانم بدینوسیله قطره ناچیزی از دریای بیکران و خروشان حق امام و فرزند ایشان به ملت بویژه قشر محرومین و مستضعفین ادا شود.

با احترام: محمد پروین

بسمه تعالیٰ

محضر مبارک بیت محترم و مکرم حضرت حجةالاسلام و المسلمین جناب آقای حاج سید احمد خمینی یادگار امام خمینی رضوان‌الله تعالیٰ علیه:

پس از حمد خداوند و با سلام و شفاء جهت بهبودی کامل جسمانی برای فرزند فاطمه زهرا(س) از ایزد منّان مسئلت می‌‌‌‏نمایم و ما بعدالعنوان. بنده حقیر محمّد ملابابائی نائینی متولد 1334 ساکن نائین بنابر احساس تکلیف شرعی بر خود واجب می‌‌‌‏دانم با توجه به وضع موجود جسمانی یادگار عزیز حضرت امام خمینی آمادگی خود را جهت اهداء هر یک از اعضای ناقابل جسم خود به تیم پزشکی اعلام می‌‌‌‏نمایم چون این جسم به صورت امانت از طرف خداوند به بندگان عطا شده و از آن بایستی حداکثر استفاده و به نحو مطلوب از آن بهره گیرد و از طرفی بنده نمی‌‌‌‏توانم از این امانت خدادادی جهت اسلام عزیز در حال حاضر بهره‌‌‌‏ای ببرم و بدون جهت به هدر می‌‌‌‏رود و با توجّه به اینکه هر دم و بازدم این یادگار امام عزیز برای پیکره انقلاب اسلامی مایه افتخار و وجود حیاتی داشته و دارد باشد که انشاءالله توانسته باشم رضای حقّ تعالیٰ را نیز حاصل و ذره‌‌‌‏ای از دین خود را نسبت به انقلاب اسلامی اداء کرده باشم و در قیامت از شفاعت انبیاء و امامان معصوم بخصوص فاطمه زهرا(س) برخوردار شوم امید است آن بیت محترم تقاضای حقیر را قبول و جهت اقدام به تیم محترم پزشکی ابلاغ فرمایند.

با تشکر فراوان محمد ملابابایی

بسمه تعالیٰ

خدمت باسعادت بیت شریف حضرت امام خمینی(ره)

با درود فراوان به روح پرفتوح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و شهیدان همیشه جاوید انقلاب اسلامی و شفای هرچه زودتر یادگار پدر بزرگوارمان از درگاه ایزد منان اینجانب اسماعیل پوررستم برادر دو شهید، خودم مجروح جنگی آماده‌ام اگر قابل باشم با دو فرزندم قلب، کلیه، کبد، تمامی اعضای وجودمان را تقدیم یادگار حضرت امام بنمائیم با صبر عاجل از درگاه خداوند متعال سلامتی آن خانواده بزرگ را خواستاریم که چشم مستضعفان به آن بیت معظم می‌‌‌‏باشد.

آذربایجان شرقی – مراغه - خیابان قدس - کوچه شریفخان - خانواده شهیدین - اسماعیل پوررستم

حال ضمن عرض ادب به استحضار می‌رسانم که بنده حقیر محمدرضا طالبی فرزند محمدعلی به شماره شناسنامه 104676 متولد 1353 صادره از شیراز که ساکن شیراز – شاهچراغ - کوچه سردزک (انتصاریان) محله بیات، منزل قبلی حاج آقا حدائق پلاک 111 می‌‌‌‏باشم، ضمن راز و نیاز به محضر قدس الهی و درخواست عاجزانه برای سلامتی شما فرزند برومند امام (قدس سره)، حاضرم و اعلام آمادگی می‌‌‌‏نمایم که هر عضوی از اعضاء و جوارح اعم از قلب، کبد، کلیه و غیره... که مورد نیاز یادگار ارزشمند امام راحل باشد را اهداء نمایم، عاجزانه تقاضا دارم که رسیدگی نمائید و در صورت نیاز، در هر موقع چه شب و چه روز باشد حاضرم جانم را فدا نمایم در صورت نیاز می‌‌‌‏توانید به آدرس ذکر شده و یا به شماره تلفن 59045 آموزش نظامی سپاه ناحیه فارس تماس حاصل نمائید، طول عمر شما مسئولین عزیز را از خداوند منان خواستارم.

محمدرضا طالبی

مقام محترم ریاست دادگستری شهرستان ری

سلام علیکم

ضمن آرزوی شفای عاجل برای کلیه یاران اسلام مخصوصاً تنها یادگار حضرت امام(ره)، بدینوسیله اعلام می‌‌‌‏دارد ما امضاء کنندگان ذیل، کارمندان اداره امور سرپرستی شهرستان ری جهت تقدیم خون و کلیه خود به فرزند حضرت امام(ره) اعلام آمادگی می‌‌‌‏نمائیم. خواهشمند است دستور فرمائید جهت تسریع در کار از طریق فاکس اداره مراتب را به اطلاع دفتر و پزشک معالج ایشان برسانند.

کارمندان اداره سرپرستی شهرستان ری

بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیْمِ

 درگذشت ناگهانی و غم‌‌‌‏انگیز فرزند دلبندتان تیر غم بر قلب‌‌‌‏های ما افکند و ما را در غم و اندوه عمیقی فرو برد هنوز داغ از دست دادن رهبر و پدر عزیزمان از یادمان نرفته بود که بار دیگر خدا ما را در آزمایش سنگین دیگری فرو برد امید که از این آزمایش همانند آزمایشات دیگر الهی سرافراز بیرون آییم بسیار مایل بودم که با شما خانوادۀ معظم آن مرحوم دیداری داشته باشم تا از نزدیک با شما در این غم عظمی همدردی کنم ولی افسوس که این سعادت نصیب من نگردید امید که در آیندۀ نزدیک با راهنمایی شما بتوانم به این دیدار نائل آیم.

فرزند کوچک شما فروغ هادی خلج‌زاده

کلاس دوم راهنمایی از دزفول

آن یار مهربان که ز ما دل برید و رفت

چون مرغ عشق از قفس تن پرید و رفت

تا عاشقانه روی نماید به بزم قرب

رب ارجعی ز خالق سبحان شنید و رفت

مرضیه - احمدی

نمی‌‌‌‏دانی از روزی که ایشان بستری شدند من چه کشیده‌‌‌‏ام شب و روز استغاثه کردم و به خدایم گفتم که دوری حاج احمد را نمی‌‌‌‏توانم تحمل کنم شبها در عالم خیال با برادرم حاج احمد گفتگو می‌‌‌‏کردم من به ایشان گفتم اگر بخواهی به عالم آخرت عروج کنی باید مرا هم ببری ولی ایشان تنها رفتند و مرا در فراق خودشان سوزاندند حاج سیدحسن نمی‌‌‌‏توانم غم درونی‌ام را بازگو نمایم غمی که یک هفته است تمام وجودم را به آتش کشیده است کاش من هزار بار می‌‌‌‏مُردم کاش هزار بار تکه تکه می‌شدم ولی شاهد از دست دادن عزیزتان نمی‌‌‌‏شدم آخر می‌‌‌‏دانی من امام راحلمان را در وجود او می‌‌‌‏یافتم.

فاطمه احمدی - دانشجوی مدیریت دولتی

 (دانشگاه پیام نور مراغه)

اگر نتوان تعبیر شهید را در مورد ایشان بکار برد ولی قربانی شدن ایشان در راه انقلاب بعلت زحمتهای طاقتفرسای بی‌‌‌‏وقفه در صحنه سیاسی اجتماعی دینی محرز است. ایشان سیدالشهدای دیگری در انقلاب اسلامی شد که فشار ناشی از کار مداوم برای انقلاب و بعضاً دیدن چگونگی کار بعضی افراد دیگر، مرگ زودرس ایشان را تسهیل نمود. ایشان با دارا بودن فهم عالی سیاسی جزئیات را در کلیات تحلیل می‌‌‌‏کرد و ضمن حمایت اصولی و بموقع از مسئولان تذکرات تلخ و شیرین نیز برای همه مطرح می‌‌‌‏کرد. ایشان از روشنفکران دینی عصر ما بودند.

سیدرضا همراه

انّا لله و انّا الیه راجعون

یا ایّتها النّفس المطمئنة أِرجعی إلی ربّک راضیةً مرضیه

با عرض سلام و ادب وافر خدمت خانواده نمونۀ امام قدس‌ا... نفس الزکیّه

امیدوارم همیشه و در همه حال، از سلامتی که یکی از نعمات خداوند سبحان است برخوردار باشید. اکنون که این نامه را می‌‌‌‏نویسم بغض گلویم را فشرده و اشک لحظه‌ای امان نمی‌‌‌‏دهد.

مراتب تسلیت خود و طلّاب حوزۀ علمیۀ مکتب الزهراء را اعلام می‌‌‌‏دارم و از خداوند منّان برای شما صبر جمیل و اجر عظیم آرزومندم. هنوز داغ جانسوز و جانکاه بنیان‌‌‌‏ گذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر فقیدمان خمینی‌‌‌‏ کبیر که خدایش با انبیاء و اولیاء محشور فرماید در دلمان التیام نیافته بود که فرزند دیگری از سلالۀ پاک رسول خدا و یادگار گرامی و ارزشمند رهبر عزیزمان از دنیای خاکی رخت بربست و در کنار معبود و معشوق دیرینۀ خویش و در جوار قرب الهی آسایش یافت و به ملکوت اعلی پیوست.

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

از سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

خانوادۀ محترم امام، صبوران الگو و نمونه، سرمشقان تاریخ شما چشم و چراغ ما هستید و هر لحظه که اشکی از چشمان شما جاری شود مطمئن باشید اشک بعدی از آنِ ما خواهد بود. یقین بدانید که با پیروی از دستورات قرآن و با تبعیّت از رهبر جاویدمان سعادت دنیوی و اخروی را از آنِ خود خواهیم کرد. دوست دارم جماران را بخاطر اینکه بوی امامم در آن مکان به مشام می‌‌‌‏رسد.

صدیقه پاکدلخیرجو - سال دوم دبیرستان نظام جدید

بنام خدا

خدمت مادر بزرگوار و ارجمندم

مادر ارجمندم هر چه اندیشه کردم کلمه‌‌‌‏ای پیدا ننموده‌‌‌‏ام که بتواند مقام و عزت شما را آنطوری که باید و شاید در برداشته و بزرگی شما را برساند از این جهت شما را با نام مادر خطاب می‌‌‌‏کنم، پس سلام به پیشگاه ارجمند شما ای مادر بزرگوارم. به شما ای محبوب خدا و ای گرامیترین بنده خدا، و به تو که بانوی‌‌‌‏ بانوان جهانی به تو که بوته شوق امید را، درس ایثار و شهامت و صبوری را به ما آموختید. ای مادر بزرگوارم با من حقیر حرف بزن با من که شکسته‌تر از واژه‌‌‌‏های شکسته‌‌‌‏ام. ما اینک بهار را در فصل زخمهای تو می‌‌‌‏بینم. گل خوشبوی من نمی‌‌‌‏دانم محبت شما را دستان پینه‌بسته کدام باغبان در باغ قلبمان کاشت. مادر بزرگوارم فراق و فقدان این عزیز از دست رفته‌‌‌‏مان بس ضربۀ سنگین بود که هیچ وقت برایمان باورکردنی نبود...

بیله سوار - اکرم و خدیجه کیانی

این حقیر یکی از پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان گیلان می‌‌‌‏باشم که قریب دو سال است در استان کردستان (شهرستان سقز) بصورت مأموریتی مشغول انجام وظیفه بوده و اینک دل ناپاک من در فراق حاج سید احمد آقا گریان و غمدیده است، آخر ما دوری حضرت امام(ره) را با وجود مبارک ایشان جبران می‌‌‌‏نمودیم و بوی امام را استشمام می‌‌‌‏کردیم چگونه در باورمان بگنجانیم که اینک او نیز از میان ما رفته و ما را در این دنیای فانی و پُر از منجلاب تنها گذاشته است...

حمیدرضا فلاح ابدی

تسلیت بر مادر مظلومۀ غمدیده‌‌‌‏اش

آنکه داغ مصطفی و داغ احمد هر دو دید

در حیات قائد و بعد از وفاتش دائماً

هر چه پیش آمد شدائد را بجان و دل خرید

 از اَوانِ کودکی تا آخرین روز حیات

با صداقت بار سنگین امانت را کشید

حوزۀ علمیه شد از این مصیبت داغدار

گوهری از مخزن روحانیت شد ناپدید

دست گلچین قضا بار دگر از آستین

شد برون و یک گل از بستان علم و حوزه چید

رفت از دار فنا سوی بقا مردی بزرگ

آنکه در مهر و وفا مانند او را کس ندید

(احمدی) با قلب محزون و دلی اندوهگین

دانه‌‌‌‏های اشک را در رشته ماتم کشید

عباس احمدی

 اصفهان دانشگاه علوم پزشکی

برادر ارجمندم جناب آقای حجةالاسلام حاج سید حسن خمینی:

اینک با وجود وارد‌‌‌‏ آمدن این ضایعۀ اسفناک بر شما و خانواده بسیار محترم و بزرگوارتان این شمائید که باید ادامه دهنده راه امام راحل و در پیش گیرنده روش و اسلوب آن فقید سعید باشید چرا که سیمای امام انعکاس یافته در چهرۀ شما و طنین صوت یادگارش در اصوات برخاسته از حنجره‌‌‌‏تان می‌‌‌‏باشد...

ش. جعفریان اصل - دانشجوی مامایی

 

حاج احمد آقا بوی امام می‌‌‌‏داد و مردم با او احساس تنهایی نمی‌‌‌‏کردند حال دلها همه شکسته ولی چهرۀ معصومانۀ او هیچگاه از خاطر ما نخواهد رفت و همیشه سخنان او گوشهای ما را نوازش می‌‌‌‏نماید و بر قلبهای ما می‌‌‌‏نشیند و اگر تو ای تاریخ زمان بخواهی این همه ایثار و فداکاری و جانفشانی را در خود پنهان کنی رسم مردانگی را به جای نیاورده‌‌‌‏ای...

سید اسماعیل طالع کلاس چهارم تربیت معلم

به نمایندگی از تمامی فرمانبران شما

در شهرستان فیروزآباد فارس

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

بیت مطهّر امام - خوبان اسلام

بهارتان جاودان ای شمایان که از سلالۀ اویید که بهار با تمامی زیبایی و طراوتش، از قلبش جوشید و در دستانش شکفت.

عزیزانم، قصد ندارم وقتتان را بگیرم. فقط می‌‌‌‏خواستم بگویم با آنکه شما مهربانان اینگونه خواستید که مردم امسال آیین نوروزی را برپا کنند و به این خاطر اعلام کردید که مراسم سوّم آن عزیز سفر کردۀ ما برگزار نخواهد شد، امّا قلب ما این مراسم را با داغ و درد برگزار کرد و یک دم از یاد نبرد که عزیزمان را از دست داده‌‌‌‏ایم.

می‌‌‌‏خواستم بگویم که بر لحظه لحظۀ این غمگین‌‌‌‏ترین عید، داغ عزیزی سایه انداخته بود که تمام دقایق فقط توأم شد با یاد او و اشکی که در چشم می‌‌‌‏جوشید و قلبی که در پردۀ سیاه و سنگین سوگ پوشیده بود. می‌‌‌‏خواستم بگویم این تلخ‌‌‌‏ترین نوروزی بود که در عمرم دیدم. می‌‌‌‏خواستم بدانید رشته ‌‌‌‏ای محکم و ناگسستنی از مهر و عاطفه تک تک شما را به قلب‌‌‌‏های ما پیوند زده است که تا جان داریم و نفس می‌‌‌‏کشیم، باقی است.

امسال، وقت تحویل سال، جسماً در این شهر جنوبی بودم امّا تمامی قلبم در حرم امام در طواف بود و همراه با دعای حلول سال زمزمه می‌‌‌‏کرد:

«السّلام علیک یا روح‌الله»

«السلام علیک یابن الخمینی»

السّلام علیکما و رحمةالله و برکاته...»

با زلال‌ترین محبت‌ها - خواهرتان افسون

از «بندر بوشهر»

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

با سلام و درود به محضر مبارک آقا امام زمان (ارواحنالمقدمه الفداءِ) و خدمت شما خانواده محترم امام خمینی(قدس سره) رحلت جانسوز تنها یادگار امام عزیز را به شما تسلیت عرض می‌‌‌‏کنم و امیدوارم خداوند به شما صبر جمیل عنایت فرماید.

 با سلام درود خدمت شما مادر عزیز سید احمد آقا خمینی و تسلیت این رحلت جانسوز از خداوند برای شما صبر و تحمل زیاد در این فراق می‌‌‌‏خواهیم خانم جان می‌خواستم بگویم خداوند به شما صبر حضرت زینب(س) را بدهد ولی دیدم شما زینب زمان ما هستید و الگوی صبر و استقامت همسر محترم امام ما هر کاری از دستمان برمی‌‌‌‏آمد انجام دادیم در یک هفته مریض بودن سید احمد آقا شب و روز دعا کردیم، آرام و قرار نداشتیم بخدا من حاضر بودم اگر راهی وجود داشت جانم را تقدیم کنم تا یادگار امام عزیزمان زنده بماند ولی خدا اینطور خواسته بود خانم جان شما فرموده بودید که من مثل شمع دارم می‌‌‌‏سوزم ولی بخدا من هم از این داغ قلبم آتش گرفته از آتش قلبم دارم ذَره ذَره آب می‌‌‌‏شوم امسال مردم خیلی سختی دیدند عید همۀ ما عزا شد.

سر نماز به احمد آقا می‌‌‌‏گویم عزیز قلب مردم حالا در کنار پدر عزیزت آرام گرفتی مانند زمانی که بین ما بودی و یار و یاور رهبر عزیزمان بودی همچنان یار یاور این عزیز باش برایش دعا کن لحظاتی او را تنها نگذار ما جز دعا کردن کار زیادی نمی‌‌‌‏توانیم برای رهبرمان انجام دهیم ولی شما می‌‌‌‏توانید یار و یاور رهبر عزیزمان باشید ما از شما هیچ چیز نمی‌‌‌‏خواهیم خواهش می‌‌‌‏کنیم رهبر عزیزمان را تنها نگذارید یادگار او باشید می‌‌‌‏دانیم مسئولیت عزیزمان خیلی سنگین است ولی اگر شما خانواده امام که مورد علاقه مردم هستید با او باشید به برکت امام خمینی و فرزند عزیزش انشاءالله همیشه پیروز و سربلند باشد.

حضرت مستطاب حجت‌‌‌‏الاسلام حاج سیدحسن خمینی

مصیبت عظمی فاجعه رحلت پدر بزرگوار آن جناب و یکی از ستاره‌‌‌‏های درخشان انقلاب جهانی اسلام حاج سید احمد آقا موجب نهایت تأسف و تأثر گردید. این فاجعه را به آنجناب و بیت معظم و حضرت آیت‌‌‌‏ا... عظمی سلطانی طباطبائی جدّ بزرگوارشان تسلیت عرض می‌‌‌‏نمایم. مراسم سوگواری در تمام شهرهای خوزستان برگزار گردید و مردم بی‌‌‌‏نهایت متأسف و متأثر گردیدند بقاء و سلامتی آن خاندان معظم مورد درخواست همگان از خداوند متعال بوده است متولی مدرسه علمیه آیت‌‌‌‏ا... بهبهانی

سید نورالدین مجتهدزاده

بنام خدا

محضر بیت شریف حضرت امام خمینی /ره/(ره)

 تهران خیابان یاسر جماران

رحلت جانسوز فرزند گرانقدر امام خمینی راحل حضرت حجت‌‌‌‏الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج سید احمد آقای خمینی را از جانب خود و شورای خلیفه‌گری ارامنه تهران و قاطبه ارامنه به خانواده محترم بویژه والده مکرمه و بیت شریف آن فقید سعید و ملت شریف ایران تسلیت عرض نموده علو درجات آن مرحوم مغفور و محشور شدن با روح پرفتوح بنیانگذار جمهوری اسلامی و نیز صبر جزیل را برای بازماندگان محترم را از درگاه پروردگار منان مسئلت داریم.

شماره نامه 442/49 تاریخ

27/12/1373

دعاگو اسقف اعظم ارداک مانوکیان

بسمه تعالیٰ

با عرض سلام خدمت مادر عزیز و مهربانم و همچنین بقیّۀ خانوادۀ امام خمینی(ره) و همچنین با عرض تسلیت به خدمت شما و خانوادۀ حاج آقا احمد - انشاءالله که حال شما و بقیّۀ خانواده خوب باشد - از حادثه ناگواری که برایتان پیش آمد، بسیار اظهار تأسّف می‌‌‌‏کنم - من از خبر فوت حاج آقا احمد، صبح شنبه 27/12/73 خبردار شدم - من و پدرم که معلّم ماست، تازه به مدرسه آمده بودیم - پدرم (معلّممان) برای اینکه از حاج آقا احمد باخبر شود به اتاق حسابدار رفت و وقتی برگشت به ما خبر فوت حاج آقا احمد را داد - دلمان از غم پر شد - بسیار ناراحت شدیم، و حتّیٰ یکی از دانش‌آموزان از ناراحتی شروع به گریه کرد.

من از تهِ قلب به شما تسلیت می‌‌‌‏گویم - خدا به شما مقاومت و پایداری بخشد - امیدوارم که نامۀ مرا قبول کنید.

صابر هادی – سئول - کره جنوبی

بسمه تعالیٰ

محضر مبارک جناب حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیّد حسن خمینی دام عمره العالی

با نهایت تأسف و تألم در مصیبت تلخ و ناگوار پیش آمده که ضایعه‌‌‌‏ای بسیار دل‌‌‌‏ خراش برای عالم اسلام بود حقیر به نمایندگی از طرف سادات اهل سنت حسینی و هاشمی شهر جنگ زدۀ ازگله و مردم آن خطه در استان کرمانشاه این مصیبت عظیم را به جنابعالی و بیت معظم حضرت امام تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان طول عمر و صبر جمیل از قادر منان مسئلت می‌‌‌‏دارم.

جوانرود ادارۀ آموزش و پرورش

سیّد محمّدصالح حسینی وارسته

بسمه تعالیٰ

تقدیم به حضرت حجةالاسلام آقای سیدحسن خمینی دام بقائه

بیاد شادروان حضرت حجةالاسلام والمسلمین سید احمد خمینی رحمةالله علیه

حجت الاسلام احمد پاک فرزند خمینی

 رفت  در نزدِ پدر آن پور دلبند خمینی

او گرامی باب را گنجینه اسرار بُودی

یاورِ دلخواه و سرباز هنرمند خمینی

چون قضا آید نیاید کاری از دست پزشکان

این عقیدت دارد آنکو هست پابند خمینی

نظم من از باب احساس و ارادت هست و هستم

خود ز اوّل منتسب بر اصل و پیوند خمینی

 یا رب این ایران اسلامی مصون دار از شیاطین

آنچنان کاندر چنان باشد خوشایند خمینی

در هزار و سیصد و هفتاد و سه از باغ ایران

چید گلچین یک گُل کم مثل و مانند خمینی

 تسلیت گوید کنون (بُرهان) به جمع خاندانش

بر نَوه‌های گرامی و برومند خمینی

شادی روح ورا در نزد روح‌الله به جنّت

روز و شب خواهند مردم از خداوند خمینی

رشت - دکتر سیّد برهان الدین - سرمنصوری

مظلوم زمان حاج سید احمد آقا رفت حاج سید حسن آقا خمینی خیال نکنید که با رفتن یادگار امام شما را فراموش می‌‌‌‏کنیم خیر ما مردم ایران همه مدیون خمینی کبیر(ره) و فرزندان او هستیم حالا همبستگی و رابطه ما با شما بیشتر است شما هم بوی حاج سید احمد آقا و امام خمینی(ره) را می‌‌‌‏دهید ما تا وقتی زنده‌‌‌‏ایم خاندان خمینی(ره) در سرلوحۀ تاریخ ایران جای دارند و نام آنها همیشه تاریخ زنده است و خداوند مقدّر دانسته است که حاج سید احمد آقا باید برود و انسان در برابر اراده خداوند هیچ کاری نمی‌‌‌‏تواند بکند من همیشه این گفته حضرت امام خمینی(ره) را به خاطر دارم که می‌فرمودند «اِنّا للهِ و اِنٰا اِلیْه راجعون همه از خداییم و هر چه داریم از اوست و خود هیچ نداریم و همه به سوی او باز می‌‌‌‏گردیم» وقتی این حرف امام را به خاطر می‌‌‌‏آورم آنقدر اشک از چشمانم جاری می‌‌‌‏شود که تمام تنم به لرزه می‌‌‌‏افتد.

حمیدرضا عموزاده - از شهرستان ساری

چه زیباست دیار عاشقان، که در آن دیار، تنها عشق است

خدمت مادر عزیز، محترم، مهربان، بزرگوار و گرامی‌‌‌‏ام سلام عرض می‌‌‌‏کنم. این نامه را دختر 19 سالۀ شما که سال اوّل خدمتش در لباس مُقدّس معلمی است از استان سرسبز مازندران، شهرستان قائمشهر می‌‌‌‏نویسد. مادر خوبم، اکنون که این نامه را می‌‌‌‏نویسم روز پنج‌شنبه 3/1/74 روز هفت آن بزرگوار می‌‌‌‏باشد، نمی‌‌‌‏توانستم در مراسم آن عزیز از دست رفته شرکت کنم، لذا تصمیم گرفتم که نامه‌‌‌‏ای بنویسم و رحلت جانگدازش را به شما و بیت معظم آن بزرگوار تسلیت عرض کنم...

من یکبار شهریور 1371 همراه اردوی شهید باهنر تهران تحت عنوان راهیان نور به جماران آمدم. خیلی دوست دارم یکبار دیگر به آنجا بیایم. این نهایت آرزوی من است.

امام راحل را در خواب دیدم. جمعی نشسته بودند و با هم صحبت می‌‌‌‏کردند، هیچ کس را ندیدم و نشناختم، تنها امام را دیدم که نوری از چهره‌‌‌‏اش به طرف من تابید و با دست راست به من اشاره کرد و گفت: خدای تبارک تو را به بندگی خودش قبول دارد و نماز تو مورد قبول است.

حقیقتش را بخواهید، من از آن خواب به بعد به کُلّی دگرگون شدم و شخصیتم تغییر کرد.

خیرخواه کفشگری

به نام خدا

قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود

در دیار عاشقان منزل گزیدن زود بود

سلام بر روح پرفتوح امام راحلمان که روح خدا بود در کالبد زمان و سلام بر روح پاک آقا سید احمد که روح خمینی بزرگ بود در کالبد زمان

سلام بر بیت معظم امام خمینی پدر همیشه جاویدمان

سلام بر مادر، همسر، خواهران و فرزندان آقا سید احمد خمینی، عزیز از دست رفته‌‌‌‏مان.

هنوز داغ خمینی بر دوشمان سنگینی می‌‌‌‏کرد و قلبمان مجروح و دلمان شکسته و روحهایمان آزرده بود، هنوز چشمهامان در غم هجر پدر اشکبار بود که دست روزگار و تقدیر الهی با ما یار نشد و فرزند عزیز انقلاب، امام و مردم را از ما گرفت و خنجری

 برنده بر قلبهای زخم خورده‌‌‌‏مان زد و داغ پدر را تازه کرد و ما را در ماتم هجر پدر و پسر غمگین و افسرده رها کرد. خداوند این همه دعا را به خاطر مصلحتی که بر ما معلوم نیست مستجاب نکرد و اشکهایی را که با سوز و گداز دل همراه کرده بودیم و دعاهایی را که با تمام وجود بر درگاهش عرضه داشتیم نپذیرفت، روزهایی را که از عشق دل برای شفای آقا و سرورمان و عزیز دلمان روزه گرفتیم قبول نکرد و بر وفق مراد و دل ما روزگار را مقرر نگرداند و سرانجام پس از چند روز اضطراب و پریشانی گل روزگار را از چمن دنیا چید...

 

راضیه شیبانی - از تربت حیدریه

 

 

منبع: حضور، ش 11، ص 381.

. انتهای پیام /*